پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۶۱۲- خدایگان تغییر مسیر

دوشنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۰، ۰۶:۱۰ ق.ظ

روز پزشکو به همۀ پزشک‌های عزیز و نازنین، به‌ویژه هم‌اتاقی ترمِ دوم کارشناسیم (هم‌اتاقی سال دوم نه ها، ترم دوم. ترم اول با یه گروه بودم، ترم دوم با یه گروه، سال دوم با یه گروه دیگه) که شاگرد اول مهندسی نفت بود و ارشد هم همچنان نفت شریف بود و فکر کنم حتی بدون کنکور با معدل بالای کارشناسیش ارشد نفت خوند و الان سال سوم پزشکیه و هر چند من همچنان با اون کلاه پلاستیکی کنار دکل نفت به خاطر دارمش و تو کتم نمی‌ره سه ساله روپوش سفید پزشکی تنش کرده باشه تبریک و تهنیت عرض می‌کنم.

یه سال‌پایینیِ هم‌دانشکده‌ای هم داشتم سال آخر از مهندسی برق انصراف داد رفت رتبۀ یک تجربی شد. به اونم تبریک می‌گم و خدمت ایشون هم عرض می‌نمایم که من تو رو با بیوسنسور در حال اندازه‌گیری ولتاژ و جریان یادمه. چجوری آخه توی روپوش سفید و آمپول‌به‌دست تصورت کنم آخه؟

به مریضایی که تو مطب دکتر تعداد مریض‌ها رو ضرب‌در مبلغ ویزیت می‌کنن هم تبریک می‌گم این روزو :))


۰۰/۰۶/۰۱
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

ساناز هم‌اتاقی

محمد بیوسنسور

نظرات (۱۶)

۰۱ شهریور ۰۰ ، ۰۷:۳۴ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

پزشکی شغلی هست به نظرم اگه علاقه نداشته باشه آدم عذاب آوره.

حالا ان‌شاءالله این دوستان سر علاقه تغییر مسیر داده باشن.

پاسخ:
شرطش یا علاقه‌ست یا نیاز. بعضیا یه رشته رو دوست دارن و می‌رن سمتش بعضیا به درآمدش نیاز دارن و می‌رن سمتش. هر دو گروه می‌تونن موفق باشن چون به هر حال انگیزه دارن.
۰۱ شهریور ۰۰ ، ۰۹:۱۱ نیمچه مهندس ...

عنوان اگه برای هم کلاسی هاته،یادآوری میکنم خودتم چنان تغییر مسیری زدی که کایوت میگ میگ هم نمیتونه شناسایی کنه.

یکی باید همینو به خودم هم بگه:)

ولی جدی،من سر این تغییر مسیرم یا سر علاقه هام به چیزای مختلف خیلی اذیت شدم و از خیلیا و مخصوصا والدین سرزنش شنیدم.بیایین اگه والد شدیم با بچه هامون چنین نکنیم.از بچه هیجده ساله یا کمتر و بیشترمون انتظار نداشته باشیم مسیر شغلیش یا هرچی رو از اول بشناسه.

پاسخ:
دوستای دورهٔ کارشناسیم اغلب مسیرشونو عوض کردن. حتی اونایی که مهاجرت کردن هم ارشد رشته‌شونو عوض کردن بعد رفتن. این موضوع برای من عادی شده تا حدودی. دارم سعی می‌کنم برای اطرافیانم هم عادی کنم.

و یه تبریک به خودمون که هر مریضی اطرافمون میبینیم براش از خودمون دارو تجویز میکنیم:)

پاسخ:
و تبریک به مامان‌بزرگا بابت چایی‌نباتشون

خیلیامون دلش رو نداریم حتی دکوراسیون اتاقمون رو تغییر بدیم یا مثلا تختمون رو جابجا کنیم ، اینا چه دلی داشتن واسه تغییر رشته!

پاسخ:
یادمه مسیر یه‌کیلومتری خوابگاه تا دانشگاهو می‌شد به هفت هشت روش مختلف رفت. کمتر از ده دقیقه بود ولی من هر سری از یه راه جدید می‌رفتم. تنوع رو دوست دارم.

یکی از بچه‌های هم‌دوره‌ی ما هم‌دانشکده‌ی شما هم بعد از این که لیسانسش رو گرفت رفت کنکور تجربی داد، الان دانشجوی پزشکیه. اونم شهید بهشتی!

