پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۶۲۵- از هر وری دری، منتخب خوانندگان، سری ششم

سه شنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۴۹ ق.ظ

پنجاه‌تا از یادداشت‌های منتشرنشده‌ای که تو وُرد نوشته بودمو شماره‌گذاری کردم. و ازتون خواستم یه عدد از ۱ تا ۵۰ بگین. تو هر پست پنج‌تا از یادداشت‌های منتخب شما اینجا منتشر شد. این بار، یادداشت‌های شمارۀ ۱۶ و ۳۳ و ۴۱ و ۳۵ و ۳۹ انتخاب شدن. این یادداشت‌ها رو تو این یکی دو سال اخیر تو یه فایل ورد موسوم به «خب که چی» نوشته‌ام.


۱۶. بعضیا اعتقاد دارن اگه پسر، مخصوصاً پسربچه هوس خوراکی کنه حتماً تحت هر شرایطی هر موقع از شبانه‌روز باشه زیر سنگ هم که شده باید تهیه بشه و یه‌جوری با قضیه برخورد میشه چنان که گویی زن باردار ویار کرده باشه. یکی از اقواممون تو حیاطشون درخت انگور دارن. و می‌دونیم که با برگ درخت انگور دلمۀ برگ مو درست می‌کنن و دلمه هم جزو غذاهای موردعلاقۀ بعضیاست و مخصوصاً تو شهر ما خیلی طرفدار داره این غذا. اصلاً اسمشم ترکیه. از دُلماخ (پر شدن) میاد. نصف‌شب نوۀ همسایه‌شون (البته این فامیل ما این سر کوچه هستن و این همسایه‌ای که می‌گم اون سر کوچه) هوس دلمه می‌کنه. این وقت سال هم همۀ برگ‌ها حداقل تو شهر ما زرد و خشک شدن و به درد دلمه نمی‌خورن. مامانه رو فرستاده بودن دم خونۀ این فامیل ما که پسرمون هوس دلمه کرده و باباش می‌گه تو رو خدا یه کم برگ مو به ما بدید. پولشم هر چقدر بشه می‌دیم. اینا هم درخته رو نشونشون داده بودن و گفته بودن برگاش خشک شده و زرده. ولی از اونجایی که کسی که هوس دلمه کرده پسره و نباید به هوس کردن پسر «نه» بگی و حتماً تحت هر شرایطی هر موقع از شبانه‌روز باشه زیر سنگ هم که شده باید تهیه بشه، اومدن فکر کردن و گفتن حالا چی کار کنیم برای نوۀ همسایه؟ و از فریزرشون یه ظرف دلمۀ آماده درآوردن بردن براشون. حالا اینا نیتشونو گذاشتن خیرات امواتشون ولی من وقتی قضیه رو شنیدم به‌قدری حرص خوردم و می‌خورم که حد نداره. اولاً که نباید بین هوس دختر و پسر فرقی باشه. هوس هوسه دیگه. ثانیاً پدر و مادر چرا باید دلبندشونو طوری تربیت کنن که هر چی دلش خواستو به زبون بیاره و تحت هر شرایطی زمین و زمانو به هم بدوزه و دست از طلب ندارد تا کام وی برآید یا تن رسد به دلمه یا جان ز تن درآید؟ بعد همین فامیلمون همسایۀ روبه‌روییشون یه پسر شش‌هفت‌ساله داره. مامانه با افتخار می‌گفت بچه‌م نصف‌شب هوس حلوا کرده بود سریع پا شدم براش حلوا درست کردم. این چه طرز تربیت کردنه؟ لااقل تا صبح صبر کنن. بعد همینا بزرگ شن انتظار دارن انتظاراتشون روی شتر هم برآورده بشه. یه کم روی نفس اماره‌تون کار کنید خب.


۳۳. اگه یه بار دیگه به دنیا اومدم مقالۀ پایان‌نامۀ ارشدمو می‌فرستم برای مجلۀ دانشگاه اسبق، نه سابق.


