پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۹۳۵- از هر وری دری ۴۷

سه شنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۰۲ ق.ظ

۱. حدسم درست بود و قادا، واژهٔ دخیل از زبان عربیه که یه تغییر آوایی کوچیک درش رخ داده و شده قادا، به همون معنای قضا و قدر و خطر و بلا.

توضیح بیشتر: قادا آلماخ در زبان ترکی برای قربون صدقه رفتن به‌کار می‌ره. قادا به‌معنی خطر و بلا و آلماخ هم به‌معنی گرفتنه. معادل با درد و بلات به جونم، قربونت برم. تو ترکیباتی مثل قادالی (پربلا) هم به‌کار رفته این واژه. بیشتر، سن‌وسال‌دارها و گویشوران شهرستان‌های دیگه می‌گن. تو تبریز از هم‌سن‌وسال‌هام (حداقل از دخترها) نشنیدم ولی تو خوابگاه یه بار از یکی از دانشجوهای اهل خوی شنیدم که تو تعارف‌ها و تشکرهاش به‌جای «قربان شما» استفاده می‌کرد این عبارتو. یه بار وقتی از یکی از دوستان کردزبانم جملهٔ قَضات له گیان رو شنیدم شک کردم که نکنه این قادای ما هم همون قضاییه که اینا می‌گن.



۲. آبگرمکن ارورِ E02 می‌داد. تعمیرکار اومده بود ببینه چشه. گفت دودکش نباید انقدر دراز باشه. یه مبدل هم توش بود اونو جرم‌گیری کرد و منم با دقت داشتم نگاه می‌کردم ببینم چی به چیه. گفتم دما رو هم شونزده نشون می‌ده در حالی که آب، داغه. گفت اشتباهی لولۀ آب سردو به سنسور یا دماسنج وصل کرده‌ن. درستش کرد اونم. دو نفر بودن؛ با پسر همسایه می‌شدن سه‌تا. براشون شربت آلبالو درست کردم. فکر کنم از این قاشقای کوچیک دراز برای هم زدن شربت نداریم. یا من پیدا نکردم. تو لیوان کم‌ارتفاع ریختم و قاشق چایخوری گذاشتم توش. 

یادی هم کنیم از آهنگِ نگو نمیامِ هایده. اونجا که می‌گه کبوتر بچه کرده، کاش بودی و می‌دیدی. تعمیرکار می‌گفت دوتا تخم گذاشته و حواسش بود آسیب نبینن و خونه‌ش خراب نشه.



۳. کاش بودی و اینم می‌دیدی:



۴. کاش آبگوشت و پن‌کیک‌هامم می‌دیدی:



۵. حتی اینو: 



۶. تو شرایطی که فرش خیسو لوله کرده بودم و منتظر تعمیرکار بودم، واقعاً دیگه کاش بودی و می‌دیدی:



۷. کاش بودی و اینم می‌دیدی. با یه کم گلاب و یه کم بهارنارنج (همون سوغات شیراز (گفتم شیراز و یاد شاهچراغ افتادم و جا داره تُفم رو نثار شرف نداشتۀ هر کی از ناامنی کشور خوشحال میشه یا بی‌اعتناست بکنم) و یه کم زعفران و شکر و چند تیکه یخ درست کردم. سؤال اول: آب هم لازمه برای این‌جور شربتا که با عرقیجات! درست میشه؟ چون که تا حالا از این چیزا نخوردم. سؤال دوم: مارک لیوانای نو رو باید مثل مارک لباس نو کند یا خودش به‌مرور کنده میشه؟ تا حالا با لیوان نو مواجه نبودم خب اولین بارمه.

این همون لیوان کم‌ارتفاعیه که توش شربت آلبالو درست کردم برای تعمیرکارا.



۸. ولی همون بهتر که نبودی و این ترکیبِ پیوستۀ برنج و عدس و رشته رو ندیدی. خوبه که نیستی و نمی‌بینی چه بلایی سر برنجای فوق اعلای اعلای اعلای شمال میارم (چون‌که روی کیسه‌ش سه بار نوشته اعلا) :| 



۹. هر سال روز تاسوعا با امید و پریسا و محمدرضا شله‌زرد پخش می‌کردیم و می‌رفتیم درِ خونهٔ مادربزرگ دوستم نگار آش‌رشته می‌خوردیم. امسال تهران بودم و نه شله‌زرد پخش کردیم نه کسی برامون شله‌زرد آورد. دیگه خودم دست‌به‌کار شدم و با یه پیمانه برنج و شکر و یه کم گلاب و زعفران و چندتا دونه خلال پسته و خلال بادام نتیجه شد این چهارتا کاسه. نهم مرداد به منصۀ ظهور رسونده بودمش، ولی پیکوفایل مشکل داشت عکسشو نمی‌تونستم آپلود کنم. حالا درست شده.

نذر و نیت خاصی هم نداشتم ولی اگه بیای خوشحال می‌شم و تا وقتی باشی درست می‌کنم. هر سالم مقدارشو دوبرابر سال قبل می‌کنم. تصاعدشم حساب کردم و رو هوا نگفتم دو برابر. تو فقط بیا :)) به‌قول هایده نگو نگو نمیام. در ادامه می‌فرماید امیدو پر دادن! دیگه سخته برام. گلا چشم انتظارن، تا از در برسی تو، گلا غرق بهارن، کاش بودی و می‌دیدی (اینجا منظور از گلا، فقط و فقط گل نسرینه و منظور از غرق بهارن هم غرق آب این لوله‌های ترکیده)



۱۰. یه بار مسئول حضور و غیاب خوابگاه صدام کرد و گفت یه خانومه اومده خوابگاه دنبال دختر خوب بیست‌وهفت‌هشت‌ساله برای پسرشه. گفتم عزیزم من متولد هفتادویکم. سی رو هم رد کردم امسال. گفت اشکالی نداره پسره بزرگتره و دندونپزشکه. گفتم من کلاً ازدواجِ این‌مدلی رو دوست ندارم. ولی اگه دنبال دختر خوبن چند نفرو می‌شناسم. از منم کوچیکترن و ازدواج این‌مدلی رو هم تأیید می‌کنن. گفت مطمئنی؟ گفتم آره. داشت بختمو باز می‌کرد که نذاشتم و گرهشم محکم‌تر کردم تازه.

۱۱. چله فقط چله‌های خودم که روز عاشورا تصمیم گرفتم تا اربعین هر روز زیارت عاشورا بخونم و اون روز خوندم و دیگه یادم رفت تا امروز که سه هفته گذشته از اون تصمیم.

۱۲. مامان فرستاده. ازآب‌گذشته‌ست.



۱۳. یه اسمی اومده بود فرهنگستان برای گرفتن مجوز ثبت. فکر کنم اَبلوچ، آبلوگ یا آبلوج بود. معنیش می‌شد قند مکرر. قندی که دو بار تصفیه شده باشه. بهش مجوز دادن چون خارجی نبود و از اینا نبود که کلمات خارجی رو تداعی می‌کنه و مجوز نمی‌گیره. ولی تلاش ملت برای پیدا کردن نام‌های عجیب و غریب و استفادۀ مجدد از واژه‌های منسوخ ستودنیه. 

به‌دلیل علاقهٔ وافرم به شیرینی‌جات، یکی از دوستام قندائیل، فرشتۀ موکّل بر قند صدام می‌کنه. خودشم خوابائیل و کافائیله. چون یا خوابه یا در حال خوردن قهوه. فرشته‌های موکّل بر خواب و قهوه.



۱۴. یه بار با یکی از بچه‌های خوابگاه سر یه موضوعی بحث می‌کردم. ارجاعش دادم به کتاب الغارات. اونم رفت خوند. درسته که نظرش عوض نشد ولی شوهرش بهش گفته بود اینی که این کتابو بهت معرفی کرده کیه که تونسته تو رو به خوندن این کتاب وادار کنه؟ این دوستمون به‌شدت غیرمذهبی و یک‌دنده بود و شوهرش حق داشت تعجب کنه که کیه تونسته اینو سراغ یه همچین کتابی بفرسته.

۱۵. تو این جمله، «بی‌زحمت» رو هم میشه «لطفاً» معنی کرد هم «راحت». ایهام داره. چند روز پیش تو مترو گرفتم عکسو. انتظار داشتم این واژه زیرمدخل «زحمت» باشه و معانیش اونجا اومده باشه، اما نه فرهنگ معاصر و نه سخن، زیرمدخلش نکرده بودن و بی‌زحمت رو به‌صورت مستقل به‌عنوان سرمدخل آورده بودن. فرهنگ معاصر فقط معنیِ لطفاً رو نوشته بود و فرهنگ سخن هر دو معنی رو. دهخدا و فرهنگ‌های قدیمی هم همین کارو کرده بودن. سرمدخلش کرده بودن. البته دهخدا هم مدخلش کرده بود هم زیرمدخل زحمت. هر دو جا هم معنی کرده بود که به‌نظرم می‌شد ارجاع داد و دوباره‌کاری نکرد. جایی از جزوهٔ فرهنگ‌نویسی ارشدم (که پی‌دی‌افش کردم و همیشه همراهمه) هم نوشته بودم واژه‌ها زیرمدخل نمی‌شن. از اونجایی که بی‌زحمت هم واژه‌ست، لابد به همین دلیل مستقل به‌عنوان سرمدخل اومده بود. ولی اگه منِ کاربر، زیرِ مدخل زحمت دنبال بی‌زحمت بگردم و اونجا انتظار داشته باشم ببینمش، نباید یه ارجاعی چیزی برام گذاشته باشن که دست‌خالی برنگردم؟ یا انتظارم بی‌جاست و از اول باید می‌رفتم سراغ حرف ب و واژهٔ بی‌زحمت، و نه زحمت و زیرمدخلاش؟

#ز_گهواره_تا_گور_حتی_در_مترو_هم_دانش_بجوی



۱۶. اولین بارم بود اصطلاح آب‌خورده رو می‌دیدم. به‌نظر می‌رسه به چیزی که کهنه و فرسوده و ازکارافتاده باشه و به درد نخوره می‌گن. همین غیرقابل‌تعمیری که نوشته. شایدم بشه به یه دردی خوروند و اجزاشو برای کار دیگه‌ای استفاده کرد و اصطلاحاً بازیافتش کرد. مترادف‌هایی که برای این مفهوم به ذهنم می‌رسه ایناست:

زهواردررفته | فکسنی | قراضه | اوراقی | عتیقه | لکنته | آفتابه خرج لحیم |

البته اینا اون معنی بازیافتی رو نمی‌رسونن. شایدم به‌معنی گوشی‌ایه که واقعاً تو آب افتاده. ولی تعمیر چیزی که غیرقابل‌تعمیره تناقض نیست؟



۱۷. یکی از اصطلاحاتی که تو جلسۀ واژه‌های حوزۀ بازاریابی در موردش بسیار بحث شد ماتریس بوستون بود. استادان حوزهٔ بازاریابی این معادل‌ها رو برای چهار وجه ماتریس پیشنهاد داده بودن: سگ، گاو شیرده، ستاره و علامت سؤال. برای انواع محصول در انواع بازار و نرخ رشد و قدرت رقابت. چون بین خودشون این معادل‌ها رایج بود و این‌ها رو استفاده می‌کردن، فرهنگستان هم پیشنهادشونو پذیرفت و تصویب کرد. البته اولش سعی بر این بود که به‌جای سگ معادل دیگه‌ای پیدا کنن ولی بعد از کلی بحث، معادل بهتری پیدا نشد و در نهایت همون وضعیت سگی! تصویب شد.

