134- داشتم گزارشای آز مدار مخو برای یکی ایمیل میکردم, یاد آزمایشگاه مدار مخ افتادم
آدم خاصی نیستم, ولی خب زیادی حساسم و با هر کسی نمیپلکم!!!
ینی نمیتونم بپلکم! ینی اعصاب هر جور آدمیو ندارم که باهاش بپلکم
این پلکیدن شامل ارتباط ایمیلی و اسمسی و کامنتی هم میشه حتی...
ینی دوستام تشکیل شدن از مجموعه ای از اعضایی که
نسبت به لحنشون, تیپشون, برخوردشون, کنش ها و واکنش هاشون حساسم!
حساسم ینی اینا برام مهمه
ینی میفهمم! حتی اگه واکنش نشون ندم...
یه همگروهی داشتم, نمیدونستم تکیه کلامش "چرا چرت میگی؟" ه
زیاد اینو میگفت و خب به منم برمیخورد
که یه ساعت مدارو توضیح بدم و تهش بگه چرا چرت میگی
یه روز به دوستمم همینو گفت و به یکی دو نفر دیگه
کاشف به عمل اومد با همه این مدلی حرف میزنه حتی اگه طرف مقابل چرت نگفته باشه
نمیگم معیارم همین یه جمله ی چرا چرت میگیه
ولی خب مدل حرف زدن آدما توی روابطم بی تاثیر نیست
زبان و بیان هر کی، سبک تفکر و فرهنگ اون آدمو نشون میده
حتی نسبت به لحن هم اتاقیام وقتی با مامان و باباشون حرف میزدن هم حساس بودم
دلیلی نداشت من با یکی که به پدر و مادرش دروغ میگه یا محترمانه حرف نمیزنه هم اتاقی باشم
فکر کردم شاید مقادیر طراحی اشتباهه که تو حالت عملی جواب نمیده
زنگ زدم به یکی از دوستام و گفتم مدارو شبیه سازی کنه و نتایجو بگه ببینیم چه مرگشه,
همگروهیم وقتی دید دوستم مقادیر سلف و خازنو برام فرستاده, با تعجب گفت عجب آدم با شعوری,
گفت من جای اون بودم برای بقیه همچین کاری نمیکردم,
گفت چرا باید برات مدارو شبیه سازی کنه و ببینه دردش چیه؟ مگه مدار خودشه؟
گفتم شعور در برابر شعور!
گفتم دلیل تعجب الانت اینه که تا حالا خودت برای کسی کاری نکردی
وقتی از یکی میتونی انتظار کمک و لطف داشته باشی که قبلاً دست یکیو گرفته باشی
سبا همون کسی بود که مدارو شبیهسازی کرد برام فرستاد
صمیمی نبودیم ولی...
ولی همکلاسیهای خوبی برای هم بودیم
* آز = آزمایشگاه