پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

دور هم جمع شدن و فال و ورق و فیلم و بعضاً حتی فوتبال دیدن تو خوابگاه یه امر طبیعی و معمول محسوب میشه و از ترم اول دوره‌ی لیسانسم تا همین الان، هم‌اتاقیایی داشتم که هر شب یا دوستاشونو دعوت می‌کردن اتاقمون/سوئیتمون، یا خودشون می‌رفتن یه واحد دیگه و فیلم می‌دیدن و دور همی صفا و عشق و حال می‌کردن. و امشب اولین شب دوره‌ی دانشجویی‌م بود که من هم باهاشون نشستم پای دیدن یه فیلم؛ امریکایی، عاشقانه و کمدی.
آدم فیلم‌بینی نیستم، ولی فیلم نبین هم نیستم و البته ترجیح می‌دم تنها باشم موقع فیلم دیدن. و از آخرین فیلمی که دیده بودم بیشتر از یک سال می‌گذشت و من اون فیلمو که اسمشم یادم نیست، نصفه رها کرده بودم و تصمیم گرفته بودم مدت مدیدی که شد یک سال و چند ماه، دیگه فیلم نبینم. و امشب با خودم شرط کردم تا جایی همراهی‌شون کنم که ذهنم به هم نریزه و خوشبختانه تا آخر نشستم پای فیلم و بسی هم خندیدیم به یه سری دیالوگاش و هم‌اتاقیام میگن امشب شانس تو بود که فیلمه صحنه نداشت؛ وگرنه از فیلم امریکایی و عاشقانه، که رده‌ی سنی بازیگراش بیست تا بیست و پنجه، بعید بود به سه چهار فقره بوسه کفایت کنه و انقدر تر و تمیز تموم شه.

پاسخ سوال احتمالی1: اگه می‌خواستم اسم فیلمو بگم، اسمشو میذاشتم برای عنوان پست؛

پاسخ سوال احتمالی2: اگه می‌خواستم دلیل یه مدت فیلم ندیدنمو بگم تشریح و تبیین می‌کردم؛


از طرف هم‌اتاقیام برای تولدم:


+ منتظر اذان صبم!

۹۵/۰۳/۰۱
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

هم‌اتاقی شماره 1

هم‌اتاقی شماره2

نظرات (۱۳)

اذان صبح به افق تهران ساعت چند است ؟:)

+
سوال احتمالی من :
چند نفر دقیقا پای فیلم بودین ؟:))

++
من بیدارم میدانم چرا ولی ...:(
پاسخ:
4:15
خوندم، میرم بخوابم

3 نفر، 
مگه به افرادی که تگ شدن دقت نمی‌کنی؟!
هم اتاقی شماره 1 و 2 و من
سومی رفته خونه
منم خیلی وقته ندیدم فیلمی ...
خیلی وقته تو غار تنهاییم
پاسخ:
من یه مدت تو همین غار بودم، دیدم نتیجه نمیده، اومدم بیرون ببینم بیرون چه شکلیه
این نظرم به این پست مربوط نیست ولی فکر کردم باید بگم

در مور اون لینکه که نوشته آیا پسرا و دخترا می تونن دوست معمولی باشن :

فکر میکردم یه آخوندی الان میاد میگه حرامه و ...

ولی تاثیر گذاری فیلمی که تو آمریکا تتهیه شده و این مصاحبه برای من به مراتب بیشتر از آخونده و مقابلش جبهه گیری نمیکنم
پاسخ:
1- خوشحالم که اون لینکای روزانه‌ی گوشه وبلاگم هم چک میشه و خوشحال‌تر که به درد میخوره
2- موافقم باهاتون. دلیلش اینه که وقتی حاج آقا میگه برو، نرو، بکن، نکن، بپوش، نپوش، خودش شاید یه بارم تجربه نکرده
نمیگم اشتباه میکنه ها
اتفاقا حاج آقاها راست میگن و درست‌ترین راه رو نشون میدن، ولی چون حس می‌کنیم تجربه شو نداشتن، به اون ایمان و باور نمی‌رسیم
و با خودمون می‌گیم تو اصن می‌دونی دوستی چیه که میگی دوست نشین؟!!!
ولی این دانشجوهای امریکایی رو به خاطر همین تجربه شون قبول داریم