اصطلاحات انگلیسیشون اینا بودن: Dog, Cash Cow, Star, Question Mark

۱۷.۵. آسانسورهای فرهنگستان آسان‌بر هستند.



۱۸. بعد از جلسات شورای واژه‌گزینی، دکتر حداد و معاونش و مسئول ثبت اسامی جلسه دارن. منم اجازه گرفتم که تو این جلسات حضور داشته باشم. یه بار این آقایی که چایی میاره اومد برای پذیرایی. دکتر حداد گفت دوتا آبمیوه اونجا دارم بیار نصفشون کن. چهار نفر بودیم. یکی از رانیا پرتقال بود یکی هلو. من عاشق پرتقالم و از هلو متنفرم. تا حالا لب به آبِ هلو نزدم. تو لیوان که ریخت رنگشون مثل هم بود، ولی پرتقالا روشن‌تر بودن. اول گرفت سمت دکتر حداد و مسئول ثبت اسامی. اونا پرتقالا رو برداشتن و آه از نهاد من برخاست. هر کی جز ایشون بود می‌گفتم تو رو خدا بیا عوض کنیم ولی روم نشد و نفسمو حبس کردم و بینیمو گرفتم و سرکشیدم هلو رو. شرایط یه‌جوری بود که نمی‌شد نخورم. خوردم ولی حالم داشت به هم می‌خورد و کم مونده بود بالا بیارم. همچنان متنفرم از آب هلو. هر چه از دوست رسد هم نیکو نیست همیشه.

۱۹. یکی از بچه‌های کامپیوتر شریف هم مثل من ارشدشو فرهنگستان بود و الان دکتری می‌خونه. یه بار تعریف می‌کرد که محل کارم تو یه ساختمون مخابراتی نزدیک فرهنگستان بود و از کارمم راضی بودم. از اونجا بیرون اومدم که بیام سراغ زبان‌شناسی و الان عین چی پشیمونم. مشکل اینجا بود که اون ساختمون نزدیک فرهنگستانه و هر بار از جلوش رد میشه و هر بار احساس ندامتش تجدید میشه.

۲۰. یه بار سر جلسۀ دفاع یکی از بچه‌ها رفته بودیم. داورا یه سری ایراد از کارش گرفتن و اصولاً این‌جور مواقع استاد راهنمای آدم از آدم دفاع می‌کنه. چون استاد راهنماست که می‌گه فلان کارو بکن یا نکن. این استاد نه‌تنها دفاع نکرده بود از اون بدبخت که حتی خودشم دعواش کرده بود که آره من چند بار گفتم گوش نکرد. سلب مسئولیت کرده بود در واقع. بعداً یه بارم پیش اومد که به یکی از بچه‌ها یه مسئولیتی داد و اون یه کارایی کرد و بعدتر یکی از استادها تو یه جلسه‌ای توپید به اون دانشجو که شما چه‌کاره‌ای که این کارا رو می‌کنی؟ این استادم به‌جای اینکه بگه من بهش این مسئولیتو دادم سکوت کرده بود. منم یه بار برای یه کاری ازش مجوز گرفته بودم و اون کار به بهترین شکل ممکن انجام شده بود. کلی هم ازم تعریف و تشکر کرده بود. ولی یه سریا به اسم همکاری تو اون کار کلاسشونو پیچونده بودن و همکاری هم نکرده بودن. بعدها استادی که کلاسش مورد پیچوندن واقع شده بود گلایه کرده بود پیش این استاد. این استادم که بهم مجوز داده بود گفته بود نه ما اجازه نداده بودیم و خودسرانه این کارو کرده بودن. حالا درسته این ادعاش مضحک بود و کی باورش میشه ما بدون مجوز چنین کار بزرگی کرده باشیم، ولی همه‌مون فهمیدیم این استاد، مسئولیت‌گریزه و اعتمادبه‌نفس اینو نداره از کاری که کرده دفاع کنه. و حواسمونو در تعامل باهاش بیشتر جمع کردیم.

۲۱. رفته بودم دانشگاه شهید بهشتی. این جمله رو ازش نوشته بودن که بهشت را به بها دهند نه به بهانه. بچه که بودم تو یه کتابی که اسمش یادم نیست خونده بودم که بهشت را به بهانه دهند نه به بها. شاید اشتباه تو ذهنم مونده ولی هر دو می‌تونه درست باشه.



۲۲. اینجا وایستاده بودم که یهو از آسمون یه تخم‌مرغ نازل شد افتاد ترکید. آسمونو نگاه کردم و پرنده‌ای ندیدم. به خانومی که پیشم بود گفتم فکر کنم عجله داشت همون‌جا تو آسمون تخم گذاشت رفت. شوخیمو جدی گرفت و گفت نه نمیشه، پرنده‌ها باید یه جای آروم و نرم باشن تا بتونن تخم بذارن. یکی هم از اون‌ور گفت خوش‌شانسی میاره این اتفاق.



۲۳. خداوندا به من صبری عطا بفرما که عجله نکنم و نرسیده به ایستگاه مدنظر پیاده نشم مجبور نشم بقیه‌شو پیاده برم یا دوباره سوار شم.

۲۴. تو بی‌آرتی دوتا خانوم مسن تسبیح‌به‌دست و ذکربرلب دیدم. تو اتوبوسی که اکثراً حجاب ندارن دیدن چنین صحنه‌ای برام جای شگفتی داشت.



۲۵. دور از جانِ عزیز این دو بزرگوار و من و شما، ولی شاعر می‌فرماید:

سُبحه بر کف، توبه بر لب، دل پر از ذوق گناه

معصیت را خنده می‌آید ز استغفار ما

حتی می‌فرماید:

تو غره بدان مشو که می می‌نخوری

صد لقمه خوری که می غلام است آن را


۲۶. از پیرمردی که تو صف بی‌آرتی نشسته بود و پولای خردشو می‌شمرد و تو کیسه‌ش دوتا فال بود پرسیدم اینا فروشیه؟ گفت آره. گفتم یکیشو میشه بدین به من؟ گفت خودت بردار. 

حیف است طایری چو تو در خاکدان غم


پس‌زمینه، فرشای خوابگاه دانشگاه شهید بهشتیه.

۰۲/۰۵/۲۴

نظرات (۶۹)

۲۴ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۳۶ محسن رحمانی

سلام

به دردی خوروند؟ خوروند اشتباه نیست ؟

پاسخ:
سلام
خوراندن، صورتِ سببیِ فعل خوردنه.

معرف و واسطهٔ ازدواج همه‌جای دنیا هست و چیز بدی هم نیست واقعا. قرار که نیست مثل قدیم با یه جلسه آشنایی برن سر خونه‌زندگی‌شون. نمی‌دونم چرا نسبت به این قضیه گارد داری🤔 خیلیا ممکنه به دلایل مختلف نتونن کسی که می‌خوان رو خودشون پیدا کنن.

پاسخ:
درسته‌. من کاری به اون خیلیا ندارم. هر کی هر جوری دوست داره ازدواج کنه ولی من معرفی و واسطه رو نمی‌پسندم. دلیلشم بی‌اعتمادی خودم نسبت به آدمای جدید و احساس عدم امنیت نکردنه که ناآگاهی یا کم‌اطلاعی واسطه‌ها هم بهش دامن می‌زنه و آدمایی معرفی می‌شن که ظاهرشون خوبه نه باطنشون. پسرایی می‌شناسم از دوروبریام که خانوادهٔ خوب و ظاهر موجهی دارن و اصطلاحاً پسر خوبی‌ان، اما نه واسطه‌ها و نه خانواده‌شون از روابطشون با بقیه خبر ندارن. به منم چون اعتماد داشتن گفتن که وارد دایرهٔ روابطشون بشم که نشدم البته :|
۲۴ مرداد ۰۲ ، ۱۴:۱۴ محسن رحمانی

شاید کسی پرت کرده تخم مرغ رو . یا اون نزدیک لونه پرنده ای بوده که پرنده ای دیگه یا مهاجمی که دشمن اون پرنده بوده داخل لونش رفته بوده و تخم رو بیرون انداخته.

 

روم نبود ؟ اولین باره این جمله رو این شکلی میبینم چون من روم نمیشه یا روم نشد شنیدم و خوندم

 

شماره هشت عدس پلو که خوب شده حالا درسته اون چیزی که مد نظر شما بوده نشده ولی بد هم نشده .

هم رانی هلو هم رانی پرتقال عالین ولی رانی هلو خوشمزه تره  ولی خوب ضاعقه ها متفاوته و هرکسی یه طعمش رو میپسنده مثل نوشابه زرد و مشکی .

