۱۴۷۴- خط نوار زمان
روالِ این مقطع تحصیلی جدید اینجوریه که استادها، یه سری موضوع تخصصی پیشنهاد میدن بهمون و میگن هر کدوم یکی رو انتخاب کنید و برید تحقیق کنید و مقاله بنویسید و بیاید ارائه بدید. از اونجایی که سواد من تو این رشته عمیق نیست و اقیانوسیست بیکران با عمقی اندک!، هر بار که استادها موضوع میدن بهمون، تو اون گروه صمیمی که استادها توش نیستن میگم بچهها شماها با توجه به گرایش کارشناسی و ارشد و علایق و سلایقتون انتخاب کنید و موضوعها رو بردارید و تهش هر چی موند مال من. چون که همهشون برای من جدیدن و فرقی بینشون احساس نمیکنم که تمایز قائل بشم و ترجیح بدم رو این کار نکنم و رو اون کار کنم. مثلاً اگه رشتۀ من خدای نکرده تاریخ بود، اگه استادمون میگفت هر کدوم روی یکی از سلسلهها کار کنید، قطعاً زندیه مال من بود. اگه میگفت هر کدوم روی یکی از پادشاهان زندیه کار کنید، لطفعلی خان رو من برمیداشتم. یا اگه بازم خدای نکرده جانورشناسی میخوندم، جغد رو من برمیداشتم. ولی وقتی اولین بارمه اسم دکارت و لاک و هیوم و فرگه و راسل و ویتگنشتاین و هایدگر و استراوسن و صرف توزیعی و نقشصیغگان و ساختبنیاد و بهینگی بازنمودی و باببنیاد رو میشنوم، فرقی بینشون احساس نمیکنم که بگم این مال من. البته دکارتو از مختصات دکارتی ریاضیاتش میشناسم، ولی نمیدونم نظرش راجع به زبان چیه. دوستان هم از این ویژگیم خوششون میاد و کلی تشکر میکنن که هر بار به نفع همه میکشم کنار که یه رقیب از دور رقابتها کم بشه و موضوعهای خوشگلو خودشون بردارن و نچسبها و کجوکولههایی که بهسختی میشه براشون منبع و مطلب پیدا کرد بمونه برای من. تازه اگه بعداً بگن بیا موضوعهامونو عوض کنیم هم قبول میکنم. چرا که همچنان معتقدم فرقی نمیکنه برام.
برای شنبه و دوشنبه ارائه دارم. ارائۀ دوشنبه راجع به فیلسوفی به نامِ راسل هست. خب من هیچی راجع به راسل نمیدونستم و از گوگل کردن اسمش شروع کردم و از ویکیپدیا رسیدم به مقالهها و کتابهاش. فایلهای صوتی کلاسهای دانشگاههای دیگه هم کمککننده بودن، ولی چون این تحقیق همهش راجع به یه سری فیلسوف و نظریههاشون راجع به زبان بود، حس میکردم مطالبی که جمعآوری میکنم نامنظم و آشفتهست. یکی یه چیزی گفته بود، اون یکی رد کرده بود، یکی دیگه اومده بود اونی که قبلی رو رد کرده بودو رد کرده بود و خب منم این وسط گیج شده بودم که اینا چرا همهش دارن همدیگه رو رد میکنن. این بود که تصمیم گرفتم برای خودم تایملاین درست کنم و تاریخ تولد و فوت و انتشار مقالات و فعالیتهای افرادی که باهاشون آشنا شدم و تو ارائهم ازشون اسم میبرم رو تو این تایملاین بیارم. اینجوری دیگه قاطی نمیکردم چی رو کی اول گفته و کی بهلحاظ زمانی بعدتر بوده و کیا رو میتونه رد کنه. نصف روزم صرف یادگیری رسم تایملاین با آفیس شد و کلی نرمافزار آنلاین و آفلاینو امتحان کردم تا بالاخره یه همچین چیزی حاصل بشه که در تصویر میبینید. تو ابتدای ارائهم هم گذاشتم که بعد از معرفی راسل بحثو با همین تایملاینه شروع کنم. الانم هی به ماحصل کارم نگاه میکنم و ذوق میکنم از دیدن نموداری که کشیدم. از این خط نوار زمان! نکات جالبی میشه کشف کرد. مثلاً ویتگنشتاین که شاگرد راسل بوده هفده سال از راسل کوچیکتر بوده و نوزده سال هم زودتر از استادش میمیره.
پ.ن: البته با پینت! هم میشه تایملاین (خط نوار زمان بگیم یا چی؟) کشید. ولی من میخواستم اصولی رسم کنم :|
منم باید یه کارگاه برگزار میکردم برای یکی از درسها، چون نمیخواستم آنلاین باشه، مجبور شدم ضبطش کنم و چون طولانی بود مجبور شدم تیکهتیکه ضبط کنم و تقریبا یک روز کامل به امتحان کردن ابزارهای مختلف تدوین و یاد گرفتن مقدماتی از adobe premier گذشت که خب البته راضیم:)) امروز ظهر بالاخره فیلمم آماده شد و البته وقتی دیدم همهش شده یک ساعت و ۱۱ دقیقه یه کم خورد تو ذوقم😂