۴۱. یه فیلم ترکی که اسمش یادم نیست می‌دیدم. با زیرنویس فارسی. طرف خیلی عصبانی بود. دوستش می‌خواست آرومش کنه، گفت آروم بمیر. اُل به زبان ما ینی باش، ئول ینی بمیر. مترجم، اُل (باش) رو ئول ترجمه کرده بود. و خب اشتباه کرده بود. و سؤالی که پیش میاد اینه که چرا تو زبان ما مفهومِ باش و نباش انقدر شبیه هم تلفظ میشن.


۳۵. یه نوع تلگرام هست که میگه طرف شماره‌تو ذخیره داره یا نه. تو مخاطبا جلوی اسمش یه علامتی هست. اون نباشه ینی جزو مخاطباش نیستی. تلگرام من اون تلگرام اصلیه و نشون نمی‌ده اینو. چند وقت پیش موبوگرامو در حد چند ثانیه نصب کردم که اون قسمتشو ببینم. بعد پاکش کردم. خیلیا تا همین سه چهار سال پیش شماره‌مو داشتن. پیام می‌دادن، حتی زنگ می‌زدن. موقع چک کردن لیست مخاطبام و اینکه شماره‌مو دارن یا نه حقیقتاً دلم گرفت. با خودم گفتم لابد گوشیشونو عوض کردن و شماره‌م پاک شده. ولی پیش اومده که دوستام از طریق ایمیل یا حتی وبلاگ، یا به واسطۀ دوستان مشترک بهم پیام دادن و گفتن که شماره‌های گوشیشون پاک شده و مجدداً شماره‌مو گرفتن. الان روی سخنم با اون عزیزان دلم هست که با اینکه کلی راه ارتباطی مثل ایمیل و وبلاگ و اینستا ازم دارن ولی نه فقط شماره‌م که حتی خودمم از ذهنشون پاک شدم و شماره‌مو می‌خوان چی کار اصلاً.


۳۹. یه بلاگر بود به اسم لئو. هفت‌هشت سال پیش، قبل از انهدام بلاگفا. وبلاگش خیلی وقته که تعطیله. یه روز پست گذاشت و از خواننده‌هاش خواست لبخنداشونو براش بفرستن. عکسا رو گذاشت کنار هم و این تصویرو ساخت. من از سمت چپ، ستون اول، پنجمی‌ام. بعضی از خواننده‌ها خودشونم بلاگر بودن. نمی‌دونم لبخند شما هم بین اینا هست یا نه، ولی حتم دارم خیلیاشون الان وبلاگ‌هاشون تعطیله. بعضی وقتا منم به سرم می‌زنه لبخنداتونو جمع کنم تو یه قاب و یادگاری نگه‌دارم. شاید یه روز بعد از برداشتن ماسک‌هامون این کارو کردم. هر چند، بشخصه چشمو بیشتر از لب دوست دارم.


فعلاً شمارۀ جدید نگین؛ ترم جدیدمون شروع شده و درگیر رفتن و موندنم. می‌خوام از زمان حال بنویسم. بعداً سر فرصت دوباره یادداشت‌های منتشرنشده رو منتشر می‌کنم.

۰۰/۰۶/۲۳
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۱۶)

واقعا این نگاه مردسالاری که هر چقدر هم توی جامعه کمتر میشه باز هم در مردها کم نمیشه!!! و پسران نسل‌های جدید هم این نگاه رو دارن از همین تربیت‌های غلط میاد.

پاسخ:
درد اینجاست که بزرگترین حامیشون ماماناشونه و خب تا وقتی خودمون علیه خودمون باشیم چی می‌خواد درست بشه. حتی تو بحث ازدواج هم می‌بینی خواهرشوهر و مادرشوهر و عروس هستن که همدیگه رو اذیت می‌کنن بیشتر.

کرک و پرم ریخت با خوندن مورد ۱۶ :/

پاسخ:
اصطلاح یا ضرب‌المثل هم شده. یه غذای خوشمزه بوش بیاد حتی قبل از اینکه آقایون دلشون بخواد هم می‌برن براشون و می‌گن «اوغلان اوشاقیدی». ینی بچه یا فرزند پسره. حالا اگه پیر هم باشه همینو می‌گن.