دوازده از آب گذشته یعنی چی؟

اگه منظورتون از لیوان بلند لیوان باریکهاست که فک کنم یا به یه اندازه با این لیوان ها حجم داشته باشه و حتی شایدم بیشتر پس یه اندازه شربت میگیرن .

آره آب اضافه می کنن به عرقی جات که مقدار آب نسبت به عرق مورد نظر بیشتره .

پاسخ:
منظورم روم نشد بود. اشتباه تایپی بود، درست کردم. ممنون که گفتید.
معنی از آب گذشته رو گوگل کنید.
لیوان کوتاه برداشتم که قد قاشقام باشه. قاشق بلند نداشتم.

سلام 

خیلی مشعوف میشم هر وقت پست جدیدتو میخونم 🌺🌺

بسبار نکته سنج و دقیق و ثبت کننده و متفکر و نغز مرداز هستید .. البته اون بیزحمت در جمله  بالا رو می شه با لحن خوندن متفاوت باشه 

یکی اینکه بیزحمت حساب باز کن یعنی لطفا.. و یکی حالت قیدی داره مثل اینکه راحت حساب باز کن .. چون ادم دقیقی هستید و البته زبانشناس  گفتم 

پاسخ:
سلام
قربونت عزیزم. آره منظور منم همین دو حالت بود. دو جور میشه این جمله رو خوند و دوتا معنی میده.
۲۴ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۰۴ محسن رحمانی

پرنده قمریه .مگه آب گرم کن داخل خونه نیست چطور اومده داخل و لانه ساخته؟

غذاها همه عالیه .

کیک کشمشیه؟

 

پاسخ:
تو تراسه
نه کشمشی نیست.
۲۴ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۲۵ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

پکیج، یا آبگرمکن؟🤔

پاسخ:
اینا مگه یه چیز نیستن؟ چون پکیج فارسی نیست گفتم آبگرمکن. آبگرمکنه دیگه. آبو باهاش گرم می‌کنن خب.
۲۴ مرداد ۰۲ ، ۱۶:۱۳ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

در صنعت ساخت و ساز مسکونی، جاافتاده آبگرمکن فقط تهیه آب گرم جهت حمام و سرویس بهداشتی و آشپزخانه رو عهده داره، لیکن پکیج علاوه بر اینها وظیفه گرمایش خونه رو هم برعهده داره، خونه رادیاتور داره دیگه، نه؟

پاسخ:
بله رادیاتور یا شوفاژ (نمی‌دونم فرقشون چیه) هم داره. 
+ الان فرقشونو گوگل می‌کنم که یک بار برای همیشه به این جهلم خاتمه بدم :))
+ طبق تعاریف گوگل اینی که ما داریم رادیاتوره، ولی شوفاژ صداش می‌کنیم.
۲۴ مرداد ۰۲ ، ۱۶:۳۷ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

پس پکیج هست، معادل فارسیش  را نمی‌دانم، اطلاعی ندارم. آره هم رادیاتور  می‌گن هم شوفاژ.

خیلی خوبه اگه جنس لوله‌ها خوب کار کرده باشن، و برند پکیج مرغوب باشه، من همیشه زمستان نگران گاز گرفتگی خانواده با بخاری گازی هستم.😑

 

 

پاسخ:
هنوز دو ماه هم نشده اینجا رو ساختن. همه چی نوئه، ولی درست نصب و راه‌اندازی نشده و همه چی ارور میده.

تبریزم اکثراً بخاریه ولی کم‌کم مردم دارن می‌رن سمت رادیاتور.
منم همیشه نگرانم از این بابت. سال ۹۴ یکی از اقوام ما خانوادگی فوت کردن بر اثر گازگرفتگی. ما خودمونم ده ساله که پکیج نصب کردیم. 
۲۴ مرداد ۰۲ ، ۱۸:۲۳ مهدیار (مترسک)

صحبت تف شد، با اجازه منم یه تف بکنم، هم‌جهت با تف شما!

راستش وقتی می‌بینم ناتوانی دستگاه‌های مربوطه در تامین امنیت عمومی (شاهچراغ، حملات مکرر فیزیکی و سایبری اسراییل به تاسیسات داخلی، ترورها، افزایش عجیب و غریب سرقت، اوضاع بد معیشت و دارو و...) نه‌تنها مایۀ عبرت و برطرف کردن اشکالات نیست، بلکه دوباره و دوباره ظرف کم‌تر از یک سال دوباره توی همون مکان، عیناً همون اتفاق رخ میده (که من اگه جاشون بودم یا استعفا می‌کردم یا از خجالت آب می‌شدم) اما به جای شرمندگی، سرافکندگی و جبران مافاتشون، مایۀ مظلوم‌نمایی و دستاویزی برای پریدنِ بیشتر به مردم عادی (که صرفاً پوشش دلخواه حضرات رو ندارن) می‌شه و اینترنت محدودتر می‌شه و هزار تا مورد دیگه، حقیقتش جز «بی‌عرضه» لفظ بهتری نمی‌تونم براشون به کار ببرم. این برای سیستمی که ادعای نظم نوین جهانی، رهبری مسلمین و شیعیان، نابودگر داعش و جزیرۀ ثبات و اینا رو داره، خیلی زشت و مایۀ آبروریزیه که نمی‌تونه امنیت یه مکان مذهبیِ بسیار پراهمیت رو تامین کنه؛ اونم شاهچراغی که وسط خاک کشور هم قرار گرفته!

هرچند مطمئنم الان دوستان فلفل‌نمکی به خط میشن که جوابمو با مثالایی از ناامنی فرانسه و تیراندازی تو آمریکا بدن ولی جا داره تأکید کنم که من ایرانی‌ام و دلسوز کشوری جز کشور خودم نیستم و فکرم می‌کنم مسائل فرانسه و آمریکا فقط برای خود فرانسویا و آمریکایی‌ها اهمیت داشته باشه و نه ما ایرانی‌ها!

(ببخشید دلم پر بود، دیگه فرصت رو مغتنم شمردم که درد دلی کرده باشم)

پاسخ:
اینا فقط بلدن من و گوشیمو توقیف کنن که چرا از کوچۀ بیت رهبری عکس گرفتی و اعتراف کن برای کی و چرا عکس می‌گرفتی :| 

+ نظر من اینه: دلیل این ناتوانی‌ها اینه که اکثر آدمای توانمند از کشور مهاجرت کردن و افراد متوسط و یه کم بالاتر از متوسط و چندتا دونه نخبه موندن که واقعاً از پس این همه پیچیدگی برنمیان و کار به اینجا رسیده. نه صرفاً تو مهندسی، کلاً در همۀ ابعاد و تخصص‌ها. الان نه‌تنها دانشجوها که استادها هم دارن مهاجرت می‌کنن.
یه دلیلشم اینه که برای استخدام و جذب نیرو، افراد توانمند رو روی کار نمیارن. موقع مصاحبه تمرکزشون روی چیزاییه که نباید. نتیجه میشه جذب افراد انقلابی و ارزشی ولی غیرمتخصص، یا جذب متخصص‌هایی که به دروغ خودشونو انقلابی و ارزشی جا زدن که اون سمت رو تصاحب کنن (مثل اکثر استادها و معلم‌هامون که کارشون دولتیه ولی ضدنظامن). ینی تو حالت دوم هم افراد دروغ‌گو رو جذب کردن و اون متخصص‌های صادق و سالم که حاضر نشدن دروغ بگن و اتفاقاً اینا باید سر اون کار باشن نیستن.
۲۴ مرداد ۰۲ ، ۱۸:۵۱ مهدیار (مترسک)

هنوز اکثریت «ایرانی‌ها» داخل کشورن و می‌تونن از بین همینا خوباش رو دستچین کنن یا حتی به سادگی می‌تونن شرایط برگشت مهاجرین رو فراهم کنن ولی «نمی‌خوان»! چون اینا بحران‌زی هستن و قرار داشتن مملکت توی بحران (یا به قول خودشون «برهه حساس کنونی»!) و دست به گریبان بودن مردم با مشکلات، براشون فرصت زیستن فراهم می‌کنه. همون طوری که به جنگ هم میگن «مقدس» و معتقدن حکومت تازه‌تاسیس رو واکسینه کرد و الان هم آغاز جنگ رو جشن می‌گیرن، نه پایانش رو! اسم کله‌شقی‌هاشون (سفارت‌نوردی، طرحای کلانِ بی‌ضابطه و مطالعه، ایده‌های سراسر رانتی، آزار مردم به خاطر چیزایی که اصلاً مهم نیست، آرزو کردن بدیهیات زندگی و...) رو هم می‌ذارن انقلابی‌گری و حرکت جهادی! البته واقعاً هم حرکات «گری» هستن!

فقط بلدن یه تابلوی «مرگ بر آمریکا و منافق» دست بگیرن و هر صدای مخالفی رو با علامت حاکم بزرگ (!) خاموش کنن و بادمجون دور قاب‌چین‌های پاچه‌خار (درست نوشتم؟) رو تحسین کنن و بهشون بگن «با بصیرت»!

پاسخ:
موافقم با تفسیر و دیدگاه.
بالاخره بین انبوه کامنتا، یه فکر نزدیک به فکرِ خودم پیدا کردم. 
آره درسته. پاچه رو می‌خارونن :)) 

خطاب به اونایی که تو کامنتا ناشناس و بی‌ربط و باربط به زمین و زمان فحش می‌دن و بحث‌های بی‌خود و بی‌فایده می‌کنن: «به این کامنت می‌گن کامنت انتقادی درست و حسابی و تروتمیز. یاد بگیرید این‌جوری حرفتونو بیان کنید.» 
۲۴ مرداد ۰۲ ، ۲۰:۵۴ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

پیج شما هست و قصد ندارم بیشتر از این کامنت بذارم،

اینجوری انتقاد کنیم:دفاع در برابر صدام بعثی و رهبری و کلیت رو زیر سوال ببریم😐

دفاع ما‌ واقعا مقدس بود(با تمام حرف و حدیث‌هاش)،  دفاعی که در اون شهیدان بزرگی معرفی شدن  و باز هم اگه قرار باشه دفاع می‌کنیم از کلیت نظام و ایران عزیز.