 

من تو ارشد هم جرات نکردم پام رو از تغییر گرایش فراتر بذارم و برم یه رشته‌ی دیگه، اون وقت ملت میرن یه رشته‌ای می‌خونن که به تحصیلات دبیرستان‌شون هم ربط نداره😅 (از جمله خود شخص جنابعالی!)

پاسخ:
من هنوزم انرژی تغییر مسیر دارم. حس می‌کنم به دنیا اومدیم که دنیاهای متفاوت رو تجربه کنیم. چیه آخه بعضیا تا پست‌داک هم یه رشته رو ول نمی‌کنن :)) رها کن برو چیزای جدید تجربه کن. والا.
۰۱ شهریور ۰۰ ، ۱۱:۱۶ محمدعلی ‌‌

جا داره این روز رو به معلم فیزیک سال آخرم هم تبریک بگم که گمان می‌کرد اگه نرم پزشکی حیف می‌شم :)))))))

پاسخ:
من خودم همیشه می‌گم حیف شدم نرفتم پزشکی :)) ولی واقعاً وقتی خون و زخم و آه و ناله می‌بینم حالم بد میشه. ملت از فیلم ترسناک می‌ترسن من از فیلمای پزشکی تو مایه‌های سریال پرستاران و...
۰۱ شهریور ۰۰ ، ۱۱:۵۷ محسن رحمانی

سلام 

ماهم به شما تبریک میگیم بالاخره شما هم دکترید . 

پاسخ:
مرسی. ولی چه ربطی داره :| مگه این دکتر به معنی پزشکه؟

در مورد تغییر مسیر تحصیلی نظر خاصی ندارم یعنی خیلی نرماله که بچه های باهوش مهندسی میتونن هر رشته ای رو بخونن . هوشش رو دارن . 

 

اما تغییر مسیر های مهمتری هست که اگر از بالا بهش نگاه کنیم میتونه خیلی خوب یا خیلی وحشتناک باشه . 

 

مثلا با این پرچمی که کنار وبلاگ زدید من یاد یکی افتادم که فکر کنم اسمش حر بود حالا چند نمونه ی دیگه اش رو که احتمالا کمتر شنیدید میگم :

 

یکی اش شخصی است به نام متیو . متیو در زمان گذشته یه جمع کننده ی مالیات بوده . توی کتاب مقدس کلمه های جمع کننده ی مالیات و گناهکار رو کنار هم آورده و اون زمان نه مالیات عادلانه بوده نه سیستم درستی بوده . رشوه و اینا هم بوده . خلاصه متیو مورد علاقه ی مردم نبوده 

 

برخورد عیسی با متیو اینجوریه که عیسی اون رو توی اتاق  مامورین حکومت میبینه و بهش میگه دنبالم بیا ( یا من رو پیروی کن ) و میتو بدون هیچ حرفی راه میفته دنبال عیسی 

 

در حالی که عیسی مثلا برای اثبات حقانیتش برای طرفداران موسی مجبور بود مرده رو زنده کنه و چندین معجزه ی سخت دیگه

اینه که برخورد متیو با عیسی یکی از عجیب ترین برخورد ها محسوب میشه و همین برخورد دو خطی باعث بحث ها و تفسیر های خیلی طولانی شده 

 

یکی دیگه اش هم که برعکس اینه داستان پیتره که توی ترجمه های فارسی پطرس ترجمه شده

 

آنگاه عیسی به آنان گفت: امشب همۀ شما به سبب من خواهید لغزید. زیرا نوشته شده،

شبان را خواهم زد و گوسفندان گله پراکنده خواهند شد.

پطرس در پاسخ گفت: «حتی اگر همه به سبب تو بلغزند، من هرگز نخواهم لغزید.» عیسی به وی گفت: «آمین، به تو می‌گویم که همین امشب، پیش از بانگ خروس، سه بار مرا انکار خواهی کرد!» امّا پطرس گفت: «حتی اگر لازم باشد با تو بمیرم، انکارت نخواهم کرد.» سایر شاگردان نیز چنین گفتند.

