پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۴۶۸- مگه قرار نبود بمونه برای بعد؟

جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۱:۱۱ ق.ظ

بعد از خوندن پستِ «در سوگ تعطیل شدن میهن‌بلاگ» توی وبلاگ سرندیپ، ماتم برد. توی شوک بودم. داشتم فکر می‌کردم چجوری این خبرو به گوش میهن‌بلاگی‌ها برسونم و بگم سرورهای سایت قراره به‌زودی (پونزدهم آذر) خاموش بشن. بی‌معطلی رفتم سراغ اینوریدرم. قلبم به‌وضوح به تپش افتاده بود. کلیدواژۀ mihanblog.com رو جست‌وجو کردم تا همۀ وبلاگ‌هایی رو که با این دامنه بودن و می‌خوندمشون بیاره. بیشترشون تعطیل شده بودن. صرف‌نظر از اینکه هنوز منو می‌خونن یا نمی‌خونن و تو چه اولویتی هستن سعی کردم براشون پیام بذارم و بگم از پست‌هاشون نسخۀ پشتیبان بگیرن. بخش نظرات خطا می‌داد. قبلاً هم این مشکل رو با میهن‌بلاگ داشتم. هیچ نظر و پیامی ثبت نمی‌شد. دوتاشون چند وقتی بود که مهاجرت کرده بودن بیان. رفتم اونجا پیام گذاشتم. گفتم میهن‌بلاگشون قراره به‌زودی حذف بشه. آه کشیدم و اومدم سروقت وبلاگ «بمونه برای بعد». با این وبلاگ ماه رمضون ۹۳ آشنا شده بودم. همون روزایی که بعد سحر می‌رفتم کارآموزی و قبل افطار جنازه‌م برمی‌گشت خونه. چشمم به ساعت بود و منتظر اذان داشتم وبگردی می‌کردم. از این وبلاگ به اون وبلاگ، از این لینک، به اون لینک. «اتفاقی» روی لینک یکی از کامنتای یه وبلاگی کلیک کردم و رسیدم به این وبلاگ. شروع کردم به خوندن. داشتم با دقت تک‌تک پستا رو با کامنتاشون می‌خوندم. بعد از ساعت‌ها تفحّص رسیدم به یه پستی با عنوان شب‌مرگی. «دانشمندان! می‌گویند که آدما خواب رنگی نمی‌بینند بلکه تصورات بعد از بیدار شدن آن‌هاست که باعث می‌شود فکر کنند خوابشان رنگی است. با کمال احترامی که نسبت به این قشر زحمتکش جامعه دارم اما باید بگویم که به‌نظر من دانشمندان دارند چرت می‌گویند. مورد داشتیم که من توی خواب قبل اینکه بیدار بشم همهٔ این رنگ‌ها رو با گوشت و پوست خودم حس کرده بودم. مثلاً همین دیشب! آقای دانشمند اگه راست میگی چرا توی خواب دیشبم گوجه‌های توی یخچال قرمز بودند؟ یا حتی فلفل‌ها هم سبز بودند؟» کامنت گذاشتم: «منم خوابای رنگی می‌بینم! یادمه یه بار خواب بستنی می‌دیدم، بستنی نارنجی و بنفش! تو خواب داشتم فکر می‌کردم کدوم رنگو انتخاب کنم. بنابراین دانشمندان چرت میگن.» ایمیل و اسم و آدرس وبلاگمو ننوشته بودم. شاید چون فکرشم نمی‌کردم دوباره برگردم سراغ این وبلاگ. جواب داده بود: «خب خدا رو شکر! من رو از این شبهه نجات دادید که فکر می‌کردم دیوونه شدم. کلاً (بعضی از) دانشمندا خیلی وقت‌ها حرف مفت زیاد می‌زنند». چند روز بعد نویسندۀ اون وبلاگ «اتفاقی» لینک به لینک و وبلاگ به وبلاگ رسید به تورنادو و برای آخرین پست ماه رمضونم کامنت گذاشت. در جواب کامنتش گفته بودم من همونی‌ام که خواب‌های رنگی می‌بینم. هم‌دانشگاهی از آب درومدیم. هم‌دانشکده‌ای. هم‌زبان. وبلاگشو گذاشتم تو فولدر «ویژه»، جایی بالاتر از اولویت اول. سال‌ها از اون موقع می‌گذره و حالا اون وبلاگ تعطیله. آخرین کامنتی که گذاشته بودم با ماه‌ها تأخیر پاسخ داده شد و امیدی ندارم پیامِ «از میهن‌بلاگتون نسخۀ پشتیبان بردارید»م رو حالاحالاها ببینه. وبلاگش رو موقع تعطیل کردن از دسترس خارج کرده بود. برای همین نمی‌تونم خودم پشتیبان بگیرم. متن پست‌ها تو اینوریدرم ذخیره شده اما کامنت‌ها نه، پاسخ‌ها نه، قالب وبلاگ هم نه. اصلاً نمی‌دونم براش مهمه که وبلاگش داره از دست می‌ره یا نه. مهمه. اگه مهم نبود که اسمشو نمی‌ذاشت بمونه برای بعد. احساس می‌کنم دارم بخشی از خاطرات مشترکم رو از دست می‌دم. پناه بردم به web.archive.org. که البته چند وقتیه که فیلتره. وسط این همه مشغلهٔ کاری و درسی، نشستم با فیلترشکن یکی‌یکی صفحات بمونه برای بعدو باز می‌کنم، ذخیره می‌کنم، کپی می‌کنم، اسکرین‌شات می‌گیرم. که بمونه برای بعد. احساس می‌کنم دارن گذشته‌ام رو از چنگم درمیارن و اگه نجنبم هیچ نشونی از اون روزا نمی‌مونه. غمگین‌تر از وقتی‌ام که پستای بلاگفای خودم از دست رفت.