چرا نباید بین دختر و پسر فرقی باشه ؟ خب اسلام فرق گذاشته . حتی توی همون بحث شتر و اینا هم برعکسش رو نگفته . 

 

اسلام یه پکیجه . به نظرم نمیشه یه جاهاییش رو دوست داشت و یه جاهاییش رو نه . 

 

بگذریم از این که زن نمیتونه قاضی یا رهبر یا مرجع تقلید بشه  . 

 

به نظرم کسی که اسلام رو قبول داره باید بپذیره که همه جا پسر و دختر یکسان نیستند . 

پاسخ:
این بحث قرار نیست به نتیجه برسه.
۲۳ شهریور ۰۰ ، ۱۱:۵۴ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

مورد 16 فقط پس‌گردنی  :|

پاسخ:
:)) گفت‌وگو هم ممکنه کارساز باشه

مورد ۱۶ واقعا هنوز وجود داره؟؟؟؟؟؟؟؟ اونغلان اوشاقیدی پس براش غذا ببریم؟؟؟؟ خدا روشکر ما ندیدیم از این رفتارها. اتفاقا تا دیدیم دخترها ناز و کرشمه دارن و تا هرچی دستور میفرمایند باباشون درجا تهیه میکنه. حالا طرف مادری چون داداش من فقط یکی یه دونه است آره بهش بیشتر توجه میشه. ولی نه اینقدر :/

هرچند از اینور بوم افتادن هم خوب نیست....

پاسخ:
فکر کنم حداقل تا یه نسل بعد هم وجود داشته باشه.

مورد ۱۶ عجیب بود برام خیلی. خدا رو شکر تا حالا ندیده و نشنیده‌بودم! عجیب‌تر از اون کامنتیه که در طرفداری از این دیدگاه گذاشته‌شده و ربطش داده به اسلام! حالا گیریم همه‌ی اینایی که نوشتی درست، کجای این پکیج کاملتون گفته پسربچه چیزی هوس کرد بهش بدین، به دختربچه ندید؟:)))

آقا من برم این شماره ۳۵ رو امتحان کنم، در مورد یه نفر خیلی کنجکاوم 😁 چیه اسمش؟😁😁

ولی من با خیلیا چون فقط از طریق تلگرام در ارتباطم، شماره‌شون رو ندارم. یهو لازم میشه، میرم مثلا زنگ بزنم، یا یکی شماره‌ش رو می‌خواد ازم، می‌بینم که عه.... اینو فقط ID ش رو دارم. برا همین تنظیمات تلگرام خودم رو گذاشتم رو این که ملت بعد از این که پیام دادن و من اضافه‌شون کردم به contact هام شماره‌م رو ببینن.

پاسخ:
من موبوگرام نصب کرده بودم. البته پاکش کردم. الان ندارم برات بفرستم. غیررسمیه.
من یه‌جوری تنظیم کردم که هیشکی (حتی اگه خودم ذخیره‌ش کرده باشم هم) نبینه مگر کسی که خودش شماره‌مو داره که خب داشته باشه دیگه طبیعیه که ببینه.

به نا را :

 

من اصلا از این دیدگاه حمایت نمیکنم .منظورم این بود که اگر کسی به اسلام معتقده ( در مورد خودم نگفتم ) باید بپذیره که پسر ها و دختر ها همه جا برابر نیستند . 

 

حالا اگر در قضیه ی دلمه هم برابر باشند در موارد بزرگتر که ذکر کردم برابر نیستند . 

 

اتفاقا برای خودم هم سواله که یک زن مسلمان چطور میتونه به سیستمی رای بده که خودش و هم نوعانش توی اون سیستم هیچ وقت تایید صلاحیت نمیشن 

 

من اصلا تاییدش نمیکنم. اصلا نمیتونم چیزی رو که درک نمیکنم تایید کنم . 

 

ولی من این سوال رو اولین بار نیست که میپرسم . هیچ وقت جواب قانع کننده ای نگرفتم بنابراین هدفم بحث کردن نیست . 

 

به قول نویسنده ی وبلاگ این بحث ها به نتیجه نمیرسه .

