پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

داشتم می‌رفتم دانشگاه؛
ایستگاه بهشتی (یکی از ایستگاه‌های مترو تهران) منتظر قطار بودم و نگاهم گره خورده بود به پوتین‌های سربازی که کنارم ایستاده و به نظر می‌رسید که مامور مترو نیست و اونم مثل بقیه منتظر قطاره
سرمو بلند کردم ببینم چه شکلیه و فرد متشخص و تحصیل‌کرده‌ای از طبقه‌ی اجتماعی بالا به نظر می‌رسید.
دوباره نگاهم برگشت سمت پوتیناش...

پیرمرد شصت هفتاد ساله‌ای اومد سمت سرباز و ازش آدرس جایی رو پرسید.
سرباز با تمسخر اشاره کرد به نقشه‌ی متروی روی دیوار و با تحکّم به پیرمرده گفت اون نقشه رو می‌بینی؟ اونو برای شما چسبوندن رو دیوار! برو ببین جایی که می‌خوای بری کجای نقشه است؛ مسیرای مترو هم کنار همون نقشه است.

پیرمرد سرشو انداخت پایین و رفت سمت نقشه و 
نگاهم قدم‌های پیرمردو دنبال می‌کرد
یه کم وایستاد جلوی نقشه و

قطار اومد
ما سوار شدیم
ولی پیرمرده همون جا جلوی نقشه وایستاده بود...

تمام مدتی که سر کلاس بودم قیافه‌ی پیرمرده و سربازه جلوی چشمم بود...

۹۵/۰۳/۱۱
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)