و باز هم لعنت می‌فرستیم بر نفوذیایی که همه جوره در کار سیستم خلل ایجاد می‌کنن حتی در بالاترین رتبه‌ها و تف نصار می‌کنیم بر بی‌شرفهایی که فکر می‌کنن راه حل مشکلات کشور از بی‌ناموسی گری  عبوری می‌کنه. بر ریاکاران و بادمجان دورقاب چینان، بر یهودی های مخفی، بر بهایی های کثیف بر مزدوران صهیون، بر کاسه‌لیسان غرب دوست .

بر پایمال کنندگان خون علیوردی ها و عجمیان‌ها.

از نظر ما این نظام حرم اهل بیت هست با تمام مشکلاتش اگه از بین بره دیگر حرم‌ها از بین می‌ره و این گفته شهید قاسم سلیمانی هست.

 

پاسخ:
من با کامنت‌های شخص شما مشکلی ندارم. راحت باشید. چون اولاً ناشناس نیستید و به آدم احساس عدم امنیت نمی‌دید، ثانیاً خطوط قرمز رو رد نمی‌کنید.
این از این.
و اما بعد. به‌نظرم به‌جای گرفتن یقهٔ همدیگه باید تُف‌هامون رو همسو کنیم و بین خودمون به تفاهم (حتی تُفاهم!) برسیم. صفر و صدی به آدما نگاه نکنید و خط‌کش نذارید که یا این‌ور مرز باش یا اون‌ور. ما روی طیفیم. روی پیوستار. هم پست‌های مهدیار بوی وطن‌پرستی می‌دن هم پستای شما هم پستای من. یه نگاه به آرشیوش بندازید، می‌بینید. الان باید دست بذاریم روی همین نقطهٔ اشتراک. چهل سال پیش، اوایل انقلاب هم ما به‌لحاظ نظامی قوی بودیم (انصافاً پهلوی‌ها از این لحاظ خوب بودن و تجهیزات خوبی به نظام جدید منتقل شده بود) هم رژیم صدام قوی بود و تجهیزات خوبی داشت. یه قدرت دیگه هم بود که چشمِ دیدنِ دوتا کشور مسلمان قوی رو نداشت. پس اینا رو انداخت به جون هم که هر دو رو تضعیف کنه. نقد مهدیار به اوناییه که این اتفاق رو مثبت می‌دونن. این همه شهید و ویرانی کجاش مثبته؟ اینکه اون موقع تمرکزمونو به جای آباد کردن کشور گذاشتیم روی دفاع و جنگ کجاش خوبه؟ در اینکه خوب نبود اتفاق نظر داریم و باید روی همین نقطهٔ اشتراک تمرکز کنیم. 
۲۴ مرداد ۰۲ ، ۲۲:۱۵ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

طرف‌داری از  زن زندگی آزادی بوی وطن‌پرستی نمی‌ده( در بهترین حالت فریب خورده) . کسایی که هشتک مهسا امینی هم زمان با اینترنشنال و منافقین و پهلوی چی می‌زدن وطن پرست نبودن.

جنگ هیچ وقت مثبت نیست، ولی دفاع می‌تونه مقدس باشه اون هم به واسطه رزمنده‌هاش شهدایی داشتیم  جسدشون بعد مدت‌ها سالم مونده بود، یا شهدایی که آینده خودشون رو می‌دونستن، یا خبر از آینده می‌دادن، حرفهای شهید سلیمانی در مورد شهید حسین یوسف‌الهی رو بشنفین، اینا هست که رنگ و بوی الهی به دفاع ما می‌ده وگرنه کجای جنگ و ویرانی مقدس هست؟ خلط مبحث نکنید(ناخواسته)، کسی که می‌خواست یک هفته‌ای تهران باشه و ما یک اندازه مقصریم؟ صدام دیکتاتوری بود با  اشاره و کمک غرب و اعراب خائن به ایران حمله کرد مسلمانی مردم ایران و صدام بعثی افلقی رو تو کفه یه ترازو نذارین.

این حرف‌ها از شما بعیده، جنگ به ما تحمیل شد، حتی با قطع‌نامه ۵۹۸  بعد از هشت سال هنوز قصرشیرین و خیلی جاهای دیگه اشغال بود.

قصد ادامه ندارم، گاهی وقت‌ها معیارهایی هست که نشان دهنده هستن و متمایز کننده نمی‌شه همه رو راضی نگه داشت و این هم کلام امیر است.

یا علی.

پاسخ:
من قصد راضی نگه‌داشتن کسی رو ندارم. فقط می‌خوام شماها رو کنار هم نگه‌دارم و کنارتون باشم. دست گذاشتن روی تفاوت‌ها که کاری نداره. بگردید و کوچکترین نقاط اشتراک رو پیدا کنید و چنگ بزنید به همون. 

چقدر این روزا جای امثال شهید بروجردی (که دغدغه‌ش اتحاد بود و تو فیلم غریب هم دیدیم) خالیه تو این کشور.

به نظرم اگر یه نگاهی به نقشهٔ حملات تروریستی منطقهٔ پرآشوبمون بندازیم انقدر زود و راحت و سریع نیروهای امنیتی رو متهم نمی‌کنیم. اونا هم مثل هر ارگان و نهاد دیگه‌ای کمبود و اشتباه دارن، ولی باید نگاه کرد در مقابل چه حجمی از فشار ایستادن.

پاسخ:
یه سری از دولت‌های خارجی (مثل امریکا و اسرائیل و داعش و..‌.) از ایران خوششون نمیاد. دشمنن با ما. با صراحت هم می‌گن اینو. مسئولیت ترورها رم بر عهده می‌گیرن. تا وقتی جلوی اونا وایستاده باشیم این فشارها هم هست. هر چقدرم نیروی امنیتی رو تجهیز کنیم، تهش اینه که یارو برداره با چاقو حمله کنه. ما با یه سریا به صلح نمی‌رسیم هیچ وقت.

کامنت انتقادی رو به همفکران و مبارزان علیه حکومت می‌نویسند نه شما که خونه ی اون... رفتی و پشت سرش نماز خوندی و بهش اقتدا کردی. به شماها انتقاد نباید کرد. شماها خط تون جداست و در حکومت بعدی جایی برای شما نیست. اکثر مخاطبان اینجا به هیچ عنوان علیه حکومت نیستند. حامی حکومتند. موافق حجاب اجباری اند. موافق سیاست های نظامند. جالبه که حوادث شاهچراغ رو ناکارآمدی مسئولین می دونی! یعنی بهانه رو از پیش تو ذهنت آماده کردی و حتی یه درصد هم فکر نمی کنی که کار خود حکومت باشه

پاسخ:
در حکومت بعدی جایی برای من نیست؟ :)) وای اعداممون نکنین یه وقت :))
ولی این جنسی که ساقیت میده خیلی اعلاستا. حتی از این برنجای ما هم اعلای اعلای اعلاتره :))

جنس رو ساقی های بسیجی بهت دادند جیره خور نظام که معطل یه شام و ناهارشونی. که انقدر عقل و شعور نداری که بفهمی خودشون می کشند الکی میندازن گردن داعش و فلان و بهمان. طرف انگار رفته گنجشک بزنه. جالبه کمتر از یکسال جایی که شدیدترین تدابیر امنیتی رو داره خیلی راحت دو بار حمله صورت می گیره و فقط گاوها اینو نمی فهمند و حرف جمهوری اسلامی رو باور می کنند.

تو هم چادرت رو از حکومت 40 ساله داری وگرنه اگه شست و شوی مغزی این همه سال نبود الان کسی حجاب نداشت. نفس های آخرتونه. مطمئن باش این حکومت از بین رفتنیه و حامیانش هم زنده نمی مونند. 

پاسخ:
باشه بابا تو خوبی. فکر کردی نمی‌دونم همونی هستی که با اسم me کامنت گذاشته بودی و دچار سوختگی شده بودی که به اون دختره که گفته بود کارت آزمونمو پاره کردم گفته بودم احمق؟ و ایضاً همونی که به اسم Mrs به آمار شلغم خیاری ما انتقاد داشتی. الانم مهرانی. آمارتو دارم کاکو ^-^
+ ضمناً، ۴۰ نه قشنگم، ۴۵. حساب‌کتابت ضعیفه ها.

+ حتی اون کامنت خصوصی به اسم سارا که با گل و قلب توصیه کردی اعتدال رو رعایت کنم تا دوستامو از دستم ندم هم خودتی ^-^ اولاً مرده‌شور بیاد اون دوستی‌ها و رفاقت‌هایی که با این چیزا از دست می‌ره رو بشوره ببره، ثانیاً محل سکونت و شرکتی که ازش اینترنت می‌گیرید هم مشخصه. یه وقت دیدی همون ساقیای بسیجی با گونی اومدن سراغت :)) ثالثاً و صدالبته که اطلاعات کامنت‌گذاران این وبلاگ (حتی بی‌شعورترین‌ها و بی‌ادب‌ترین‌هاشون) نزد بنده محفوظه، ولی اولاً همۀ وبلاگ‌نویس‌هایی که ریچار بارشون می‌کنید به اندازۀ من فهیم و باشعور نیستن و ممکنه واقعاً جیره‌خور! باشن و به دردسر بندازنتون ثانیاً منم اطلاعات ندم، اطلاعاتتون به هر حال تو همین بیان و هر جا که کامنت بذارید ثبت و در دسترس آقایون امنیتیه.

🤣فقط اومدم به کاربر مهران بگم که شما تاحالا شاهچراغ رفتی اخیرا؟ من اردیبهشت اونجا بودم. حالت امنیتی ندیدم. نمیدونم شدیدترین تدابیر امنیتی رو از کجا آوردین. اینکه دم درش محل تفتیش هست نمیشه شدیدترین تدابیر امنیتی. شما وقتی از دم در ورودی شروع کنی این داستانا جلوتو نمیگیره

پاسخ:
مهران رفته تو اتاقش نشسته داره به کارهای بدش فکر می‌کنه :))

ولی چه جرئتی داشتی اونجا رفتی :|
من بعد از دیدن صحنه‌های سری قبل همه‌ش کابوس می‌دیدم.

