۱۷۶۲- تو خشنود باشی و ما رستگار
صحبت جبر و اختیار که میشه میگن انسان قدرت اختیار داره و بین مخلوقات فقط همین انسانه که مختاره و میتونه راهشو خودش انتخاب کنه و همینجور هندونهست که میذارن زیر بغلش که تو اشرف مخلوقاتی و اِلی و بِلی. ولی وقتی همین انسان به فردایِ تصمیمش فکر میکنه میبینه فقط خالقشه که از آینده خبر داره و علم غیب داره و دانا به سرانجام کارهاست و خودش کارهای نیست. لابد الان میخواید بگید قدرت تفکر و تعقل و تحقیق داری و میتونی جوانب رو بسنجی و تصمیم بگیری و بعدش توکل کنی و از خدا بخوای هدایتت کنه و راه راست رو نشونت بده، ولی حرف من سر انتخاب راه درست و نادرست نیست. تو همین مسیرِ درست، صحبتم سر اون انتخاباییه که هیچ کدوم غلط نیستن ولی تهش میگی چی فکر میکردیم چی شد. این ناآگاهی و مطمئن نبودن و در عین حال مختار بودن کلافهم میکنه. اینکه نمیدونی بعدش چی میشه و حسابکتاب میکنی و تهش یه درصد احتمال میدی که اونی نشه که فکرشو میکنی سُست میکنه آدمو. اینکه هر لحظه باید منتظر یه غافلگیری باشی خوشایندم نیست. حتی هیجانانگیز هم نیست.
حافظ یه رباعی داره که اونجا میگه «هر روز دلم به زیر باری دگر است، در دیدۀ من ز هجر خاری دگر است، من جهد همیکنم قضا میگوید: بیرون ز کفایت تو کاری دگر است». راجع به این قضا که بهقول حافظ «با هیچ دلاور سپر تیر قضا نیست»، یه جایی نوشته بود که غیرقابلتغییر و قطعیه. قضا یعنی فیصله بخشیدن به کار و تمام کردن آن. وقتی میگن قضای الهی بر چیزی تعلق گرفته، به این معناست که خداوند اینطور حکم کرده. مثلاً اگر کسی به آتش دست بزند دست او بسوزد، اگر کسی خودش را از بلندی پرتاب کند صدمه ببیند. اینم نوشته بود که قَدَر برخلاف قضا، با دعا و تلاش قابلتغییره. مثلاً اگر کسی بیمار بشه و دارویی که برای همون بیماری وجود داره مصرف کنه خوب میشه. حالا همین حافظی که میگه «گر نیستت رضایی حکم قضا بگردان»، یه جای دیگه هم به مطلوبش میگه «آن چه سعی است من اندر طلبت بنمایم، این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد». که خب من بالاخره نفهمیدم میشه حکم قضا رو برگردوند یا تغییر قضا نتوان کرد. یه جای دیگه هم کلاً قضا و قدر رو به دو نوعِ غیرقابلتغییر و مشروط تقسیم کرده بود. بحث بحثِ جبر و اختیاره. بحثی که گره خورده به مصلحت و دعا و خواستن و تلاش کردن و تسلیم و رضایت و دانای کل بودن خدا و بیخبری ما از خیلی چیزا.
با طلب آنچه روزیام را در آن مقدّر نکردهای به زحمتم نیفکن و خستهام نکن۱. اگر در برآورده شدن درخواستم تأخیر افتاد، از روی نادانی بر تو اعتراض کردم. درحالیکه شاید تأخیر در آن برایم بهتر بود۲. چنان نباشم که شتاب در آنچه تو به تأخیر انداختهاى را بخواهم و تأخیر آنچه تو پیش انداختهاى۳. خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار.
از:
۱ وَ لاتُعَنِّنی بِطَلَبِ ما لَمْ تُقَدِّرْ لی فیهِ رِزْقاً (مفاتیح، دعای بعد از نماز عشا)
۲ فَاِنْ اَبْطَاَ عَنّى عَتَبْتُ بِجَهْلى عَلَیْکَ وَ لَعَلَّ الَّذى اَبْطَاَ عَنّى هُوَ خَیْرٌ لى (مفاتیح، دعای افتتاح)
۳ حَتّى لاأُحِبَّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَاْخیرَ ما عَجَّلْتَ (مفاتیح، دعای عرفه)
+ انشاءالله تو شبای قدر در تقدیر امسالمون اتفاقات خوب رقم خورده باشه برامون.
تلاش حداکثری و امید به عنایت الهی در موازات هم.