110- البته امشب به جای آب پرتقال آب طالبی ارائه شد و این عکس پریشبه!
همون طور که قبلاً عرض کرده بودم,
خونهی ما, رسم ماه رمضون این جوریه که شام نمیخوریم
برای افطاری یه کم سوپ میخوریم که در این تصویر مشاهده میکنید و یه لیوان آب پرتقال
به علاوه چایی و خرما و نون تازه (نون بربری نه هاااا, از این نون روغنیا که فقط تبریز داره),
5 سال تهرانو زیر و رو کردم, از این نونا نداشت
وسط خرما هم حتماً باید گردو جاسازی بشه! امید این جوری دوست داره!!!
به علاوه شیرینی خونگی دستپخت والده, مثل پنکیک و خاگینه و اینا,
به علاوه دسر و کارامل دستپخت دختر خونه! (همین زرده که قلبم داره وسطش)
و نیز الویه که حتماً باید به شکل قلب باشه
و برای اینکه نشون بدم مربا دوست ندارم, شما فقط سه تا مربای زردآلو توی تصویر میبینید
شام هم که نمیخوریم, دیوارای خونهمونم صورتیه!
میخواستم دم افطار این پستو بذارمااااااااااااااااااا,
ولی نیست که به روح اعتقاد دارم...
بعداً چندتا بعداً نوشت به این پست افزوده خواهد شد!!!
بعداًنوشت1 (هنوز یه رگه هایی از مهندسی تو خونم مونده): شارژر بابا خراب شده بود, داشت مینداختش سطل آشغال! گرفتم دل و روده شارژرو دربیارم ببینم توش چه جوریاس و چه جوری کار میکنه اصن! خعلی حال میده! یه کلکسیون دارم از وسایل برقی سوخته که دل و روده شونو درآوردم
بعداًنوشت2: یه جایی یه کاری داشتم که قرار شد بابا منو برسونه و امیدم هویجوری با من بیاد :)))) حالا فکر کن رسیدیم و امید پیاده شده و بابا داره منو نگاه میکنه!
پرسیدم منم (پیاده شم)؟
بابا همینجوری که نگام میکرد با نگاه تامل برانگیزی میگفت حیف همهی وقت و انرژی و زحماتی که تو این 23 سال کشیدم!
امیدم که هیچی دیگه! چپ میره راست میاد میگه منم پیاده شم؟! بعد هی میخنده
روزه بودم خب! روزه!!! میفهمی؟!!!
بعداًنوشت3 (شیخی که من باشم): مامان داشت با قیچی مخصوص آشپزخونه نونارو تیکه تیکه میکرد, با آیکون امر به معروف و نهی از منکر نزدیک شدم و گفتم میدونستی بریدن نون با قیچی و چاقو مکروهه و به تقوا نزدیک تره که با دست این کارو انجام بدیم؟ گناه نیستااااااااااااااا ولی خب اعمال مکروه سرعت مارو در مسیر تعالی کمتر میکنن
همین جوری که مامان نگام میکرد, گفتم البته اگه هدف شما این باشه که اسراف نشه و خرده های نون حیف نشه و اگه با این کار از این گناه کبیرهی اسراف اجتناب میکنی, اتفاقاً مستحب هم هست که با قیچی ببری که تلفاتش کمتره
و مامان کماکان همونجوری نگام می کرد
بعداًنوشت4: یکی از روشهای نوین بیدار کردن من موقع سحری توسط امید این جوریه که گوشیمو میگیره دستش, میگه اگه بیدار نشی اسم مخاطبینتو بلند بلند میخونم و باید بگی کیه و چه نسبتی داره و کجا دیدیش و شعاع ارتباطیش چه قدره و بعدشم sms ها و وایبر و تلگرام و هر چی که داریو یکی یکی قرائت میکنم ینی میخونم و خب میخونه لامصب!!! کل تکست های این هفته یه دور مرور شده, منم که هیچیو پاک نمیکنم متاسفانه! غیرتی هم هست عوضی!