:))) ان‌شاالله که دیگه تکرار نکنند

🚶‍♀️ اره میفهمم

فکرنمیکردم دیگه اتفاقی رخ بده بعد از دفعه‌ی پیش

پاسخ:
چی بگم والا.
به امید صلح و امنیت جهانی، که اونم بعد از ظهور محقق میشه :|
۲۵ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۳۴ مهدیار (مترسک)

آقا مهران (شاید هم مهران خانم، به هر حال ارادتمندتم هم‌وطنم) خشمت رو می‌فهمم، توهینی که بیش از ۴ دهه به شعورت شده رو هم درک می‌کنم و خودم پاش بیافته از شما تندتر و بدتر واکنش نشون میدم اما بیا بپذیریم که این برخورد هیجانی (از نوع شدیدش) به نفع امثال من و ما نیست و دقیقاً بازی تو زمین اونیه که می‌خوایم دیگه نباشه. دوستان در جریانن که من به وقتش آسیب‌های زیادی هم از جانب سیستم به خودم و خانوادم وارد شده و هم تروریست‌های مجاهدین خلق اما قطعاً قرار نیست کاری رو انجام بدم که کارِ من نیست و در تخصص طرف مقابلمه! پس مدبرانه‌تر برخورد کنیم فکر کنم نتیجهٔ بهتری بگیریم ;)

امیدوارم متوجهِ منظورم شده باشی و نیاز نباشه بیش از این بشکافم، هم‌میهن خوبم.

۲۵ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۳۷ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

مهران معلوم نیست کجاست الان :))

کاشکی شیراز بودم ، اتفاقاً باید رفت سعادت هست خب هنگام زیارت شهید بشی 🙂😅

پاسخ:
تو اتاقش داره به کارهای بدش فکر می‌کنه.

نه من فعلاً کلی کار دارم. حالاحالاها قصد شهادت ندارم :)) شهادت لباسیه که به تن ما زیادی بزرگه.

2-می‌شد قبلش خودتون هم بزنید

3-نوش‌جان

4-پنکیک می‌ریزید داخل آبگوشت :دی

7-مشهد بودم و فردا صبحش هم رفتم حرم :( 

من آب اضافه می‌کنم

8-ترکیب رو اگر مزه خوب باشه میشه تحمل کرد(درکل می‌گم وگرنه زشتم نبود)

11-دغدغه زیاده و دارید پیر می‌شید:)

16-اغلب همین معنی داخل آب افتادن رو می‌ده

20-آخ آخ از این استادها

23-آمین

 

قبل انقلاب فشار برای برداشتن بود الان برای سرکردن هیچکدومم ره به جایی نبردن

این داستان‌ها برای 100 200 سال اخیر نیست

باید دید یه سری مشکلشون کلیته یه سری واقعا مشکلشون دین نیست مشکلاتی که باهاش مواجهند زیاد از اشکالاتش گفته شده و  دلایل مشکلاتم زیاده خیلی از آدم‌ها فقط طرفی رو که دوست دارن می‌بینن یکی می‌گه فقط مقصر اونایی هستن تحریم کردن یکی هم میگه مقصر فقط بالادستی‌هان بگذریم :)

 

 

پاسخ:
2. می‌خواستم دورنگ باشه.
4. من سر گاز که وایمی‌ستم چندتا چیزو همزمان درست می‌کنم که وقتم پر بشه و گذر زمانو احساس نکنم :))
7. اگه هنوز مشهدید التماس دعا. اگه مشهد نیستید هم بازم التماس دعا.
8. خوشمزه بود.
11. اینجا باید آهنگ داری پیر میشی و خبر نداریِ افتخاری پخش بشه.

۲۵ مرداد ۰۲ ، ۲۰:۱۰ معلوم الحال

پی دی اف پروژه فرهنگ نویسیتون قابل انتشاره؟ :)

پاسخ:
کدوم پروژه؟ فرهنگ جامع فرهنگستان؟ همون که الفشو نوشتن فقط؟

ما امشب شاهچراغ بودیم

با پدر و‌مادر و همسر و بچه ها. هیچ وقت حرم رو اینقدر دوست نداشتم..

جای هرکی دوست داشت باشه سبز

 

من هم خیلی به نقاط اشتراک تاکید داشتم یه مدت،بعد دیدم آدمها نقاط افتراق براشون مهمتره اتفاقا! هی سعی میکردم بگم ما اینقدرا متفاوت نیستیم ولی طرف مقابلم اینو برداشت میکرد که منو هم در جبهه!! خودتون بپذیر لطفا! 

پاسخ:
من می‌ترسم ولی جای منم سبز و التماس دعا

آره راست میگی. ولی خب خیر و برکت تو اتحاده. باید تلاشمونو بکنیم. دست خدا با جماعته!

سلام خانوم دکتر (پروپوزالتونو دفاع کردین دیگه!)

من همچنان نمی‌تونم همه بندها رو یکجا بخونم، تا اینجا رسیدم بند 8، عالی عالی عالی. 

در پناه حق

پاسخ:
سلام
نه هنوز. دفاع سیزده شهریوره
آهسته و پیوسته بخونید :))

پس خیلی جات سبز♥️ایشالا یه موقع که هیچ ترسی نبود تو دلت و این اتفاقا دیگه نمیفتاد، به زودی، بیای شیراز شاهچراغم بری

 

من مارک لیوان و هرچی مارک داره رو میکنم اول کار.

 

آب خورده هم به نظر من معنیش همونه که یا تو آب افتاده یا روش آب ریخته. معنای فکسنی و این حرفا نمیده

 همچنین به نظرم یه قسمت اون عبارت متناقض، به قرینه حذف شده! منظورش اینه : تعمیر گوشیهایی که «جای دیگه بهتون گفتن» غیرقابل تعمیره😂😂

پاسخ:
من تا حالا شیراز نیومدم. ایشالا قسمت بشه یه بار بیام :))

به این معنی نشنیده بودم ولی جالبه تو اینستا اغلب کامنت گذاشتن که به همین معنیِ تو آب افتادن به‌کار می‌برن

درباره فال این قسمت کتاب باز رو اگر دوست داشتی گوش کن (دقیقه ۳۲ میرسه به بحث فال) جالب بود برا من. صحبتای خانم سوگل مشایخی

https://castbox.fm/va/3047723

 

توی عدس پلو، وقتی برنجش توی آب داره میجوشه, یه کم زردچوبه بریزید.خیلی کما. رنگ غذا رو‌ بهتر میکنه

 

توی شربت عرقیجات هم آب میریزیم ما. البته بستگی به غلظت اون عرقه داره که چقدر آب ریخته بشه.

پاسخ:
ممنون. گوش می‌دم فردا.
امتحان می‌کنم زردچوبه رو.
روی همهٔ اینا نوشته ویژه. فکر کنم غلیظن.


+ شنیدم؛ ممنون بابت معرفی

ما شمالی ها تو عدس پلو یه ذره دارچین میریزیم با سه چهار حبه سیر رنده شده . داخلش کشمش و زردچوبه یکم و عدس و کره میزنم با پیاز تفت داده شده . هر غذایی رمز خوشمزه شدنش کره و زعفرون و پیازه . کلا ادویه جات خیلی تاثیر داره . میتونی داخل عدس پلو عصاره الیت گوشت بره اش بریزی . یه بسته بخر هر غذایی درست میکنی مثلا قیمه یدونه از اینا توش بریز . من دستپختم خیلی خوبه 😁😁تنها چیزی که شانس اوردم البته 🥺اون مارک لیوان هام به مرور که شسته بشه اونام کنده میشن زیر اب .

پاسخ:
کشمش نه. از کشمش بدم میاد.

حس خوبی نسبت به این عصاره‌هایی که نمی‌دونم توش چیه ندارم. کلاً خانوادتاً عصاره مصرف نمی‌کنیم. گوشتو که می‌پزم چه مرغ چه هر چی آب اونو می‌ریزم.

توی ماکارونی فلفل دلمه رنگی بریز خوشمزه میشه .با یه ذره ادویه کاری . با سویا و سیب زمینی سرخ شده . رمز ماکارونی رب زیاده . قبلش رب تفت بده داخل ماهیتابه کوچیک بعد اینجورب باعث میشه ماکارونی ات هم خوشرنگ بشه . گوجه رنده شده بدون پوست و رب هم میتونی مخلوط کنی .یا گوجه رو پوره کنی و میکس .

پاسخ:
رب دوست ندارم زیاد. کلاً گوجه‌فرنگی و رب رو تو غذا با اکراه مصرف می‌کنم. حتی ترجیحم اینه سوپم هم بدون رب باشه.
فلفل دلمه‌ای رنگی نداشتم ولی سبزشو خرد کردم خام روش ریختم. 
۲۹ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۵۹ محسن رحمانی

سلام

شماره13توقندون بغل چای شکلات نعناییه؟

پاسخ:
سلام
نه اونم قنده. از این بسته‌بندیاست.

اره طبیعی و ارگانیک بهتره . ما خودمون رب درست میکنیم رنگش خیلی عالی .مال بیرون خوب نیس همه اسانس و رنگه . خب من برعکس توام سوپ سبز ندوس😧🥺 تو سوپ شیر میریزم با حبه های سیر . شمالیا کلا تو بعضی  غذاهاشون مصرف سیر دارن .خب سبزشو ایندفعه با خودمواد قاطی کن . کلا خوبه هربار یجوری امتحان کنی تا دستت بیاد . من تاحالا خام نریختم رو ماکارونی نمیدونم چجوری میشه حتما امتحان میکنم . 

پاسخ:
از نتیجهٔ آزمونت راضی بودی؟

نه🥲نتایج اواخر شهربور اعلام میشه🥺خیلی ها راضی نبودن سوالات استاندارد نبود 😕وخارج از منبع و اختلافی چنتا بودن .

