۱۴۲۲- تا یار که را خواهد و میلش به که باشد
الان مثلاً این جلسهٔ مصاحبهٔ دکتراست. صبح به این صورت جلوی دوربین نشسته بودم و استادامم از اون ور داشتن سؤال میپرسیدن. چون ماسک داشتن قیافههاشونو درست تشخیص ندادم. مصاحبهم ده دقیقه بیشتر طول نکشید. اون وانتیه هم نیومد. چند روزه که نمیاد. چون استادها میشناختنم، فقط چیزایی رو پرسیدن که نمیدونن. روال عادی اینه بپرسن کی هستی؟ از کجا اومدی؟ آمدنت بهر چیه؟ چی خوندی؟ چرا خوندی؟ کجا خوندی؟ با کی خوندی؟ کجا رفتی؟ کجا نرفتی؟ چرا نرفتی؟ چی دوست داری؟ چرا دوست داری؟ از کی دوست داری؟ چی دوست نداری؟ چرا دوست نداری؟ چه کارایی بلدی؟ برنامهت چیه؟ رتبهت چند بود؟ درصدات چند بود؟ چرا؟ آیا؟ چطور؟ کدوم؟ کجا؟ کی؟ از من فقط پرسیدن جز اینجا تو مصاحبههای کجاها شرکت کردی یا میخوای شرکت کنی، رتبهت چند بود، اگه قبول شی روی چه موضوعی میخوای کار کنی و دقیقاً تو چه تاریخی دفاع میکنی؟ استادی که این سؤال آخرو پرسید استاد فرهنگنویسیم بود. همون درسی که دورۀ ارشد براش فرهنگ فانوسو نوشتم. من اولین کسی بودم که فرهنگمو تحویل دادم. بچهها خواسته بودن زمان تحویلو تمدید کنه. بعداً تو پروژهش هم باهم همکاری کردیم و کارایی که همکارام شش ماه براش فرصت میگرفتن و کلی توش خطا داشتنو من یهماهه با کمترین خطا تحویل میدادم. میدونست آدم تنبل و کار امروز به فردا بندازی نیستم.
هنوزم میگم من اگه یه وقت کارهای تو این مملکت شدم همه چیزو مجازی و غیرحضوری میکنم. اگه شرایط مثل پارسال بود من الان تو قطار بودم. بعد خسته و کوفته باید خودمو از این سر شهر میرسوندم دانشگاه که اون سر شهره و کلی نامه و گواهی ازشون میگرفتم و میبردم یه دانشگاه دیگه که یه سر دیگهٔ شهره و کلی تو صف وایمیستادم که نوبتم بشه و برم بشینم همین چهار تا سؤالو بپرسن و بعدشم خسته و گشنه برم کافهای رستورانی جایی پیدا کنم و بعدشم بلیت بگیرم برگردم خونه.
برای مصاحبه علاوه بر اینترنت خونه، احتیاطاً هفت گیگ بسته هم گرفتم. الان میبینم فقط ۴۵ مگ مصرف شده ازش. با بقیهش میتونم تو ۱۵۵ تا مصاحبهٔ دیگه هم شرکت کنم. نتایج نهاییو اواخر مهر اعلام میکنن. بیاید دیگه پروندۀ مصاحبه و دکترا رو ببندیم و بهش فکر نکنیم تا وقتی نتایج اعلام بشه.
پ.ن۱. عکس این پست و پست قبلو با همین متنا، البته یه کم خلاصهتر، همزمان گذاشتم تو هر دو صفحهٔ اینستای فامیل و همکلاسیا. جالبه بدونید که عکس این پست دو برابر عکس پست قبل پسندیده شد. متناشون شبیه بود و تفاوت تو عکسا بود. این بیشتر لایک خورد. کجسلیقهها دنبال عکسن نه متن و مطلب. شما اینجا مثل اونا نباشید :|
پ.ن۲. آقای صفائینژاد به وبلاگنویسها یه کتاب از نشر صاد، به انتخاب خودتون هدیه میده. برای دریافت هدیه کافیه اپ طاقچه و یک عدد وبلاگ داشته باشید. من کتاب کلاهپوستیها رو انتخاب کردم و گرفتم. از امروز خوندنشو شروع کردم. تموم که شد میام یه پست در موردش مینویسم. شما هم برید هدیهتونو بگیرید، بخونید و تو وبلاگتون در موردش بنویسید.