 

بعدش عیسی اون شب دستگیر میشه و سه بار مردم بهش میگن که ما تو رو با عیسی دیدیم و اون میگه من اصلا نمیشناسم

 

یکی دیگه اش هم یه دزدیه که با عیسی به صلیب کشیده شده بود و به عیسی در همون حالت ایمان میاره و عیسی بهش میگه تو با من وارد بهشت خواهی شد

 

خلاصه من وقتی این تغییرات رو میبینم دیگه تغییر رشته و این چیزا خیلی به نظرم نمیرسه 

 

 

 

پاسخ:
البته هوش انواع مختلفی داره و یکی تو ریاضی باهوش باشه لزوماً هوش پزشکی یا ادبی نداره.
۰۱ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۴۱ ماه توت‌فرنگی

ای کاش همونطور که پزشکا میرن عملی یاد می‌گیرن از یه ترمی به بعد، بقیه رشته‌ها رو هم می‌بردن. 

پاسخ:
حالا فلسفه عملیش چجوری میشه؟

سلام دردانه. امیدوارم حالت خوب باشه.

من امسال، کنکور دادم و رتبه ها اومد و حالا انتخاب رشته هم کردیم دردانه.

من توی لیست انتخاب رشته، دبیری رو زدم و بعدش پیراپزشکی ها رو.

الان برای مصاحبه ی دبیری دعوت شدم اما...

نمی گم دبیری دوست ندارم اما شوقی که قلبم بابتش شاد باشه رو ندارم. شوق و اشتیاقم برای رشته های پیراپزشکی و علوم پایه هست که بخونم و بخونم و بخونم تا دکتری و غرق بشم توی تحقیق و پژوهش و دنیای علم.

همه بهم می گن کله ت داغه، رویایی فکر می کنی، پس فردا پشیمون میشی که چرا دبیری با امنیت شغلی رو انتخاب نکردی، نمی تونی تا دکتری بری، اوضاع خرابه، وسط راه می بری بعد میشی یه لیسانس گرفته ی بیکار و...

واقعا نمی دونم چیکار کنم دردانه... می دونم که اگه مصاحبه ی فرهنگیان برم قبول می شم و دیگه اولویت های بعدی برام بررسی نمی شه... توی این چند روز فرصت تا مصاحبه می خوام به یه نتیجه ای برسم که اصلا مصاحبه رو برم یا انصراف بدم تا رشته های دیگه رو قبول بشم...

می خواستم به عنوان کسی که الان دانشجوی دکتری هستی، کمی راهنماییم کنی...ممنون ازت.

پاسخ:
سلام. ایشالا امشب قبل از دوازده جواب می‌دم. تا اون موقع اگر دوستان هم نظری داشتن بذارن.


+ فکر می‌کردم تا شب کارام تموم می‌شه و میام مفصّل جوابتو می‌دم ولی نه کارام تموم شد نه جونی برام مونده که جوابتو مفصل بدم. به‌نظرم نرو سراغ دکتری. این غرق شدن توی تحقیق از دور قشنگه. از نزدیک قراره خیلی اذیت بشی. نه فرصت زندگی خواهی داشت نه فرصت کار کردن و پول درآوردن. همه چی فدای همین قشنگیِ تحقیق میشه. تازه بعد دکتری هم معلوم نیست کار پیدا کنی یا نه. حتی معلوم نیست دکتری قبول بشی یا نه. اولویتت همین دبیری باشه چون به‌قول خودت امن‌تره. البته باز بستگی به خودت داره. اگه حمایت مالی خانواده همیشه هست و حالاحالاها فکر ازدواج تو سرت نیست و بدنِ قوی‌ای داری و می‌تونی شب‌بیداریا و صبح تا شب و شب تا صبح پای لپ‌تاپ نشستن رو تحمل کنی حرفی نیست.

سلام خانم دردانه امیدوارم که حال تون خوب باشه

کامنت نرگس خانم رو خوندم و با اجازه‌تون تجربه‌ام رو در جواب‌شون می‌نویسم:

من کارشناسی‌م رو عاشقانه مهندسی برق خوندم، گرایش مخابرات. شرایطم طوری شد که بعد از فارغ‌التحصیلی مدتی نتونستم ادامه بدم(سه ساله فارغ شدم و تازه ان‌شاءالله سال دیگه وارد ارشد می‌شم)و از سال اول دانشگاه عاشق معلمی و تدریس هم بودم و تو این سه سال گپ، معلم دبستان شدم