پاسخ:
من عاشق این‌جور سؤالام :)) 

راسی برای ۱۳ شهریور برنامت چیه؟اماده ای ؟ یبار دیگه همه چیو مرور کن با اعتماد به نفس بالا .ایشالا دفاعت خوب پیش بره 🌺

پاسخ:
مرورِ چی؟ من همین الانشم آماده‌م. اسلایدم هم آماده‌ست. شیرینای پذیرایی هم حتی. ولی کلاً من این‌جوری‌ام که نصفه‌شب بیدارم کنن بگن پاشو فلان مبحثو ارائه بده پا میشم ارائه می‌دم. از ارایهٔ کنترل هوشیاری با فیلتر کردن سیگنال مغزی دورهٔ کارشناسی تا بررسی رواج واژه‌های فرهنگستان با مدل‌سازی پویایی‌شناسی سیستم دورهٔ ارشد. هنوزم می‌تونم مثل همون موقع ارائه بدم بدون مرور :|

عاشق اینجور سوالایی؟؟😧🥺 اینکه خارج از منبع یا غیراستاندارد باشه و اختلافی 🥲نگو توروخدا خیلیا یکسال میخونند زحمت میکشن یهووو سرجلسه غافلگیر میشن . بعد ۱۴۰ تا سوال تو ۱۷۰ دقیقه . وقت نداری سوالا بخونی تا تحلیل کنی گزینه هاش . سوال نبود انشا بود 🙁

پاسخ:
آره دقیقاً. اینکه فلانی که بود و چه کرد که نشد سؤال. عین کتاب باشه حال نمیده. باید از این سوالا باشه که آدمو به چالش بکشه. چون همه به چالش کشیده میشن عدالت هم رعایت میشه. 
امضا: کسی که یه بار تو شریف امتحان ریاضی مهندسی داشت و سؤال پنجشو هیچ کس از کل دانشگاه نتونسته بود حل کنه و این‌جوری عادت کرده :))

خیلی هم عالی کارت درسته 😁پس شیرینی دفاع یادت نره.

پاسخ:
این چون پروپوزاله فقط ریس و نوقا می‌دم. دفاع اصلی قرابیه می‌دیم ایشالا. از الان باید پولامو جمع کنم برای قرابیه :))
۳۱ مرداد ۰۲ ، ۱۰:۴۶ محسن رحمانی

آقا پول ریس و نوقا و قرابیه روبزارین روی هم برامون نون خامه ای بخرین :دی 😅

پاسخ:
من فقط به اونایی که بذار (بگذار، گذاشتن) رو ذ می‌نویسن شیرینی می‌دم.

ای که می پرسی نشان عشق چیست؟

عشق چیزی جز ظهور مهر نیست.

 

عشق یعنی مشکلی آسان کنی

دردی از درمانده ای درمان کنی

 

پاسخ:
مشاعره‌ست؟ «ی» بدم؟

یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

حافظ

اره عین کتاب که نمیدن 😧🥺اینم حرفیه .سوالا سخت باشه برای همه سخت هس اما اینا با مجلس لج کردن  سر بچه ها عقده دارن خالی میکنند . مثلا سوالی که خارج ازمنابع اعلام شده اورده بودن .

پاسخ:
لج کردن و تلافی سر کسی خوب نیست، ولی سؤال خارج از منبع خوبه :))

تا کی چو باد سربدوانی به وادیم

ای کعبه مراد ببین نامرادیم

 

دلتنگ شامگاه و به چشم ستاره بار

گویی چراغ کوکبه بامدادیم

 

شهریار

پاسخ:
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب           
به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید

حافظ

خواهش میکنم.

 

رفتم ریس و نوقا و قرابیه رو سرچ کردم ببینم چی به چیه

متوجه شدم نوقا رو قبلا خورده بودم و فکر کرده بودم گزه و با خودم گفته بودم این گزه چرا اینجوریه! چهره مبارک ریس هم برام آشنا بود و فکر کنم خورده باشم!!

اما اون قرابیه. تصوری از طعمش ندارم جز اینکه شبیه کوکی لاهیجان باشه با مغزیجات زیاد. واای دهنم آب افتاد حالا چیکار کنم؟؟؟!!

پاسخ:
با گز فرق داره
قرابیه شیرین و نرمه
۰۱ شهریور ۰۲ ، ۱۶:۳۹ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

سوال خارج از منبع ایرادی ندارد یه شرطی که شیوه حل اون فقط تو کلاسهای کنکوری و پولی بررسی نشه. که متأسفانه می‌شه، شما نگاهی به آمار قبولی های دانشگاه‌های برتر بندازین، دهک‌های قبول شده گویای فاجعه‌ای عمیق و اسفناک در سیستم آموزشی طبقاتی ساسانی ما هست.😶😑

پاسخ:
درسته متأسفانه :(
منظورم سؤال عمیق با دانش شخصی بود.
۰۲ شهریور ۰۲ ، ۰۲:۵۲ زن زندگی آزادی

مطالب وبلاگ هایی رو که باز نشر می کنی:

"توجه کنیم، وقتی بعد از ماجرای مهسا امینی، حجاب و روسری رسماً تبدیل به نماد مخالفت با نظام مقدس جمهوری اسلامی شد، یعنی اینکه دفاع از کیان جمهوری اسلامی باید بشه حضرات! نه اینکه بازم امر به معروفِ حجاب کنیم. دیگه اینکه وقتی روسری نماد مخالفت با نظام شد، نظام باید تدبیر سیاسی، امنیتی و قضایی کنه. لایحه و قانون و ... لازم داره. نه اینکه هی شروع کنیم به کارهای سلیقه‌ای در فضای امر به معروف و نهی از منکر. یعنی دشمن شناسی و شناخت صحنه و ... صفر!"

 

یعنی طرف ناراحته که چرا برخورد قانونی ضربتی زندان جریمه نمیشه با بی حجابان!

تو عقایدت همیناست. همیشه هم یا فلان آخوند مثال آوردی یا از حزب الهی ها و این قماش. کارها رفتار دانشگاهی هم که درش درس می خونی همه نشانه حکومتی بودن و علاقه به جمهوری اسلامیه در حالی که مردم مخالف جمهوری اسلامی اند و نه تنها امر به معروف نمی خوان بلکه حجاب و حکومت رو هم نمی خوان. به احتمال زیاد تا حالا عضو بسیجی ها هم بودی. دیگه دوره تون تمومه. نفس های آخره. نسل جدید بهتون گوش نمیده. چیزی رو که دادید نمی تونید پس بگیرید. شهریور هم منتظر مبارزات بعدی علیه حکومت فاسد و ظالم و عقب مونده و متحجر باشید

پاسخ:
من هیچ وقت با بسیج و بسیجی جماعت حال نکردم که بخوام عضوشم بشم ولی اگه بسیج چیزیه که تو مخالفشی، همین فردا می‌رم کارت عضویت می‌گیریم که حالتو بگیرم و بیشتر بسوزی :))

+ لزوماً با مطالبی که بازنشر می‌کنم موافق نیستم. با خود صالحه که این مطلبشو گذاشته بودم تو لینک‌های بازنشر و تو هم اینجا کپی کردی، اختلاف عقیدتی شدید هم دارم اتفاقاً. به اشتراک می‌ذارم که بخونید و از یه زاویهٔ دیگه هم مسئله رو نگاه کنید. که البته فکر کردن به جنبه‌های مختلف و تحلیل آرای موافق و مخالف، انتظار بیهوده‌ایه از امثال شما که کلاً فکر نمی‌کنید. مغزتون کجا بود که بخواید برای تحلیل یه همچین مسائل پیچیده‌ای استفاده بکنید ازش :))

باز شروع شد. اینا ول کن تو نیستند شباهنگ 😂

پاسخ:
مهم نیستن برام. فقط حیف وقتم که به خوندن اراجیف و جواب دادن بهشون تلف میشه :))

ضمن اینکه این همون مهران، سارا، ناشناس، me و Mrs هست :)) هر سری با یه اسم جدید میاد ولی متوجه نیست آی‌پیش همونه :)) سواد کامپیوتری صفر :|
اسماشو هی عوض می‌کنه که توهّم بزنم که بی‌شمارن. ولی همین یه دونه اسکولو دارم بین مخاطبام خدا رو شکر.
۰۴ شهریور ۰۲ ، ۰۹:۱۵ دُردانه ‌‌

سلام

من چند روزه که برگشتم خونه و امروزم با خانواده راهی کربلا هستیم. البته اول می‌ریم کاظمین، بعد نجف، بعد کربلا. پیاده نمی‌ریم. لپ‌تاپم همرام نیست و کلاً گذاشتم تهران بمونه. گوشیمو عوض کردم و فعلاً درست و حسابی راه‌اندازیش نکردم و اینترنتش فعال نیست و نام کاربری و رمزامم حفظ نیستم و پروپوزال و گزارش همانندجوییمم تازه همین الان تونستم با مصیبت با گوشی قبلی تو سامانهٔ گلستان بارگذاری کنم و یه سر به وبلاگم بزنم. تو جاده اینترنت همراه اول و رایتل آنتن‌دهی خوبی ندارن.

دفاعم سیزدهمه و ما یازدهم برمی‌گردیم تهران. الانم با اینترنت ایرانسل اومدم بگم یه چند روز دوریمو تحمل کنید و اگه حوصله‌تون سر رفت آرشیوو مرور کنید تا برگردم و تعریف کنم براتون. از آنتن‌دهی ایرانسلم راضی‌ام. از گوشی قبلیمم تشکر می‌کنم که شش سال همراهم بود. هنوزم همراهه، ولی باتریش ضعیف شده. از شما هم تشکر می‌کنم که نمی‌دونم چند ساله همراه من و وبلاگم هستید. همچنان همراهمون بمونید.

اونجا حتماً به یادتون خواهم بود. مراقب خودتون و وبلاگم باشید،

فعلاً ^-^

عزیزم منم دعا کن لطفا 🥺زیارتت قبول و سفر خوبی داشته باشی. من تاحالا کربلا نرفتم .دوستم گف پیاده بریم اما خب شرلیطش ندارم .بعد من طاقت گرما هم ندارم میترسم مریض شم . ایشالا خدا قسمت کنه برم .توروخدا برام دعا کن وکالت قبول شم

پاسخ:
پیاده سخته. منم طاقت گرما ندارم و این هفته شرایط پیاده‌روی هم ندارم. سردرد و دل‌درد و کلی درد دیگه دارم :|
دعا می‌کنم هر چی صلاحته همون بشه. فعلاً این‌ور مرزیم و بستهٔ اینترنتم هم تا ساعت دوازدهه :(
۰۵ شهریور ۰۲ ، ۱۲:۰۷ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

همراه با خانواده در پناه خدا باشید.

التماس دعا.

پاسخ:
ممنون. ایشالا قسمت خودتون و خانواده.
الان داریم برمی‌گردیم سمت مرز. 

آخی ^_^ خوش به حالتون.

لطفا برای منم دعا کن که با خانواده قسمتم بشه به زودی❤️

 

پاسخ:
ان‌شاءالله به‌زودی

سخته شرایطتت درک میکنم مخصوصا واس ما خانوما😧 کاش نمیرفتی تهران می موندی . ولی خب دیگه طلبید .مراقب خودت باش . انشالله زودی به سلامتی برمیگردی .

پاسخ:
فقط روز اول سخت بود که البته اون سختی هر جا باشم هست و عادی شده.
داریم برمی‌گردیم و دلم تنگ میشه

مرسی عزیزم . ایشالله برا خودت هم بهترین ها رقم بخوره 🥰قرص سردرد و ویتامین اینا باخودت کاش برده باشی .چیزای خنک زیاد بخور خاکشیر و اب بخور حتما .

پاسخ:
مرسی
من کم‌خوراکم نمی‌تونم زیاد بخورم :)) فقط سردرد داشتم که با مسکّن حل شد.

سلام حدس زدم که رفته باشی...

زیارتت قبول باشه

میدونم که برای هممون دعا میکنی. منو هم یادت نره که خیلی بهش نیاز دارم...

پاسخ:
سلام
مگه میشه همچین جای خوبی دوستای خوبمو فراموش کنم؟

خب به سلامتی پس برگشتید زیارت هم قبول :) انشالله حاجت روا بشی . برا منم دعا کردی😟🥺🌺💞

پاسخ:
ممنون
بله، به یاد همه بودم.

مرسی دخملی🥺🌺 هروقت فرصت کردی عکسای کربلا رو بذار ببینیم مرسی. دفاعت ۱۳ شهریوره ایشالله خوب پیش بره

 

پاسخ:
باشه حتماً
آره ممنون 
۱۳ شهریور ۰۲ ، ۲۰:۳۴ محمدعلی ‌‌

چند روز پیش یه پیامی دادم و بعدش اینجا کامنت رو دیدم و فهمیدم دردسر نت داری و پیامم رو پاک کردم. 

امروز هم اومدم پررو پررو شیرینی دفاع بگیرم :)) و البته تبریک می‌گم :))

پاسخ:
بیا به‌عنوان شیرینی دفاع و حتی شیرینی گوشی جدیدم به‌صورت خلاصه شرح حال بدم. شنبه برگشتیم. یهو پیامک اومد که مصاحبهٔ عقیدتی آزمون استخدامی یکشنبه صبحه و مدارک رو باید قبلش بارگذاری کنید. این کار تا حدودای سهٔ بامداد طول کشید. فکر کن خسته از سفر برگردی و تا سه هم بیدار بمونی. شب قبلشم تو مرز خوب نخوابیده بودم. شش پا شدم رفتم مصاحبه. چه چیزها که نپرسیدن اسماعیل :))
عصر برگشتم. فرداش که امروز باشه دفاع داشتم. اسلایدام آماده نبود. مرور هم نکرده بودم. تا حدودای دو دوونیم بامداد اسلاید درست کردم و خوابیدم و سه بیدار شدم. همین‌جوری که از شدت بی‌خوابی شهید می‌شدم رفتم دفاع کردم. بعد رفتم کتابخونه کتابایی که برای استخدام و دفاع گرفته بودمو پس دادم و با استادم و بچه‌ها رفتیم بیرون ناهار. بعدش سر راه رفتم دکتر به‌خاطر سردرد و سرفه‌هام. گفت کرونا گرفتی. نیم ساعتی میشه که از زیر سرم اومدم بیرون و الان در خدمت شمام، و همچنان از شدت بی‌خوابی دارم شهید می‌شم.

اتفاقا قدرت تحلیل و تفکر کامنت زن زندگی آزادی خیلی بیشتر از شما و امثال شماست که برای حرفاش دلیل و منطق داره. 

احیانا ip من که شبیه مخالفان دیگه نیست و نمی تونی مثل سیستم محبوبت انگ بزنی

پاسخ:
:)

به به

سلااام

خوش گلدینگز (درسته؟!)

زیارت قبول

خداقوت واقعا

برات یک استراحت طولانی عمیق و سلامتی آرزومندم

پاسخ:
سلام
ما گلدیز می‌گیم
ممنونم. آرزوی خودمم اتفاقاً یه خواب عمیق و طولانیه.

سلام نسرین خوبی . دفاع چطور بود؟ راسی تو مصاحبه توروخدا بگو چیا پرسیدن .از ما هم سوالا عقیدتی قراره بپرسن و روانشناسی و احکام .من اولین بارمه کلا . ببینم چیا پرسیدن 😟

پاسخ:
سلام
فعلاً خسته‌م. یه کم جون بگیرم می‌نویسم مفصّل.

منم مریض شدم بدجووور .امروز سرم زدم نیم ساعتی میشه اومدم .نمیدونم کرونا یا ویروس یا سرما

سردردم دارم و عرق بیحالی و ابریزش و سرفه و عطسع🤧🤕😟علایمت ایناس؟

پاسخ:
من فقط سردرد و سرفه و آبریزش بینی دارم. سردرد و آبریزش بینیم برای کم‌خوابیه. ینی علائم مشترک کم‌خوابی و سرماخوردگی در من، سردرد و آبریزش بینی و چشمه!
ولی گاهی سرفه هم می‌کردم. البته موقع دفاع سرفه نکردم.
الان خوبم. به‌نظرم یه سرماخوردگی خفیف به‌علت نشستن جلوی کولر بود که خستگی و بی‌خوابی تشدیدش کرده بود. هر چی بود گذشت.
۱۴ شهریور ۰۲ ، ۱۴:۱۹ محمدعلی ‌‌

ای بابا. کرونا چرا این وسط:(

مراقب خودت باش و استراحت کن دکتر [ایموجی عینک‌دودی]

ایشالا که روال باشه روزهای بعدی.

پاسخ:
به‌نظرم تشخیص دکتر اشتباه بود چون من هر موقع می‌رم سفر این‌جوری میشم. حتی قبل از کرونا. این سری هم کمترین حضور رو تو جمع‌ها داشتم. بویاییمم سر جاشه. سردردم هم خوب شد بعد از سرم و چند ساعت خواب. سرفه هم نمی‌کنم دیگه.

ولی من اگه دکتر بشم هم همچنان دوست دارم اول اسمم مهندس باشه :))

اره حق داری بخواب سرحال بشی .کوفتگی و خستگی بعد سفر تا یه هفته تو تن ادم می مونه 🥺😟من ویروس جدید گرفتم عرق بیحالی و انگار فلفل ریختن تو بینیم و گلوم🤧🤧😧توام استراحت کن .هروقت تونسی بنویس عجله نکن .برا ما که نتایج هنوز اعلام نشد اخر شهریور .انقدم کند میره این روزا لامصب😟

پاسخ:
الان پستی که اون روز تو اینستای فک و فامیل گذاشتمو اینجا برات کپی می‌کنم، بعداً کامل‌ترش می‌کنم تو وبلاگم. ولی عکسو الان نمی‌تونم آپلود کنم:


دیشب رسیدیم و یه کم استراحت و حالا سر صُبی اومدم مصاحبهٔ استخدامی آموزش‌وپرورش. آزمون کتبیشو مردادماه داده بودم و اونو قبول شدم. حالا نوبت مصاحبه و گزینشه. یه مصاحبهٔ عقیدتی دارن یه مصاحبهٔ علمی. تو بخش عقیدتی از نماز و روزه و وضو و غسل و تیمم و حجاب تا راهپیمایی و انتخابات و ولایت فقیه می‌پرسن. اسم چندتا مرجع تقلید و شهید رو هم خواستن بگم. منم کم نیاوردم و همه رو جواب دادم. حتی قرآنو گذاشتن جلوم بخونم و معنی کنم. خوشبختانه در مورد اندازهٔ کفن میّت صحبتی نشد. چون اونو بلد نبودم. اگه الکی می‌گفتی راهپیمایی شرکت می‌کنی مسیرشو می‌پرسیدن. اگه الکی می‌گفتی نماز جمعه می‌رم مسیر مصلی و جایی که موقع نماز می‌شینی رو می‌پرسیدن. انقدر سؤال‌پیچ می‌کردن بفهمن راست می‌گی یا نه. صفحهٔ آخر شناسنامه رو هم چک می‌کردن که ببینن چندتا مُهر انتخابات داره.
امروز مقنعه پوشیده بودم. گفتن همیشه می‌پوشی؟ گفتم معمولاً روسری می‌پوشم. گفتن روسریتو چجوری می‌بندی، از کی چادر می‌پوشی، چرا می‌پوشی و چجوری می‌پوشی. حتی پرسیدن آخرین بار کی نماز خوندی؟ گفتم صبح. گفتن دقیقاً چه ساعتی؟ گفتم والّا حدودای پنج بود. هنوز آفتاب نزده بود. یک ساعت و ده دقیقه به سؤال و جواب راجع به همین چیزا گذشت. تعداد فرزندان هم امتیاز داشت. در واقع در شرایط برابر، اولویت با اوناست که بچه دارن.
خوبه اینم بدونید که یه سری از دانشگاه‌ها برای هیئت‌علمی شرط تأهل هم دارن. مثلاً الان دانشگاه علامه طباطبایی با کمبود استاد زبان‌شناسی مواجهه، ولی چون استادها اکثراً مجردن جذبشون نمی‌کنه.
اگه یه روز تو این مملکت یه کاره‌ای بشم حتماً یه تجدیدنظر تو نحوهٔ استخدام می‌کنم.
اگرم یه وقت بهتون زنگ زدن راجع به من تحقیق کنن بگین دختر خوبیه. باشه؟ شمارهٔ پنج نفر از اقوام و آشنایانو گرفتن برای تحقیق.

