365- کارگاه یک روزهی دیروز (2)
پذیراییشون که عالی بود! خود سرویس بود :)))))
ولی بهتر بود قبلش با منم هماهنگ میکردن؛ خب من این شیرینیایی که وسطشون از این کِرِما داره دوست ندارم
از این شیرینیای کشمشی هم خوشم نمیاد :|
ملت داشتن از خودشون پذیرایی میکردن؛ اون وقت من درگیر آنالیز و جداسازی کشمش و کرم بودم
موقع پذیرایی یه خانومه برای خودش آب جوش گرفت, برای منم گرفت و
یه دختره اومد گفت وای خانم دکتر شما چرا؟ ما براتون میاریم و اینا!
به دختره گفتم این خانوم دکتره که آب جوش داد بهم کی بود؟
گفت خانم دکتر فلانی رئیس انجمن زبانشناسی ایرانه!!!
من: عجب!!! چه قدر مهربون و مردمی و فروتنن ایشون :))
از سلسه اتفاقات هیجان انگیز دیروز آرزوی خوشبختی و تبریک به یکی از ارائهدهندگان تازه داماد بود
و نکته قابل تامل دیگه تیپ بنده بود و از اونجایی که تنها چادری حاضر در مجلس بودم و
با اون احوالپرسی و معارفه قبل از کارگاه, دیگه همه منو شناختن و احتمال گم شدنم صفر بود!
اظهر من الشمس بودم :دی
عصر که جلسه تموم شد, داشتن اسمارو میخوندن و گواهیهای حضور در کارگاههارو تحویل میدادن,
خانومه گواهی منو همون اول آورد داد دستم و تشکر کرد که قدم رنجه فرموندم و حضور به عمل رسوندم
خانم دکتر خسروی زاده هم یه سری سوال در مورد گرایش کارشناسیم پرسید و ایدههایی که الان دارم
بعدشم یه عده (خانوم) دورم جمع شده بودن و شماره میخواستن و از فرهنگستان میپرسیدن
یکیشون هر یکی دو جمله یه بار میگفت وای من عاشقتم!
یکیشونم اسمش نسرین بود و از اینکه انقدر تفاهم داریم که اسممون یکیه ذوق زده بود!!!
یکیشونم ازم خواست در جریان اخبار فرهنگستان قرارش بدم و تو کفِ انگیزه و تغییر فازم بود!
یکیشونم پیشنهاد دوستی داد و ازم خواست در اسرع وقت ترکی یادش بدم! (خانوم بودن همهشون)
صبح که میخواستم برم کارگاه, گوشیمو دادم نسیم هماتاقیم ازم عکس بگیره :دی