۱۲۸۰- شب بود، شبم سرکش و دیوانه شبی بود
۱. ساعت هشتونیمه. تو قطارم و این پستو با گوشی مینویسم. دارم میرم تهران.
۲. ساعت نهونیمه. یک ساعته گوشی دستمه و سه درصد از باتری گوشیم کم شده و هی دارم مینویسم و هی پاک میکنم و ماحصلش فعلاً همون خط بالاییه. جملهٔ روبهراه نیستم رو چهار بار نوشتم و پاک کردم. این پنجمین باره میگم روبهراه نیستم و نمیدونم پاکش کنم یا نه.
۳. سال ۹۱ اومدم تو وبلاگم نوشتم این سومین یلداییه که خونه نیستم و در کنار خانواده نیستم. نوشتم خوابگاهم. نوشتم با دوستامم. نوشتم بد نمیگذره، ولی میگذره دیگه. میگذره دیگه رو با غصه گفتم. گفتم و هر سال اومدم یه دونه گذاشتم روی این سومین و چهارمین و پنجمین و حالا اومدم بگم امسال هم اولین یلداییه که تنهام. نه تنها خونه نیستم و در کنار خانواده نیستم بلکه حتی خوابگاه هم نیستم و دوستامم نیستن. صبح باید تهران باشم و تو قطارم. خودمم و خودم. حتی تو کوپه هم کسی نیست فعلاً. و اگه چرخ گردون با همین شیب به سرویس کردن دهن من ادامه بده چند سال دیگه خودمم نیستم و روحم میاد پست میذاره اینم اولین یلدایی که نه تنها خونه نیستم و در کنار خانواده نیستم و با دوستام نیستم، بلکه حتی خودمم نیستم.
۴. ابر و باد و مه و خورشید و فلک به مرگ گرفتنم که به تب راضی شم.
۵. عمه برام انار دون کرده، مامان کیک گذاشته تو کیفم و بابا هم سه تا پشمک لقمهای گذاشت تو لیوان یه بار مصرف و تأکید کرد حتماً بخورم. خانوادهای دارم که دوستم دارن و حمایتم میکنن. خانوادهای که به خاطر من دیشب یلدا گرفتن. دیشب مهمون دعوت کردن و دیشب دور هم بودیم که من امشب غصه نخورم. ولی من میخورم. من میخوام غصهٔ دنیا رو بخورم.
۶. گفتم از حافظ بخواهم چارهاندیشی کند، فال آمد درد ما را نیست درمان الغیاث.
۷. دیشب منچ بازی کردیم. اون قرمزو میبینین؟ حال منه. و البته مهرهٔ عمه کوچیکه. تا میومد تو میزدیمش بره بیرون. کلی خندیدیم سر این مهره. آخر سر همه رفتن تو و قرمزه هر چار تا مهرهش بیرون بود.
۸. نکند ما به تماشای جهان آمدهایم؟
۹. دیشب کیک درست کردم. برای وبلاگمم عکس گرفتم:
۱۰. اونایی که فیلم پست قبلو ندیدن این دو تا عکسو ببینن:
۱۱. شب بود، شبم سرکش و دیوانه شبی بود، در سینه عجب بیخود و بیگانه تبی بود.