 

هر کس میتونه مطابق میل خودش فکر کنه

 

با تشکر! منم اون مورد رو ببینم، پاک می‌کنم 😁

پاسخ:
ایشالا که همون کاری رو کرده که انتظارشو داری :))

Paul McWhorter جوابتو داده.

اون مورد ۱۶ یه جور عقیده‌ی قدیمی بوده که فکر کنم الان هم بعضی جاها رایجه ، البته اون خرافه یه چند کلمه اضافی هم داره که ترک زبانها میگن « اومار ... شیشر» :)) اگه ترک زبان هست اینجا برا خودش ترجمه کنه:)

اینا مثل اون اس‌ام‌اس‌های قدیمی بود که به یکی میفرستادن بعد میگفتن به بیست نفر بفرست اتفاق خوبی برات میوفته ، یه نفر نفرستاد اتفاق بدی براش افتاد! احتمالا یه جایی یه پسری دلش چیزی خواسته بهش ندادن بعدش مریض شده و باعث شده که این حرف رایج بشه البته دختر و پسر و کوچک و بزرگ هم نداره ، قدیمیا معتقد بودن علت بعضی از بیماریها همینه که یه جایی چیزی دیده و دلش خواسته و بهش ندادن و مریض شده حالا من نمیدونم این چقدر صحت داره

 

موبوگرام رو من یه مدت داشتم نمیدونم چی شده بود هر وقت باز میکردم کلی کانال مزخرف میاورد برام منم حذفش کردم

 

 

 

پاسخ:
احسنت همینه. من این کلمۀ اومار یادم نبود. متأسفانه ترجمه‌شو بلد نیستم :)))

چقدر سر مورد 16 حرصم گرفت. زن همینکارارو میکنی چهار روز دیگه بچه ات بزرگ شد دهن جامعه رو سرویس میکنه. یعنی اگه بحث پسر یا دختر بودن رو بذاریم کنار یکی از نابودکننده ترین اخلاقها همین عدم اموزش صبره.

اون داستان شماره ها، من به مدت 10 روز شاید، دیدم دوستم واتس اپ عکس نداره. گفتم اوکی شاید عکسشو پاک کرده. چندروز پیش دیدم عکس داره و عکسش همون اخرین عکسیه که دیدم و چون قرار شده باهم پروژه ای انجام بدیم(و طبعا ارتباطمون بیشتر میشه) منو دوباره اضافه کرده تو شماره هاش و فکرنکنی ما مدتها ارتباطمون قطع بوده، ما تاهمین دوماه پیش یه پروژه ی دیگه باهم داشتیم. خلاصه که دنیای زیباییه.( البته من وقتی ارتباطم با یکی قطع میشه و میدونم دیگه هیچوقت ارتباطی نخواهیم داشت، شماره رو پاک میکنم)

پاسخ:
موافقم باهات. صرف‌نظر از جنسیت، باید به بچه یاد بدن که صبر کنه.
من از گوشیم هم پاک کنم که البته به‌ندرت این کارو می‌کنم، تو دفترم یه صفحه دارم با عنوان شماره‌های پاک‌شده :)) اونجا یادداشت می‌کنم شاید یه روز به کارم اومد.
۲۴ شهریور ۰۰ ، ۱۱:۵۷ مصطفی فتاحی اردکانی

33. چه عددی انتخاب کردم (ایموجی: از خود راضی)

16. کلی خندیدم به این مورد مخصوصا اون قسمت شتر، ممنون روزمون رو ساختید
در مورد ارتباطش با اسلام باید بگم که  إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم  ملاک برتری جنسیت نیست البته این هم باید گفته بشه که عدالت هم الزاما برابری یکسان نیست بگذریم

از یه منظر دیگه هم که این مورد قابل توجه هست اینه که نحوه تربیت بچه ها داره به کجا میره؟ چون پدر و مادر های الان کسایی هستند که موقع بچگی خودشون سختی های زیادی کشیدن الان دارن کاری می کنن که آب تو دل بچه هاشون تکون نخوره و یه سری بچه لوس و نُنُر تحویل جامعه می دن که بلد نیست برای خواسته هاش تلاش کنه و فقط دهن رو باز می کنه و عر می زنه

35. چیز عجیبی نیست یادمه اولین تولدم بعد از دوران کارشناسی بی تبریک ترین تولد زندگیم بود یعنی سال قبلش تا چند روز بعد از تولد داشتم جواب پیام های تبریک رو می دادم و تو اون سال فقط بانک بهم تبریک گفت


ان شاء الله که تو ترم جدید مثل قبل موفق باشید.


