پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

151- هیچ وقت یک ایرانی را تهدید نکن!!!

پنجشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۹ ق.ظ

نیست که ما خیییییییییییلی با فرهنگیم؛ آبو همین جوری سر نمی‌کشیم و هی می‌ریزیم تو لیوان می‌خوریم و هی لیوانارو می‌ذاریم توی سینک ظرف‌شویی و هی آب می‌خوریم و هی لیوانارو می‌ذاریم اون تو که یه بدبختی مثل من بره بشوره!!!

میگم زین پس نمی‌شورم و خودت باس بشوری

خب آبو که خوردی خودت یه آبی به لیوان بزن چرا می‌ذاری من بشورم آخه؟

برگشته میگه هیچ وقت یک ایرانی را تهدید نکن!!! من خودم یه بار تو هیئت استکانای عاشورا تاسورارو شستم

من و پیرهن چارخونه اش: هیئت؟ نه واقعاً هیئت؟!!!!!!!!!!!!!!!! :دی


گفتم هیئت یاد این این پست ساحل افکار افتادم و کامنت خودم و جواب مسترنیما:

یادش به خیر...


+ بچه حلال زاده هم که به دایی‌ش میره...

۹۴/۰۵/۰۸
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

امید

امیرحسین (طوفان سابق)

مستر نیما

نظرات (۱۵)

۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۵ مستر نیمــا .
چقدر کیف کردم . خاطراتم زنده شد :)))))
امروز باید یه پست "مثل" بزنم
پاسخ:
بزن بزن...
بزن بیام کامنت بذارم :دی
بعدش چند سال دیگه کامنت و پست و جواب کامنت خاطره بشه

+ هعی.. با اون بلایی که بلاگفا سرمون آورد الان نه اون پسته هست نه کامنته نه جوابش :(((((((((((((
:)))
پاسخ:
نخند!
آه مظلوم دامنتو میگیره هاااااااااااااا
تو هم از این داداشا داریاااااااااااااااااااا

ناهارو چی کار کنم؟
هم میخوام سورپرایز بشه هم میترسم کلی زحمت بکشم و بگه دوست ندارم و نخوره
:))))))))))))))))))
پاسخ:
هعی...
ببخشیدا ولی من داستان پیراهن چارخونه رو متوجه نشدم. الان ایشون کی هستن؟ داداشت؟ خیالیه؟ واقعیه ؟ همسر آینده حتی :دی
پاسخ:
پست 148 و کامنت فاطمه رو بخون :)))))
امید داداشمه
پست 148 رو بخونی متوجه میشی
۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۳ فاطمه (خودکار بیک)
منو تهدیدم بکنن باز با بطری اب میخورم :دی
پاسخ:
نچ نچ نچ نچ
تو خونه ما هم همینه وقتی نباشمُ بیام خونه سی ،چهل تا لیوان روی سینک  !
پاسخ:
چه وضعشه آخه؟
والا!!!
تو هم تهدیدشون کن :دی
۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۴ مبهم الملوک
 وقتی من خودم این کارو انجام میدم   بعد خودم باید ظرفا رو بشورم  هییییی خدا
حالا ظرف شستن خوبه  ( درجه 3 پیفولیت رو داره )  جارو کردن رو چه کنم!

پاسخ:
اصن باید به حقوق بشر و انجمن دفاع از حقوق زنان شکایت کنیم
۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۵ مبهم الملوک
مظلوم واقع شدیم ما 
بیا بیا بریم حقمون رو بگیریم
:D;)
پاسخ:
:دی

۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۹ مبهم الملوک
دیگه الان پیشرفت کردن برامون اسفناج هم خرد میکنن     یه شکلات هم میدن میگن مثل دوتا دختر خوب برین خونه هاتون   افرین       والا
پاسخ:
اسفناج یا تره؟ :))))
هی بابا...
۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۰۷ مبهم الملوک
میگم علاوه بر تره اسفناج هم خرد میکنن       نگاه با افق و احساس شپلینگی دارم
پاسخ:
:))
اصلن خیلی علمیه این ماجرایِ حلال زاده به داییش میره ردخور نداره :)))))))
نسرین من با اسم پسرت نمیتونم ارتباط برقرار کنم :|||
پاسخ:
اسم داداشم امیدو من انتخاب کردم
اونم به من میگه تورنادو ینی طوفان

منم اسم دخترمو میذارم نسیم پسرمو طوفان
اسم دختر دوم و سومم هم ساحل و خاطره است

در راستای توصیه آقا مبنی بر افزایش جمعیت قراره مهدکودک بزنیم
ینی جدن نیت کردی به این تعداد مامان شی ؟ :|||||||||||||||||||||||
پاسخ:
:)))))))))
کمه؟!
4 تا بچه با من و آقای خونه میشیم 6 تا
تعداد بشقاب و قاشق چنگالا هم رند میشه یه دست


آره خیلی کمه :||
من بهت پیشنهاد میدم به تعداد یه جین بار مامان شو :||
پاسخ:
:)))))))
خب من عاشق بچه ام :دی

ما هم این مشکل ظرفشویی رو داشتیم تو خونمون تا اینکه یه روز که رفته بودیم خرید لیوان باطرح های مختلف دیدم و پیشنهاد دادم هر کی هر طرحی دلش می خواد انتخاب کنه و الان هم دیگه روی سینک لیوان اضافی نیس
تازه اصن هم تنبل نیستم :)))من به فکر روزهایی بودم که خونه نیستم و مامانم باید تنهایی بشوره اون همه لیوان رو:)
پاسخ:
تو خونه فقط لیوان من فرق داره و جداست
من لیوانای شسته رو قبل از آب خوردن میشورم :)) بعدش هم حتی! البته از وقتی بحران آب مطرح شده لیوان عروسکیِ کله دار خریدم :))) 
پاسخ:
من تو لیوان خیس آب نمی خورم :)))))