پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۹۱۷- یادم باشه

دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۴۷ ب.ظ

دیروز دوستم چند بار بهم گفت روی لپ‌تاپ استاد زیاد وقت و انرژی نذار. من توجهی نمی‌کردم. آخرش گفتم چطور؟ طفره رفت و گفت به هر حال خودتم کار داری و درست نیست انقدر وقت صرف می‌کنی. گفتم چیزی شده؟ گفت نمی‌دونم بگم یا نه. فکر کنم اگه بگم ناراحت میشی. اصرار کردم و گفت این لپ‌تاپو قرار بود یکی از دانشجوهای استاد درست کنه. امروز وقتی اون دانشجو سراغ لپ‌تاپو از استاد می‌گیره، استاد بهش می‌گه دادم فلانی درست کنه. اونم میگه چرا خب من درستش می‌کردم و استادم برمی‌گرده میگه وقت شما باارزش‌تر و برای من مهم‌تره. دوستم وقتی این حرفو از استاد می‌شنوه وارد بحثشون میشه و می‌گه البته فلانی هم وقتش آزاد نیست و کلی کار داره. اون دانشجو هم می‌تونست همین حرفای دوستمو بزنه یا تأییدش کنه ولی هیچی نگفته. هر چند مشغله داشتن من بر همگان از جمله همین استاد عیانه و نیازی به اثبات و تأیید کسی ندارم، ولی نمی‌دونستم وقتم در مقایسه با وقت اون دانشجو کم‌ارزش‌تره از نظر استاد. یادم باشه از این به بعد کارِ کسایی که من تو اولویتشون نیستم و براشون مهم نیستم رو نذارم تو اولویت. برای کسی بمیرم که برام تب کنه.

۰۲/۰۳/۲۹
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

استاد شماره 22

ن1 هم‌کلاسی دکتری

ن3 هم‌دانشگاهی دکتری

نظرات (۱۸)

این چه جوابی بوده استاده داده آخه؟😂🤦

پاسخ:
جواب صادقانه!

سلام.

از حرف استادتون متعجب شدم و بعد با خودم فکر کردم شاید منظورشون و نتونسته خوب بیان کنه، شاید تو رودربایستی مونده و... بعدش این فکر اوند تو ذهنم مگه اون دانشجوی دیگه چه کاری انجام می‌داده؟ آیا شاغل در جای مهمی بوده و...

پاسخ:
سلام
من خودم خدایِ «شاید منظورش این نبوده» و برداشت مثبت از قضایام. ینی طرف خنجرو برداره تو چشام نگاه کنه فروکنه تو قلبم، بازم می‌گم شاید منظورش کشتن من نبوده. ینی می‌خوام بگم شور نگاه مثبت رو درمیارم همیشه. ولی با شناختی که تو این مدت از این استاد و دانشجو حاصل شده، به‌دلایل نامعلومی، استاد هواشو داره همه جوره. کلاً اون یه طرف بقیه یه طرف. درسشم البته خوب نیست بگیم دلیلش اینه.
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

****** ** ********* ***

پاسخ:
متأسفانه بله 

یه استادی داشتیم پنج نمره از درسش رو گذاشته بود واسه ترجمه‌ی یه متن انگلیسی که زیاد هم مربوط به درس ما نمیشد ولی چون دانشجوها به اون پنج نمره احتیاج داشتن هرنفر چند برگ از اون متن رو برد و ترجمه کرد و تحویل داد، آخرش کاشف به عمل اومد که متن رو برای مقاله‌ی فوق دکترای خودش ترجمه میکرده!

از این استادهایی که از دانشجوها بیگاری میکشن اصلا خوشم نمیاد 

 

پاسخ:
من نه با این استاد درس دارم نه نمره‌م دستشه نه راهنمامه نه مشاور نه داور. تخصصمونم متفاوته و پروژۀ مشترک هم نداریم. کاملاً دوستانه و در راه رضای خدا! داشتم کارشو راه می‌نداختم. ولی نمی‌دونستم چنین نگاهی به وقتِ دانشجوها داره که وقت دانشجوهای خودش باارزش‌تر باشه و اصطلاحاً برای این چیزا تلف نشه.

امیدوارم بتونین این تفکیک رو قائل بشید

چیزی که دیدم آدم‌هایی که این شخصیت رو دارند آخر آخرش هم بازم خیلی هوای بقیه رو دارند و اگر کاری از دستشون بربیاد دریغ نمی‌کنند

حالا یه سریشون برای کارهای خودشون هم همونقدر که برای کار یه نفر دیگه وقت و  انرژی می‌ذارن

تلاش می‌کنند ولی یه سری هستن که برای کار خودشون ممکن کمتر وقت بذارن ولی برای بقیه.....