پ.ن: دارم فکر می کنم که من بع جای پست نوشتن تو بلاگ خودم همین جا کامنت بدم

پاسخ:
ممنون بابت آیه. دیروز کلی فکر کردم یادم نیومد کدوم آیه بود که می‌گفت فرق بین آدما در میزان تقواشونه.

آره فکر خوبیه. من خودم قبلاً زیاد کامنت می‌ذاشتم این‌ور اون‌ور. بعدش چون فکر می‌کردم حرفام خیلی مهمه و نکات ارزنده‌ای گفتم میومدم تو وبلاگم لینک می‌دادم بهشون :)) مثلاً اینجا: https://nebula.blog.ir/post/860

39. وای که چقدر قشنگ میشه تصویر چشم‌ها :)))))

 

پاسخ:
آره، ولی از اونجایی که آدما با چشماشون شناخته می‌شن من همیشه تو عکسام چشمامو سانسور می‌کنم. و می‌دونم که خیلیا ترجیح می‌دن همون لبخندشونو بفرستن.

البته متخصصان امنیتی تاکید میکنن هیچ وقت عکس اثر انگشت و چشم رو از نزدیک و با وضوح توی اینترنت قرار ندید چون ممکنه اطلاعات بیومتریک شما مورد سو استفاده قرار بگیره . 

 

فکر نمیکنم البته قضیه انقدر جدی باشه . نمیدونم  . ولی یه چیزی که میدونم اینه که عکس خیلی هامون قبلا ذخیره شده . 

 

من قبلا که از آنتی ویروس ویندوز استفاده میکردم همه چی به ظاهر اوکی بود . الان که از کسپراسکی استفاده میکنم توی خیلی از سایت های به ظاهر معتبر بهم اخطار میده که این سایت میخواسته به وبکم دسترسی داشته باشه و دسترسی اش مسدود شد . 

 

حالا به جز کسپراسکی با راه های دیگه هم میشه جلوی دسترسی وبکم رو گرفت اما هیچ کس از همون اول این چیزا رو رعایت نمیکنه . وضعیت موبایل ها که خیلی بدتره از نظر امنیتی . بهترینش همون لینوکسه که میخوای بهش سلام کنی میگه اول رمز رو بزن .  

 

یه چیز جالب دیگه هم که البته به چشم ربطی نداره وضعیت پیام رسان هاست . راه درست استفاده از پیام رسان ها اینه که پیام هایی که با دوستان نزدیک رد و بدل میکنید و کلا اطلاعات حساس رمز نگاری بشه 

 

من موفق شدم اعضای خانواده ی خودم رو راضی کنم که حداقل من بهشون اینجوری پیام بدم . خودشون پیام رو عادی میفرستن 

 

من که میفرستم پیام رو باید ببرن کپی کنن و پیست کنن یه جای مشخص و رمزی که از قبل بهشون دادم رو بزنن و فایلی که قبلا بهشون دادم رو آپلود کنن تا قفل پیام باز بشه :))

 

اینه که خیلی علاقه ای ندارن بهم پیام بدن :(

 

 

پاسخ:
حالا درسته من خودم خیلی رعایت می‌کنم این مسائل رو، ولی خانواده‌تون چه حوصله‌ای دارن. با این شرایط اگه می‌خواستین کامنت بدین من قیدِ کامنتاتونو می‌زدم :))
من روی وبکم لپ‌تاپم عکس عروسکی چسبوندم :دی

یه مورد دیگه هم بحث مرورگر هاست . امن ترینشون اسمش هست tor

 

متاسفانه من هیچ وقت با رابط کاربری اش کنار نیومدم و به جز موارد خیلی خاص ازش استفاده نمیکنم ولی تنها مرورگری که جلوی حمع آوری دیتا رو کامل میگیره همین مرورگره  . 

