۱۴۸۰- غول چراغ جادو
دارم خودمو برای ارائۀ راسل آماده میکنم که یکی دو ساعت دیگه شروع میشه. مباحث انقدر پیچیده و نچسبه که هر چی بیشتر میخونم، بیشتر نمیفهمم و بدتر گیج میشم و چند دیقه یه بار غر میزنم به زمین و زمان که منو چه به فلسفه. بعد به این فکر میکنم که اگه فلسفۀ زبان درس اختیاریمونه چرا ترم اول بهزور چپوندن تو برنامه و خب به پاسخ درخوری نمیرسم و مطالعه رو ادامه میدم. قراره ارائهمو اینجوری شروع کنم که به نام خدا. سلام. روز همگی بهخیر. امروز میخوایم یه کم در مورد راسل و دیدگاههای ایشون در مورد زبان و مفاهیم زبانی صحبت کنیم. راسل، فیلسوف، ریاضیدان، تاریخدان، نویسنده، منتقد اجتماعی و فعّال سیاسی و صلحطلب بریتانیاییه که در قرن بیستم زندگی میکرد و در سال ۱۹۵۰ جایزه نوبل ادبیات هم دریافت کرده. پدر و مادر و خواهرشو در کودکی از دست داده و مدت کوتاهی هم با پدربزرگش زندگی کرده. پدربزرگش نخستوزیر بریتانیا بوده و راسل هم بیشتر عمرشو در انگلستان گذرونده. بعد از مرگ هم به وصیتش جسدشو سوزوندن و خاکسترشو روی کوههای زادگاهش ریختن. ویتگنشتاین که جلسۀ سوم در مورد نظریههاش صحبت کردیم از شاگردان راسل بود. راسل با فرگه هم نامهنگاریهایی داشته... بعدش دیگه تخصصی میشه و به بحث دلالت و معنی میپردازم.
صبح حین تحقیقات، این عکس و جمله رو از راسل پیدا کردم و بسیار بسیار باهاش موافقم. در همین راستا، چند وقته که تصمیم گرفتم پساندازمو خرج چیزایی کنم که دخترها معمولاً بعد از ازدواج بهشون میرسن. هر چند که رسیدن به اون چیزها هیچ وقت آرزوی من نبوده.
+ ولی آقای راسل، بعضی از آرزوها مشروط به ازدواجه ها. مثل مادر شدن مثلاً :| :))
+ هرجور حساب میکنم دو یا سهتا دیگه از خودم لازم دارم واسه انجام کارام.
سلام
خوب از خودتون کپی بگیرید :دی
از درسی که خیلی بدم میاد همین فلسفه ومنطقه ولی از فلسفه خیلی بیشتر بدم میاد چون واقعا پیچیده وغیر قابل فهمه اصلا هرچی میخونی ید نمیگیری. فقط خدا بهتون صبر بده .