چه جالب . هروقت بهتر شدی از اون احکام و اینا برام بزار من هیچیییی بلد نیستم😧🥺راسی بهت بگم یه استادی که خودش مصاحبه کننده هس میگف اندازه  کفن میت واس اونایی میپرسن که میخوان محترمانه رد کنند .مثلا علنا و مستقیم نمیگن شما رد شدی. فک کنم باید بهت تبریک بگم 😁🥺ولی هروقت فرصت کردی اون سوالا جوابایی که دادی بزار من یادداشت کنم تو مصاحبه اخه از مام احکام میپرسن . اگه مصاحبه قبول شی میری دبیری ؟

پاسخ:
به‌نظرم حفظ کردنی و خوندنی نیست. مسئله‌ها یه‌جوری هستن که اگه انجامشون نداده باشی نمی‌تونی جواب بدی. اینا رو نمی‌پرسن که بدونن می‌دونی یا نه. می‌پرسن که بفهمن انجام می‌دی یا نه. 

بذار با ذ درسته

مرسی عزیزم همینکه کپی کردی بازم ممنونم .قشنگ خوندم .من مانتویی ام اما معمولی و بی حجاب نیستم 🥺بعدم فامیل های ما حسودن .ادم والا نمیدونه شماره کیو بده . زیر اب میزنن .ملت چشم ندارن پیشرفت بقیه ببینن تو شمال که اینجوریه .

پاسخ:
:)) خدا رو شکر از فامیل شانس آوردم تو این مورد. 

چقدر خوبه همه چیو بلدی 🥺😧هوش و ریاضی  و ادبیات و .کلا چجوریه احساس میکنم تو همه چی بلدی لامصب 🥺🤧نه فامیل و اشناها ما حسادت میکنن . احکام و اینا سوالا عقیدتی بلد نیستم از چه کتابی مطالعه کردی.

پاسخ:
اذان و اقامه رو بلد نبودم و خدا رو شکر اینو نپرسیدن. ولی همهٔ ارکان نماز و اصول و فروع دینو پرسیدن. بازم میگم یه‌جوری می‌پرسیدن که بدونن انجام هم می‌دی یا فقط بلدی. مثلاً ولی انواع روش‌های نماز آیات یا انواع ذکرهای قنوت و رکوع و... رو پرسیدن، بعدش گفتن خودت کدومو انجام می‌دی و چرا؟

مطالعه نکردم عزیزم. اینا جزو سبک زندگیمه. باهاشون زندگی کردم به‌واقع :))
۱۵ شهریور ۰۲ ، ۱۰:۵۵ نه به جمهوری اسلامی

همه ی فاکتورهای استخدام در جمهوری اسلامی رو داری. مرجع تقلید راهپیمایی سوالات عقیدتی اعتقاد به نظام به رهبرش و صفحه آخر شناسنامه که جای خالی باقی نذاشتی انقدر شرکت کردی.

حکومت کاری که داره می کنه تجمیع کامل قدرت و یکپارچه کردن ارکانشه. از بالاترین تا پایین ترین همه رو پاچه خوار و عافیت طلب انتخاب کرده که صدای مخالفی درنیاد. سازش پذیر بودن مهمترین اصل استخدام و کار و شغل در این نظامه. هر چی کم خطرتر بهتر. رئیس جمهور بی سواد شش کلاسه باید هم زیردستانش اینطوری انتخاب بشن. آخوندها این مملکت رو قرن ها عقب بردند... 

پاسخ:
من تا حالا راهپیمایی نرفتم :)  امتیاز نماز جمعه و عضویت بسیج و فرزندآوری رو هم نگرفتم. وقتی پرسید تابع درخواست‌های مدیر مدرسه خواهی بود یا نه، گفتم اصول خودمو دارم و به هر درخواستی چشم نمی‌گم. مثلاً نمرهٔ مفت! به کسی نمی‌دم. نمی‌دونم از جوابم خوشش اومد یا بدش اومد.

من هیچ کدوم از اون کارا (انتخابات و نماز جماعت و...) رو به‌خاطر استخدام نکردم. این گزینش رفتنم هم جدی نیست، ممکنه انصراف بدم. یه موردی هست که اگه دست بذارن روی اون مورد، می‌کشم کنار! یه سری از دوستام گفتن این کارو می‌کنن. من باور نکردم. اگه این کارو بکنن ادامه نمی‌دم این بازیو.

یکی از سؤالا هم این بود که برای ولایت فقیه چه کارهایی کردی؟ گفتم والا یه بار رفتم افطاری خاطراتمو به اشتراک گذاشتم هنوز فحششو می‌خورم :)) 

+ من نمی‌خوام وبلاگم به‌خاطر اسمی که برای خودت موقع کامنت گذاشتن انتخاب می‌کنی فیلتر بشه. پس لطفاً یه ذره درک و شعور به خرج بده و یه اسم مناسب انتخاب کن که به دردسر نیافتم. در غیر این صورت کامنت‌هات تأیید نمیشن. این، بار آخریه که بهت تذکر می‌دم اسم مناسب انتخاب کنی.
+ اینم می‌دونم که تو همون زهرایی هستی که دو هفته پیش کامنت گذاشته بودی.

اره درسته چه خوب🥺تو نت هم میزنم یچیزایی یاد بگیرم 😧مرسی ازت 🌺

پاسخ:
پیشنهادم اینه یه هفته به‌صورت آزمایشی انجامشون بدی و به نت اکتفا نکنی. چون انقدر فضا استرس‌آوره که آدم اسم خودشم یادش میره چه برسه به چیزایی که خونده.
۱۵ شهریور ۰۲ ، ۱۵:۲۳ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

درود و خسته نباشید و زیارت قبول.

امیدوارم که  اگه دوست داشته باشین  و مطابق با اصولتون بود، شاغل بشین در این زمینه.

اگه انتخاب دانش‌آموزای کلاستون حداقل فیلتری داشته باشه، تدریس آدما خیلی شغل جذابی می‌شه خصوصا اگه برای بچه‌های ابتدایی باشه.

خدای من دلم برای بعضی دانش آموزام تنگ شد .

طبق اصولم مدیر عمل نکرد و من هم گفتم بای، سال ۹۱ بود. تربیت دانش آموز مثل کاشت درخت‌هایی هست که گاهی وقت‌ها سی سال بعد ثمرش رو می‌بینین.

عقیدتی آموزش پرورش سخت تر از ارگان‌های دیگه هست. یادمه اون وقتها از سال خمسی و زکات هم پرسیدن

پیروز باشید ان‌شاءالله.

پاسخ:
سلام
ممنونم. ابتدایی نیست دبیرستانه، اونم دبیرستانیای این دوره و زمونه که یه کم ترسناکن!
مسائلی رو می‌پرسیدن که درگیرش باشیم. احتمالاً دیدن که نمی‌تونم درگیر خمس و زکات باشم نپرسیدن. ولی احکامشو بلد بودم.

خیلی سخته چند نفر داخل یه اتاق همه مقابلت بشینن 😧🥺مخصوصا سوالا روانشناسی و زیرکانه میپزسن یا میخوان گمراهت کنند .اره حتما انجام میدم درست میگی .🌺💞

پاسخ:
مصاحبه‌کنندهٔ من یه نفر بود. یه خانم.

اها این مرکز وکلا چند نفر هستن اقا بعد هرکدوم سوال میپرسن عقیدتی و سیاسی و روانشناسی و علمی . بعد میگن از رو قران هم بخون .🥺😧

پاسخ:
ایشالا قبول میشی.
۱۷ شهریور ۰۲ ، ۱۳:۳۰ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

@المیرا

توکل کنید به خدا، درست هست که نتیجه مهمه، لیکن مهم‌تر این است که تلاش حداکثری داشته باشین و نتیجه رو بسپرین دست خدا. این جوری  کم‌تر استرس می‌گیرین، یادمه برای مصاحبه شغل الآنم هر چی مدرک فنی و علمی بود رو با خودم بردم، از جمله مدرکی  در مورد شبکه رو، بعد مصاحبه کننده پرسید NAT چیه؟ از شدت استرس قفل کرد ذهنم و فراموش کردم.

استرس رو با توکل به خدا کم کنید.

ان‌شاءالله قبول شید.

پاسخ:
البته من اگه جای اونا بودم کسی که بذار رو با ز می‌نویسه رو استخدام نمی‌کردم :))
۱۸ شهریور ۰۲ ، ۱۹:۵۵ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

یعنی واقعیه یا تولید هوش مصنوعی🤔

https://s30.picofile.com/file/8467864018/20230907_002224.jpg

 

پاسخ:
چقدر ناز بود!
ممنون 🥹
شما چجوری تو پیکوفایل عکس آپلود می‌کنی؟ من چند روزه دارم تلاش می‌کنم عکس‌های سفر و مصاحبه و دفاع رو به سمع و نظرتون برسونم نمیشه.
این لینکش پیکوفایل بود.
۱۸ شهریور ۰۲ ، ۲۱:۰۶ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

درود بر شما

والا باید گفت: خودم هم نمی‌دانم اطلاعی ندارم.

من فقط جستجو کردم پیکوفایل، بعد چون از قبل  کاربر و رمز سیو شده بود زدم خودکار نشست. بعد ورود زدم وارد شد . کار خاصی انجام ندادم 😶🙄

پاسخ:
پس مشکل از سیستم یا نت منه. دوباره امتحان کردم بازم نشد. تو بیان آپلود میشه ولی پیکوفایل نه.
۱۸ شهریور ۰۲ ، ۲۳:۱۳ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

آره. چون الان با ویندوز هم آزمایش کردم وارد شدم.

مشکل خاصی نداشتم. با گوشی سایر اعضاء خانواده هم تست کنید.

ان‌شاءالله که بشه.

پاسخ:
چرا به ذهن خودم نرسید با سیستمای دیگه امتحان کنم؟ :|
الان با گوشیم وارد شدم، آپلود شد. علی‌الحساب اینو داشته باشید تا سر فرصت بقیه رو هم آپلود کنم با گوشی
یکی از سؤالات مصاحبه بود: