1149- آدمای خاص هیچ وقت فراموش نمیشن
مقدمات نوروسایکولوژی؛ یکی از منابعی که باید برای دکترا بخونم. نه از نوروش خوشم میاد نه سایکولوژیش. بیرمق ورق میزنم. برمیگردم به فهرست و فصل اول، ساختمان، کارکرد و زیستشیمی سلول عصبی، فصل دوم، دستگاه عصبی، فصل سوم، چهارم، پنجم، ششم، هفتم، هشتم، هیپوتالاموس، تالاموس، دهم، یازدهم، آهِ سردی میکشم و ورق میزنم. فصل هفدهم، حافظه، فصل هجدهم، خواب. انگشت اشارهمو میکشم روی شمارههای فهرست و میام پایین. فصل هفده، صفحهی 235. نحوهی ضبط و ذخیرهی حافظه. کتابو ورق میزنم و میرسم به 235. "یکی از تفاوتهای عمده بین انسان و حیوان آن است که رفتار انسان با اطلاعات اندوخته شده و با تجارب کسب شده در طول عمر رابطهی زیادی دارد."؛ چند صفحه میرم جلوتر. "نحوهی ضبط و ذخیرهی حافظه هنوز مشخص نشده است و نظریههای مختلفی در مورد آن وجود دارد."؛ میرم جلوتر و عنوان نظریهها رو میخونم. تشکیل سیناپسهای جدید، انهدام سیناپسهای زاید، نظریهی مولکولی، میدان شکلساز، نظریهی هولوگرافیک؛ ورق میزنم و میرم جلوتر. انگار یه چیزی چنگ زده باشه به قلبم. انگار ناخنی زخمی کهنه رو خراش بده. میرسم به قسمت سوالات فصل. "تکرار خاطرات و تکرار تحریکات حسی که منجر به خاطرات شدهاند باعث تسهیل در دستیابی به آن خاطرهها میشوند. آیا گذشت زمان به تنهایی میتواند باعث چنین تسهیلی شود؟"، "بسیاری از خاطرهها در مغز به راحتی در دسترس نیستند. چه وسایلی برای دستیابی به این نوع خاطرات وجود دارد؟"، "زمان وقوع تحریکات حسی نیز همراه با خاطرات در مغز ذخیره میشوند. به نظر شما برای نشانهگذاری زمانی خاطرات کدام قسمت از مغز همکاری مینماید؟"، "آیا بیماری میشناسید که در آن نشانهگذاری زمانی خاطرات دچار اختلال شده باشد؟"... کتابو میبندم و سرمو میذارم روش. چشامو میبندم و برمیگردم عقب. دو سال، سه سال، چهار سال، هفت سال، ده سال. میرم عقبتر و یک آن با صدای پیام تلگرام گوشیم به خودم میام. یه پیام جدید، از یه شمارهی ناشناس.
ساناز در حال تایپه. یاد سانازهای این چند سال میافتم. سانازِ هماتاقی، اون سانازی که باهاش آمار داشتم، سانازِ اِلِک سه؟ سانازِ؟
سلام. امضای من یادته هنوز؟ ممنون (یه قلب براش میفرستم و) من فکر میکردم خودمم یادت بره چه برسه امضا (شکلکِ خنده رو میذارم تهِ جملهم)
با خودم میگم حتی نپرسید عکسِ دیوارِ کدوم کلاس بود...