برای دبیری و معلمی واقعا باید دیوونه باشه آدم. اول این که حقوق دبیری هر چقدر هم خوب باشه یا دیر و زود می‌شه یا این که در برابر زحمت‌های کار هیچه. شما با نسلی روبرو خواهی‌شد که به‌شدت کنجکاوه، زیر بار نمی‌ره و شدیدا باهوشه و اتفاقا فضا برای بروز هوشش، تا حدی فراهمه. از طرفی از مدل خانواده‌ها و سبک تربیتی‌شون مطمئن نیستی و ممکنه بعدا روی اعصابت برن(مطمئن باش یکی پیدا می‌شه که روی اعصابت بره) و کارت هم استراحت نداره. باید از صبح تا ظهر توی مدرسه کار کنی و بعدش توی خونه طرح درس بنویسی یا کلا کاری کنی که مربوط به مدرسه باشه، مرخصی هم نداری. اما وقتی وارد دنیاش می‌شی هزاران اتفاق جالب برات می‌افته که باورنکردنیه. دانش‌آموزها کارهای هیجان‌انگیز و مافوق‌تصور می‌کنن و خاطرات فوق‌العاده‌ای برات رقم می‌زنن اما مهم اینه که کارت رو دوست نداشته‌باشی، عاشقش باشی.

به نظر من انتخابی رو بکن که دوست داری و یادت باشه که الان وقتشه تجربه کنی و برای اون چیزی که دوستش داری بجنگی. تجربه‌ای که تو الان با انتخابی به‌دست می‌آری‌ که عاشقش هستی، بسیار بسیار ارزشمندتر از تجربه‌ایه که شاید با فشار اطرافیان به‌دست آوردی. فوق فوق فوقش می‌بینی که دوست داری معلم بشی و مدارس غیرانتفاعی رو می‌تونی برای کار انتخاب کنی و دیگه شغلت بشه معلم.

 

امیدوارم هرچی انتخاب می‌کنی این‌قدر برات بابرکت و خوشحال‌کننده باشه که هرجای مسیرت رسیدی با خودت بگی آخیش، پدرم دراومد، ولی می‌ارزید :)

 

ببخشید که طولانی شد، امیدوارم حق مطلب ادا شده باشه.(و نیم‌فاصله‌ها هم درست باشن! :دی)

پاسخ:
ممنون. نیم‌فاصله‌ها تقریباً درستن. ولی قبل از پرانتز فاصله بذار. بعد از بستنش هم بازم فاصله بذار.
این‌جوری: سلام (سلام) سلام.

ممنون دردانه ی عزیزم...منتظر جوابت هستم.

ممنون دخت شیرازی عزیز بابت بیان تجربیات ارزشمندت...امیدوارم همیشه موفق و سعادتمند باشی...

پاسخ:
خواهش می‌کنم. دیگه ببخشید کوتاه بود.

یک دنیا ممنونم بابت راهنماییت...روی حرفات فکر می کنم...

من واقعا شرمنده ام که با وجود خستگیت جوابم رو نوشتی. امیدوارم خدا به ذهن و زمان و توان و اراده ت برکت بده💐

پاسخ:
قربونت :)
ایشالا هر چی به صلاحته همون بشه
۰۳ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۴۱ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

پزشکی( اونی که با بیماران سرو کار داره) شغلی نیست که فقط با نیاز داشتن بری سمتش ، به نظرم اگه به غیر علاقه دلیل دیگه‌ای داشته باشه منجر به زیر پا گذاشتن اخلاق پزشکی می‌شه. و دیده‌ایم که می‌گوییم.

البته قصد بحث ندارم😁

پاسخ:
موافقم. البته پزشکان زیبایی (نه ترمیم جراحت و سوختگی) اغلب صرفاً به‌خاطر درآمدش می‌رن سراغ این گرایش. علاقه مطرح نیست تو این حوزه.
۰۳ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۰۲ ماه توت‌فرنگی

فلسفه رو نمی‌دونم. رشته خودم رو منظورم بود. البته یه واحد کارآموزی داشتیم، ولی برای من که فایده نداشت.  

پاسخ:
برای همهٔ رشته‌ها نمیشه. اون موقع ادبیاتیا باید شعر بگن و داستان بنویسن.
۰۳ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۱۸ محسن رحمانی

خوب پزشک صرفا این نیست که به کسی دارو بده گاهی پزشک با یه راهنمایی یا با یه صحبت شخصی رو نجات میده که شما هم گاهی با راهنمایی و گاهی با توضیح مشکلات بلاگرا رو حل میکنید خصوصا در زمینه درسها و رشتتون و در مقطع دکترا هم هستید و دکترید .

پاسخ:
آهان. ممنون :)