۹۹/۰۹/۰۷
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

بنده خدای شماره1

سرندیپ

نظرات (۲۲)

۰۷ آذر ۹۹ ، ۰۱:۲۶ 1 بنده ی خدا

چقدر غم انگیز

من یه وبلاگی رو میخوندم دوران دبیرستان.تایم زیادی.دونه دونه پستاشو دوست داشتم. چندوقت چک نکردم.بعد اومدم دیدم طرف وبلاگشو پاک کرده و یکی دیگه از نو زده. نمیدونم حس خودش به این پاک کردن چی بوده.یا اصن بک آپ داشته یا نه ولی من واقعا حس میکنم بخشی از خاطره هامو و مورد علاقه هامو ازم گرفتن.دارم میگم پاک شدن وبلاگ شاید گاهی از طرف اون بلاگر مسئله ای نباشه.ولی بعضی خواننده ها واقعا ناراحت میشن.

+نمیفهمم چرا اون سایت ارشیو گیرنده باید فیلتر شه؟خیلی خوبه واقعا

پاسخ:
برای همین می‌گم خاطرات مشترک.
+ منم درک نمی‌کنم. حالا خدا رو شکر با فیلترشکن باز میشه حداقل

یه لحظه با خودم گفتم نکنه یه روز بیان هم حتی بدون اطلاع ما در اینجا رو تخته کنه؟ دلم گرفت. رفتم از وبلاگ خودم بک‌آپ گرفتم. دیدم حجمش شد ۴.۲ مگ. بیشتر دلم گرفت. ۱۱ سال، ۴.۲ مگ!

پاسخ:
من عکس زیاد دارم لابه‌لای پستام. وقتی ذخیره می‌کنم حجمش بیشتر میشه. از بلاگفا پی‌دی‌اف و ورد دارم ولی پستای بیانم رو هر چند وقت یه بار با کنترل اس ذخیره می‌کنم که قالب حفظ بشه.
۰۷ آذر ۹۹ ، ۰۶:۲۰ 🔹🔹نیلگون 🔹🔹

منم یاد زلزله ی بلاگفا افتادم.وبلاگهامون عین اب خوردن حذف شد و ... میدونی ؟ با اینکه وبلاگ بخشی از خاطرات و گذشته ی ماست و خب پناهگاهِ دلتنگی های من محسوب میشه به شخصه،اما ازونجایی که میدونم خودمم یه روزی تموم میشم،شاید خیلی زودتر از وبلاگم،،،بهمین خاطر واسم اهمیت ویژه ای نداره که این همه خاطره و حس و حال ثبت شده بمونه یا نمونه... همین که حالا،وقتی که زنده ام،مثل یک دوست صمیمی همیشه پذیرای تمام حال و هوای دلم بوده،همین کافیه....

پاسخ:
قبول کن که بعضی از یادداشت‌ها اهمیت ویژه دارن :(
۰۷ آذر ۹۹ ، ۰۸:۳۲ زهرا یگانه

توی زندگی هر چقدر تلاش کنی؛ بلاخره یه جایی یه چیزی رو از دست می دی. 

پاسخ:
اوهوم. بدتر از «چیزها»، آدم‌هایی هستن که داریم از دستشون می‌دیم. این هفته چند نفر از آشنایان و بستگانمون سر همین کرونا فوت کردن. یکیشونم بیمارستانه. دست و دلم به هیچ کاری نمی‌ره. 
۰۷ آذر ۹۹ ، ۱۰:۲۹ محسن رحمانی

سلام 

چرا میخوان غیر فعالش کنند؟

۰۷ آذر ۹۹ ، ۱۱:۱۶ معلوم الحال

قلبم مچاله شد

پاسخ:
از نظرها و جواب‌ها هم میشه پشتیبان گرفت؟ اگه نشد، صفحۀ پستا رو باز کن کنترل + S بزن ذخیره کن. کپی پیست کن، عکس بگیر، نمی‌دونم... ببین اگه اولین کامنت منو پیدا کردی یه اسکرین‌شاتم از اون بگیر :(

سلام

بعد خوندن پستت ماتم برد):

یکی دو هفته پیش سر بلایی که سر ویندورم اومد همه نشانه هام حدف شدند 

الان جز یکی دوتا وب میهن بلاگی و وب قدیمی خودمون چیزی به ذهنم نمیرسه که برم و چک کنم و احتمالا خبر بدم):

پاسخ:
سلام
من هر چند وقت یه بار بوک‌مارک‌ها رو فایل می‌کنم ایمیل می‌کنم برای خودم که از دست نره و لااقل تو ایمیلم باشه.
خبرشو پست کنید تو وبلاگ‌هاتون به گوش میهن‌بلاگی‌ها برسه. به رادیوبلاگی‌ها و بلاگردون هم باید بگم خبررسانی کنن :(
۰۷ آذر ۹۹ ، ۱۳:۰۲ هیـ ‌‌‌ـچ

برای من تلخ‌ترین قسمتش، نه این تعطیلی‌ها و زلزله‌هایی مثل بلاگفای ۹۴ بلکه این‌جاشه که به چشم می‌بینیم به چشم به‌هم‌زدنی خاطرات مشترکمون فقط با یه دکمه می‌تونه نابود بشه اما باز قدر هم‌دیگه رو نمی‌دونیم و محبتی که می‌تونیم به هم داشته باشیم رو دریغ می‌کنیم...

پاسخ:
من قبلاً آدم بامحبتی بودم. ولی اسراف کردم و از اونجایی که نیکی چو از حد بگذرد، نادان خیال بد کند، الان تو مرحله‌ای‌ام که به جای اینکه افسوس محبت‌های نکرده‌ام رو بخورم، گاهی میگم حیف محبت‌هایی که کردم.

واقعا اندوهناکه. نمی‌فهمن دارن با خاطرات چند ساله چند هزار نفر بازی می‌کنن. انگار ما و نوشته‌هامون مسخره عمه‌شونه!

پاسخ:
چون سرویسشون رایگانه، حق اعتراض هم نداریم متأسفانه.
۰۷ آذر ۹۹ ، ۱۳:۲۸ حامد سپهر

با خوندن پستت روزی جلوی چشمم اومد که بخوان بیان رو تخته کنن دقیقا مثل بلایی که سر بلاگفا اومد و همه چی پرید 

البته بازم خوبیش به اینه که اینا خبر دادن قبلش

منم دوستای زیادی توی میهن بلاگ دارم حتی یه وبلاگ دارم اونجا

پاسخ:
اگه با بیان هم همچین کاری بکنن، نمی‌دونم می‌تونم دوباره از نو شروع کنم یا برای همیشه این فضا رو ترک می‌کنم... نمی‌دونم... 
۰۷ آذر ۹۹ ، ۱۳:۳۴ معلوم الحال

چند وقت پیش کلی به مسئولین بیان التماس کردم که سیستم مهاجرتتون رو آپدیت کنید که بتونیم یه پشتیبان از وبامون توی بیان بگیریم اما گفتن نمیشه! چون مدیرای بقیه سرویس دهنده ها مخالفن و راه های انتقال رو بستن. الان که دارن همه چی مون رو بعه باد میدن کاش میذاشتن تمام نظرات و عکسها و پست هامون رو با خودمون برداریم و ببریم :(( من هنوز که هنوز منتظرم چند نفر از اونایی که اوایل وبلاگ نویسیم برام کامنت میذاشتن برگردن و بازم حال و احوال کنیم :((

 

+ سعی میکنم لابلای درسام از کامنتا و پست هام پشتیبانگیری کنم. اگه کامنتتون رو یافتم حتما میفرستم براتون.

پاسخ:
بازم گلی به گوشهٔ جمالشون که اطلاع دادن و مثل بلاگفا نشد.

آخ آخ! بلاگفا رو نگو که جگرمو آتیش زد :((

بهترین کار اینه بریم دامنه بخریم از این پسوند بلاگفا و بیان و اینا خروج کنیم. :/

 

این سایته برای من فیلتر نیست که. :-؟

پاسخ:
آره :(
شاید برای آی‌پی‌های خاصی فیلتر هست و برای برخی نیست.

ببین نسرین از ترسم رفتم از وبلاگم بک اپ بگیرم. با سیستم خود بیان. دیدم غیرفعاله. چکار کنم؟!

