۱۲۹۴- اینکه تا آخرش من پات موندم و، اینکه تو جا زدی
دیجیکالا امروز صبح پنجاهوسه هزار تومن وجه پرداختشده بابت مانتوی سفید نخی تمامگره چاپی که روش با خط نستعلیق دو بار تو هم تو هم نوشته بود ساقی بده پیمانهای زان می که بیخویشم کند و همیشه تو مانتوفروشیا چشمم پیش بود، اما از اونجایی که سایز من سیوشش یا همون اِسِه و هیچ جا این اندازه رو نداره یا اگه داره یه مدل دیگه است و کمکم داشتنش برام به رویا و حتی حسرت تبدیل شده بود و هشت روز پیش موقع خرید چتر سبز دلبرانهای که با کلی ذوق بابت رنگ سرشار از امیدش و ذوق مضاعف بابت قیمت خوبش که بهنظرم میارزه چهلوهفت تومن بدی برای یه همچین چتری و ذوق شدیدتر بابت رند شدن مجموع قیمت جفتشون که میشه صد و علیرغم آرا و نظرات و نفوس بد اطرافیان که از کجا میدونی جنسش خوبه و از کجا میدونی سایز مانتوئه واقعاً سیوششه و اندازۀ تنته و از کجا میدونی آب نمیره و شعره پاک نمیشه و اصن میفرستن یا نه و اگه سرت کلاه بذارن چی و ایشالا که همونه که خودت میخوای و حالا ببینیم و تعریف کنیم، سفارش داده بودم و همۀ این هشت روز، صبح و ظهر و شب و نیمهشب از قسمت پیگیری سفارش مراحل رو چک میکردم که ببینم کجاست و در چه وضعیه و کی میرسه و هی خودمو جلوی آینه تصور کرده بودم که بارون میاد و اون مانتوئه تنمه و چتره دستمه رو به دلیل عدم تأمین از سوی فروشنده، ضمن عذرخواهی و قول مساعد بابت اینکه تلاش خواهد کرد که زین پس در سفارشهای بعدی چنین اتفاقی تکرار نشه، طی پیامی که سرشار از پوزش و تأسف و طلب عفو بود، همراه با کد تخفیف دههزارتومنی که کده کدورتها رو بشوره ببره و این تجربۀ تلخ از دلم دربیاد و ببخشمش و بازم ازش چیزمیز بخرم به حسابم برگردوند.
پ.ن: پاراگرافی که خواندید از یک جمله تشکیل شده بود. یک جملۀ ۳۰۳ کلمهای که اگه یه روز معلم زبان فارسی یا استاد صرف و نحو بشم بهعنوان سؤال امتحانی میدم شاگردام فعل و فاعل و مفعول و قید و ایناشو مشخص کنن :دی مردمآزار هم خودتونین :دی
عنوان از: باید ببخشمت، امیرعباس گلاب
پیام پست: عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی