121- بوسه ای داد سحـر؛ بوسه ی دیگر افـطار
ای خدا این رمضـان مَست نمیـرم خوب است
وی همچنین میفرماید:
من که جای خوردن افطار می بوسم تو را
مانده ام فطریه ام گندم بُود یا نیشکر؟ :دی
پ.ن: حتی اگه شاعر تو شعرهای کتاب درسی مستقیم میگفت: عزیزم من دوستت دارم؛ عصر میای با هم بریم بیرون
باز معلم ادبیاتمون میگفت بچه ها اشتباه نکنید؛ منظور شاعر معشوق الهی و عروج به سمت خدا بوده
حالا منم خواستم یادآوری کنم که خوانندگان عزیز اشتباه نکنید اینجا وبلاگ یه شیخه!
و تو این ابیات منظور شاعر معشوق الهی و عروج به سمت خدا بوده
بعداً نوشت1: به پیشنهاد مریمی, با همکاری اذی و راضیه و مریمی و ... وبلاگ یه شوهرم نداریم رو ساختیم
هر کی شوهر نداره در صورت تمایل, اعلام همکاری کنه!
خواستم بیست و چند ساله رو هم اضافه کنم نشد, انگار بلاگ بیشتر از 3 تا نویسنده نداره
اجازه هم نمیده میزان محدودیت نویسنده هارو ویرایش کنم کلاً
برای همین از بلاگ منتقلش کردم بلاگ اسکای
چند روزه خونه نیستم و خیابونارو متر میکنم, یکی دو ساعتی میام یه سری کارای مهمم رو انجام میدم و
خلاصه کلی کار رو سرم ریخته!
تازه فهمیدم تبریز چه قدر بزرگه! هر روز از این سر شهر به اون سر شهر, تو این گرما!!! تنهایی...
تا آخر هفته هم که میرم خونه مامان بزرگم اینا
عمداً ترافیک نتشون رو شارژ نمیکنم که چند روز نت نداشته باشم و یه کم تنها باشم
خلاصه یه کم صبر کنین هم خودم هم این وبلاگ هم اون وبلاگ بیافتیم رو غلتک!!!
غلتک روم نیافته صلواااااااااااااات