 

متاسفانه چون در زمینه ی دارک وب هم با همین مرورگر فعالیت میکنن من خیلی به خانواده و فامیل و اینا توصیه اش نکردم . 

 

پاسخ:
آیا می‌دانید لپ‌تاپ و گوشی من رمز ندارن و نام کاربری و رمزامو سیو کردم که هر بار نزنم و در اتاق و کمد و کشوهام قفل نداره؟ البته دلیلش اینه که خیالم راحته کسی سرک نمی‌کشه تو وسایلم. ولی حتی تو خوابگاه هم کمدِ کلیددار نداشتم. چمدونمم قفل نمی‌کردم. فقط اون سری که رفته بودم کنفرانس دانشگاه مشهد، چون قرار بود لپ‌تاپمو بدم امانت حرم و برم زیارت، محض احتیاط و حفاظت از عکس دوستام که تو لپ‌تاپم بود رمز گذاشتم :|
حال نمی‌کنم با این جماعتی که همیشه همه‌چیشونو قفل می‌کنن که دزد نبره :|

گفتید عکس چسبوندید روی وبکم یاد یه پسره افتادم که خیلی مشهور شده . من با ویدیوهاش خیلی خندیدم اما اسمش رو اصلا نمیدونستم . 

 

سرچ کردم 

 

funny black guy on tiktok

 

و اسمش اومد :)))) در این حد 

 

Khabane Lame

 

این پسره میاد چیزایی که ما براش راه حل های پیچیده داریم رو به شکل بامزه ای با روش های ساده تر انجام میده . 

 

بیچاره کامنت های من :دی

 

ولی خب به نظرم باید همه تمرین کنن این چیزا رو . شاید یه زمانی همه ی راه های معمول بسته شد و همه مجبور شدن از پیام رسان داخلی استفاده کنن . 

 

من بیشتر برای روز مبادا سعی میکنم این فرهنگ رو جا بندازم ولی تا الان موفق نبودم به اون شکل دلخواهم ولی بازم راضی هستم نسبتا . 

 

من توی اون سه روزی که اینترنت ایران قطع بود حدود 100 یورو برام قبض اومد چون اون موقع ایران نبودم و مجبور بودم زنگ بزنم . از اون طرف چون همه اش میگفتن پول تلفنت زیاد میشه مجبور شدم الکی بگم دانشگاه برامون بسته ی ویژه مجانی گذاشته تا هر موقع خواستیم زنگ بزنیم :)

 

اینه که واقعا از آینده میترسم یه مقدار

 

در مورد رمز گذاشتن برای حفاظت از عکس هم باید بگم که متاسفانه علاوه بر این که رمز ویندوز رو با روش های مختلف میشه برداشت یه چیز دیگه اینه که طرف میتونسته یه فلش بوت ایبل لینوکس به لپ تاپ وصل کنه و با اون بدون نصب کردن لینوکس لپ تاپ رو روشن کنه و همه ی فایل ها رو  از همونجا کپی کنه روی هارد اکسترنالش :دی

 

این روش خیلی مفیده برای زمانی که ویندوز پریده و اطلاعاتش رو لازم دارید . 

 

پاسخ:
والا دلیلِ استفاده نکردن از قفل و کلید و رمز و... اینه که حس می‌کنم انرژی و وقتمو تلف می‌کنن. اینه که حتی در اتاقمم بازه که برای باز کردنش انرژی صرف نکنم :| عمده مشکل دوستان خوابگاهی هم باهام این بود که درا رو نمی‌بستم :|
ببین من اساساً آدم شفافی‌ام. چه برای داخلیا چه خارجیا :)) سرم هم تو کار خودمه و کاری به کار کسی ندارم که نگران لو رفتن و جاسوسی تو پیام‌رسان داخلی و خارجی و اینا باشم. نه خطری برای نظام دارم نه برای دشمن. نه برای اینا اینا تبلیغات می‌کنم نه برای اونا. لذا راحتم (وای یه لحظه حس کردم چقدر بی‌خاصیتم :دی) 

اون آخر کامنتتون من رو یاد یه آهنگ از شجریان انداخت که میگفت چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

 

خیلی هم خوبه .