۱۷۳۶- حیف نیست بهار باشد، تو نباشی؟
شنبه, ۲۸ اسفند ۱۴۰۰، ۰۸:۲۰ ب.ظ
عید که آمد،
فکری برای آسمان تو خواهم کرد.
یادم باشد،
روزهای آخر اسفند،
دستمال خیسی روی ستارههایت بکشم و
گلدانی کنار ماهت بگذارم.
زندگی همیشه که اینجور پیچوتاب نخواهد داشت.
بد نیست گاهی هم دستی به موهایت بکشی،
بِایستی کنار پنجره، و با درخت و باغچه صحبت کنی.
پنهان نمیکنم که پیش از این سطرها،
«دوستت دارم» را میخواستهام بنویسم.
حالا کمی صبر کن؛ بهار که آمد فکری برای آسمان تو و
سطرهای پنهانی خودم خواهم کرد...
حافظ موسوی
۰۰/۱۲/۲۸