پاسخ:
با شناختی که ازم داشتین و دارین احتمالاً می‌دونید که وقتی یه کاری رو می‌خوام انجام بدم فرقی بین خودم و بقیه قائل نیستم و برام مهمه که اون کار انجام بشه؛ صرف‌نظر از بقیۀ مسائل. مثلاً وقتی با یه انجمن دیگه کار مشترک داریم، برام فرقی نمی‌کنه اسم کی اول بیاد. مهم انجام اون کاره.
ولی با مشاهدۀ یه سری رفتارها، نمی‌تونم این رویکردو ادامه بدم.
۳۰ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۲۲ میرزا مهدی

سلام. عـــــــــح (مثلا یه نفس عمیق کشیدم)

ببینید! ممکن بود همین ماجرا برعکسش اتفاق میفتاد و شما به استاد میگفتی من درستش میکردم و استاد همین جواب رو به شما میداد. بیاید تصور کنید اون لحظه استاد برای اینکه دل اون یکی دانشجو نرنجه چنین جوابی رو فی البداهه گفته.

یه ضرب المثلی هست که دقیقش رو نمیدونم ولی ماجرا اینچنینه که یکی میاد به دُردانه میگه استاد فلان چیز رو پشت سرت گفته، دردانه هم بدون اینکه ناراحت بشه به دوستش میگه: «استاد یه تیر رو با تیرکمون به سمت من پرتاب کرده و به چشمم نخورده، تو چرا از رو زمین برداشتیش و کردیش تو چشم من؟» 

به نظرم اونقدر که کار دوستتون غلط اندر غلط اندر غلط بوده، کار استاد و تصمیم نهایی شما غلط نبوده. 

با سپاس. میرزا مهدی . امضاء خشخشخشخخخششش (مثلا صدای خودکارم بود که داشتم امضا میزدم)

 

 

پاسخ:
سلام
من تو این شرایط می‌گفتم فرقی ندارین که. سری بعد هم می‌دم شما درست کنی. چرا باید دل کسیو به دست بیارم؟ مگه در برابر درست کردنش چیزی قرار بود به من برسه که اون دانشجو اون چیز رو از دست داده باشه و ناراحت باشه؟ اگر هم به قصد خودشیرینی باشه، اینا خودشیریناشونو کردن با هندونه‌ای که دو ماه پیش فرستادن در خونۀ استاد.

من و اون بنده خدایی که این پیامو به گوشم رسوند هردومون زخم‌خوردۀ رفتارهای این استادیم. اون بیشتر زخمیه چون بیشتر در ارتباطه باهاش. دلیل گفتنشم شکراب کردن رابطۀ من و استاد نبود، می‌خواست حواسمو بیشتر جمع کنم که کمتر آسیب ببینم از این رفتارها. چون نمی‌خواست این اتفاق تکرار بشه. به‌نظرم که کار بسیار خوبی کرد گفت. حتی راجع به استاد راهنمای خودمم یه چیزایی از این و اون شنیدم که هنگم هنوز. باورم نشده؛ و چون فعلاً روی من اعمال نکرده، دوستش دارم.

واقعیت اینه امیدوارم بتونین رویکرد رو تغییر بدید :)) 

 

یه زمان با یه دوست هم خوابگاهی صحبت می‌کردیم بحث به جایی رسید که ما دو نفر اگر کاری بهمون سپرده بشه برای بقیه بیشتر از کار مربوط به خودمون وقت می‌ذاریم و واقعیت اینه همیشه این طرز فکرها مثل استاد شماره 22 وجود داره که باعث میشه آدم‌ها دلسرد بشن

من اینو یکم بهترش کردم ولی  تغییر کاملش رو هنوز نتونستم

پاسخ:
قطعاً نمی‌تونم با هر کی مثل خودش رفتار کنم وقتی ذاتم خوبه :دی 
ولی می‌تونم به اونی که خوبه و خوبی می‌کنه ده برابر خوبی کنم و به اونی که رفتارش نامطلوبه خوبی نکنم. 

سلام

نمیدونم واست تعریف کردم یا نه.

من ارشدمو دانشگاه ازاد بودم،استاد راهنمام از خواجه نصیر بود

یه روز من رفتم دیدنش؛از شانس همکلاسی لیسانسم هم شاگرد ایشون بود

من از اطاق اومدم بیرون،همکلاسی سابق پشت سر من رفت داخل،استاد راهنما به ایشون گفته بود این دانشگاه ازادیه،میخوام چند نرم بپیچونمش،شهریه بده به منم پول بیشتری میدن

انقدر از این رفتار و حرفش بدم اومد

همون چهار ترم دفاع کردم،همیشه هم این حرفش تو خاطرم مونده.

ینی چی اخه؟لطف مکرر،حق مسلم

پاسخ:
سلام
وای عجب استادهایی پیدا میشن :|

اَی رو چرا سانسور کردیییی :))))))))))))))

پاسخ:
آخه حرف نامحترمانه‌ای زده بودی به استادم :)) من هر چقدرم از دست یکی ناراحت و عصبانی باشم، حتی اگه حق با من باشه بازم نمی‌گم چقدر فلانه، حتی اگه فلان باشه. ته تهش ممکنه بگم بی‌انصافه و غیرعادلانه رفتار می‌کنه.

آفرین شما خیلی مودبی :*

همیشه ازت چیز یاد می‌گیرم.

پاسخ:
یه لحظه به این فکر کن خدای‌نکرده امروز بمیری و دستت از دنیا کوتاه بشه و آدمایی که می‌شناسنت از جمله همین استاد و دانشجوها نوشته‌هاتو بخونن. نباید یه‌طوری نوشته باشی که روحت معذب باشه. همین‌قدر که بدونن فلان رفتارشون ناراحتت کرده کافیه به‌نظرم. من سر مسائل سیاسی هم کامنتای غیرمحترمانه رو تا حد امکان سانسور می‌کردم. شما به‌عنوان مخاطب حق دارین هر جوری دوست دارین نظرتونو بگید، منم به‌عنوان صاحب وبلاگ حق دارم بخشایی که صلاح نمی‌دونم رو نمایش ندم.

کاملا درست میگی. جدی به فکر فرو رفتم.

یه بار بیا اصفهان، با امیلی در خدمت باشیم :)

پاسخ:
آره فکر کن در موردش. فکر کردن خوبه. از هفتاد سال عبادت هم بهتره حتی :))

مرسی از دعوتت ولی اهل دیدار حضوری با دوستان مجازی نیستم

سلام خانوم دکتر

"ما هیچ ما نگاه"

در پناه حق

پاسخ:
ما هم همین‌طور

وقتی کامنت‌ها رو تایید نکرده بودی از رفتار استادت ناراحت بودم. و از اینکه چقد تو با همه اینجوری‌ای، بقیه باهات اونجورین.

 

کامنتا که تایید شد، از خوش‌خیالی و مثبت‌بافی‌ها حرصم گرفت. یعنی چی بیا فکر کنیم استاد به فلان دلیل این رو گفته؟! کاملا واضحه همه‌چی...

 

پاسخ:
حرص نخور ^-^

سلام

شاید بعد ده سال خوندن وبلاگتون میبینم که این اولین باره نارحتیتون از موضوعی رو به این شکل بیان کردید البته این نظر من و چقدر قشنگ بود و به دلم نشست این نوع بیان

پاسخ:
سلام
شاید چون خیلی سنگین بود برام. آدم از کسانی که انتظارشو نداره بیشتر ناراحت میشه.

نسرین ادما اکثرا منفعت طلب هستن و خودخواه . منم خیلی ضربه خوردم هرکاررری از دستم برمیومد دریغ نمیکردم همیشه بقیه برام الویت بودن الانم همینم اما خیلیییی کمتر شده با هرکیی مثل خودش .به نظرم لپ تاپ ببر به استادتون بده بدون هیچ حرفی . زیادی خوب بودن این دوره زمونه اشتباهه محضه .

پاسخ:
عزیزم استاد خودشون اومدن لپ‌تاپ رو از خوابگاه تحویل گرفتن که زحمت نشه برای من. انقدرها هم که شماها منفی برداشتید کردید، نیست. کلی هم تشکر کردن. سیب هم آورده بودن برامون تقسیم کردیم. تنها چیزی که ناراحتم کرد این بود که حواسم نبود که تو اولویتشون نیستم. همین. وگرنه بحث خودخواهی و مغروری و منفعت‌طلبی نیست.

حالا دیدی میگفتی دیگه چیا رو ندیدم که باید ببینم .این یه مورد خیلی کوچیکش بود 😕 یا استاده مجرده که هوای اون دانشجو داره یا چیزای دیگست نمیشه قضاوت کرد اما خب بعضی استادها روابط شخصی دارن با دانشجو اشون .نمیشه منکر شد .یا ازش صرفا خوشش میاد یا عاشقشه .معلوم نیس .اما خوب بودن زیادی باعث میشه بقبه فکر کنن ماها ببخشید پخمه و ساده هستیم اجازه سواستفاده میدن .منم چون همینم والا چوب خوش قلبی امون میخوریم 🥲

پاسخ:
استادمون خانومه و متأهله. نمی‌دونم چرا انقدر بد برداشت کردید.

اها فکر کردم اقاست .چون یک سری چیزا تو دانشگاه بین استاد و دانشجو پیش میاد و دیدم .ذهنم اون مسیر رفت اره به واسطه این رشته و شغلم زیادی بدبینم 😕خب خداروشکر اومد لپ تاپش برد ولی در کل منم یاد گرفتم خودم درالویت باشم حتی نسبت به خواهر و برادرم .ادم یسری چیزا که میبینه مجبوره جور دیگه رفتار کنه .

پاسخ:
برای من هنوزم بقیه تو اولویتن. فقط قرار شد برای اونایی که برام تب هم نمی‌کنن نمیرم دیگه :))
۰۱ تیر ۰۲ ، ۱۷:۰۲ اقای ‌ میم

یه وقتایی یه چیزهایی از دهن آدم در میره و ممکنه خاطر بقیه رو هم مکدر کنه ولی خود طرف بی هوا اون حرف تو دهنش اومده و گفته

پاسخ:
اوهوم. درسته.