پاسخ:
من هر موقع تعداد پستام به دویست‌تا می‌رسه، تعداد پستای صفحهٔ اول رو می‌ذارم روی ۲۰۰ و بعدش کنترل اس رو می‌زنم با لپ‌تاپ. با گوشی بارگیری صفحه یا دانلود پیج رو باید بزنی ولی نمی‌دونم چه شکلی میشه. کامنتا ذخیره نمیشن ولی پستا ذخیره میشن.
یه راهشم اینه:



سایت رسمیش: https://www.httrack.com

یه راه دیگه هم ذخیره کردن تو فیدلی و اینوریدر. ولی کامنتا و قالب ذخیره نمیشن.
۰۸ آذر ۹۹ ، ۰۰:۲۶ صـــالــحـــه ⠀

من این احساس رو بعد از از دست رفتن وبلاگ اسکالپل داشتم. غمگین و سردرگم و غمگین و غمگین و...

پاسخ:
اولین باره می‌شنوم اسم اسکالپل رو

ممنونم عزیزم 

انقدر ترسیدم که حتما انجام میدم!

پی نوشت: نرم افزاره رو نصب کردم ولی کار نمیکنه و ارور میده که آدرسی که میدی خالیه!

پی نوشت دوم: همون کنترل اس رو زدم ولی من کامنتام رو میخوام :-((

پاسخ:
از علی بپرس: http://alyabad.blog.ir/
در رابطه با کامنتا، روش من این‌جوریه که تعداد کامنتای پنل رو می‌ذارم ۱۰۰ و اونجا کنترل اس رو می‌زنم. خصوصیا هم ذخیره میشن

وبلاگ خیلی خوبی دارید، همه مطالب عالی است، مخصوصا این مطلب سپاسگزارم

۰۸ آذر ۹۹ ، ۱۵:۰۵ هیـ ‌‌‌ـچ

حس کنم از لابه‌جای کلامت، به جواب یکی از سوالای اخیرم رسیدم :)

پاسخ:
من به در نگفتم دیوار بشنوه ها. یه وقت به خودت نگیری. به‌عنوان کسی که کلاً تو زندگیش تو محبت کردن ولخرجی کرده گفتم این حرفو.

این تنها یک مطلب قرار گرفتن در اولین صفحه، من رو یاد تعطیل کردن وبلاگت می اندازه...

آیا خبریه؟:(

پاسخ:
تعطیل که نه، ولی یه کم کم‌حوصله‌م این روزا. 

(ن)

توی کامنت قبلی یادم رفت:)

پاسخ:
حله :)
۰۸ آذر ۹۹ ، ۱۹:۰۸ هیـ ‌‌‌ـچ

متوجهم ;)

به قول انگلیسی‌زبان‌ها: End of an era

 

دوستان اهل فن می‌تونن از wget هم برای ذخیره‌سازی سایت‌ها به صورت کامل استفاده کنن. من چندین بار از این آموزش استفاده کردم:

Downloading an Entire Web Site with wget

لزومی نداره سیستم عامل لینوکس باشه. با ویندوز هم به خوبی کار می‌کنه. احتیاج به نصب هیچ ابزاری هم نداره. فقط این فایل [چهار مگابایتی] رو دانلود کنید و مطابق آموزش از طریق cmd فراخوانی کنید. یک نسخه‌ی تر و تمیز و کاملن آفلاین از وبلاگ یا سایت مورد نظر رو بهتون تحویل می‌ده. دیگه لازم نیست ctrl + s بزنید یا دستی از archive ذخیره کنید. (برای نوشته‌های رمزدار هم راه آسونی به ذهنم نمی‌رسه. راه داره اما آسون نیست)

 

فضای بیان و این‌همه عاشق وبلاگ‌نویسی رو می‌بینم واقعن دلگرم می‌شم.

پاسخ:
چه خوب!
خیلی ممنون :)
منم شما مهندسای کامپیوتر خفنو می‌بینم دل‌گرم می‌شم ^-^ (حالا نیای بگی نه‌تنها مهندس کامپیوتر نیستم بلکه حتی مهندس هم نیستم)
۰۹ آذر ۹۹ ، ۱۰:۴۸ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

ممنون بابت این مطلب

اینقدر خسته و درگیر کار بودیم این چن هفته که از همه چی و همه جا بی‌خبر بودیم.  

پشتیبان که می‌گیرم از میهن بلاگم متأسفانه یه فایل تکست بی‌ریخت تحویل می‌ده نه شکل درست درمونی داره نه عکسا رو  داره😭😭

 

 

 

 

پاسخ:
از معلوم‌الحال و علی (آدرسش تو کامنتای پست معلوم‌الحال هست) مشورت بگیرید: