پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۴۶۷- بحث پیچیده‌ای است

چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۱:۲۳ ب.ظ

الف. از صبح گیجِ خوابی‌ام که دیشب دیدم. یادم نیست چیزی. بیدار که شدم، ذهنم درگیر بیتِ نصفه‌نیمه‌ای بود که تکرارش می‌کردم تا کاملش کنم. آن مهر بر که افکنم و؟ گر بردارم... گر از تو مهر بردارم؟ چرا باید سر صبی یه همچین شعری بیفته تو دهنم؟ تو سرم؟ از کیه اصلاً این شعر؟ آن دل؟ گر دل؟ کجا؟ قاعده اینه که وقت بیدار شدن، خوابی که دیده‌ام رو بنویسم. ولی امروز نه زمین این خواب یادم میومد نه زمانش. شاید گذشته‌های دور رو می‌دیدم، شایدم آینده‌های دور. حال نبود. اکنون و اینجا نبود. آدمایی رو که می‌دیدم آشنا بودن، نزدیک بودن، امن بودن، ولی یادم نیست کی بودن و چی کار می‌کردن. حس خوشایندی داشتم از حضورشون. خوشحال بودم. دلتنگشون نبودم. شاید هنوز نرفته بودن. شایدم برگشته بودن. واژه‌هایی که از اون شعر تو خاطرم مونده بود رو گوگل کردم. گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر، آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم؟

ب. چند روز پیش رسیدیم به فصل مجهول‌سازی. البته این بار تخصصی‌تر و پیچیده‌تر از دورۀ ارشد. دستمو بلند کردم و گفتم استاد، من هنوز نتونستم اون قاعده‌ای که سر کلاس دکتر فلانی یاد گرفتم رو هضم کنم. یکی از هم‌کلاسی‌ها گفت اتفاقاً من هم اون موقع راجع به این موضوع با اون استاد بحث کرده بودم و قانع نشده بودم. 

استادمون خواست عکس اون صفحه از کتاب دورۀ ارشد رو بفرستیم تو گروه. کتاب دم دست هم‌کلاسیم بود. سریع فرستاد.



ج. استاد فرمود:



د. حالا جدی گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر، آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم؟

۹۹/۰۹/۰۵
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

استاد شماره 18

استاد شماره 6

ن1 هم‌کلاسی دکتری

نظرات (۸)

۰۵ آذر ۹۹ ، ۱۴:۰۹ 🔹🔹نیلگون 🔹🔹

من میدونستم که این بیت از حافظه :)

غزل قشنگیه.

یه جایی تو همین غزل فرموده اند که :

ساقی بیا که از مدد بخت کارساز

کامی که خواستم ز خدا شد میسرم

۰۵ آذر ۹۹ ، ۱۴:۳۲ محسن رحمانی

 سلام 

فک کنم باید صبر کنید مراد بیاد پاسخ شعر رو بده.

۰۵ آذر ۹۹ ، ۱۵:۴۰ هیـ ‌‌‌ـچ

یه «خسته نباشید» مفصل، طلب استادتون باشه :))

۰۵ آذر ۹۹ ، ۱۵:۴۷ 1 بنده ی خدا

جالب شد.نتیجه بحثو با ماهم به اشتراک بذار لطفا

+من از یه وقتی به بعد دیگه به خوابام اهمیت ندادم.چون خیلی چیزای عجیب غریب و قاطی پاتی ای میبینم.اینه که سعی میکنم بعد از بیدار شدن کامل ایگنور کنم

بحث پیچیده‌ای‌ است واقعا. (بعد از پیچیده نباید نیم‌فاصله باشه؟ :دی)

فک کنم مهم‌ترین دغدغه‌م در حال حاضر همین بیت شعره. خیلی خواب به موقعی بوده!

۰۵ آذر ۹۹ ، ۲۱:۰۶ بانوچـه ⠀

اولین چیزی که از این پست نظرمو جلب کرد استفاده از حروف الفبا به جای اعداد بود

 

برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس

برو آنجا که تو را منتظرند

پاسخ:
چشم و گوش بقیه چشم و گوشه، چشم و گوش من چشم و گوش نیست؟ من منتظر نیستم؟ خب او بیاید اینجا که هست چشمی و گوشی. بیاید اینجا که او را منتظرم :| من همین‌جا منتظرش می‌مونم جایی هم نمی‌رم :))
۰۹ آذر ۹۹ ، ۱۰:۳۲ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

به قول استاد بحث پیچیده‌ای است😯