3- بذار یه مثال از خودم بگم
من به عنوان یه آدم مذهبی که مذهبی بودم و هستم، هیچ وقت مخالف ارتباط پسرا و دخترا به عنوان دوست معمولی نبودم
و یکی از دلایلی که توی فصل2 با صراحت و جسارت از حد و حدود روابطم می‌گفتم همین بود
که خواننده بدونه این نوع دوستی‌ها رو تجربه کردم و
اگه الان میگم حتی دوستی معمولی هم نه؛ یه تجربه پشتشه که خواننده‌ای که اون نسرین رو می‌شناسه بیشتر به حرفم اعتماد می‌کنه تا کسی که همین امروز باهام آشنا شده و این حرفو ازم می‌شنوه

حالا چرا حتی دوستیِ معمولی هم نه؛ بماند.
یه سوال برام پیش اومد.
الان میام خصوصی میپرسم :دی

+ موندم دیگه چرا این کامنت رو گذاشتم :دی

پاسخ:
0- اگه بخوای خودم به سوالت جواب بدم، صبر کن برم خونه و به کتابای بابام دسترسی داشته باشم
اگه عجله داری، بپرس از ابوی بپرسم :دی

1- معمولاً پستامو توی ورد می‌نویسم و کپی نه، کات می‌کنم اینجا. ینی تو ورد برای خودم نگه نمی‌دارم و دلیل تو ورد نوشتنم این نیست که برای خودم بمونه. می‌خوام یکی دو ساعت و حتی کمتر، روی چیزی که نوشتم فکر کنم و بعد منتشر کنم

2- اینجا تو وبلاگم متنی به عنوان پیشنویس و انتشار در آینده ندارم

3- نیم‌فاصله قبلاً به جز توی ورد جای دیگه عمل نمی‌کرد؛ ولی چند وقته توی بیان هم نیم‌فاصله کار می‌کنه. مثل الان که دارم به کامنتت جواب می‌دم

4- در مورد دیر لود شدن نظری ندارم. چون هیچ وقت هیچ وبلاگی برام دیر لود نشده؛ مگه وبلاگی که حجم عکساش خییییییییییلی بالا بوده. من حجمو در حد سیصد چهارصد پیکسل کم می‌کنم که کیلو بایت بشه.

5- بک آپ پستای بلاگفام به صورت ورد و پی‌دی‌افه، ولی بک آپ بیانم save as کردم صفحه‌ی وبلاگمو
مثلاً الان از این 800 تا پست، 4 تا صفحه‌ی 200 تایی سیو کردم.


۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۸ محمد عباسی
وای
پاسخ:
؟! :|
بیب بیب :))
پاسخ:
یه کم یواش تر
ملت خوابن :)))))
چرا من خوابگاهى نبودم هیچوقت؟!:(
پاسخ:
واقعا چرا؟! :)))))
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۲۶ رنگین^کمان
آبسرد کن بذاری دم وبت کولراشم روشن کنی راحت از دیواروبت بالا می رم...فقط میشه آسانسورم بذاری؟:)

+ خداقوت 
پاسخ:
:)))) یه ماه دیگه ماه رمضونه
تمرینِ ریاضت کن خواهرم
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۲ رنگین^کمان
تااون موقع خدابزرگه :) پارک بانوانم آرزوست حتی:)
+ منم سجده ی سهو اشتباه می خوندماااا...خوب شد فهمیدم...
پاسخ:
:) چه خوب...

پارک بانوان :دی
یعنی من کشته مرده اون جواب یه سوالات احتمالی ام.میگم اگه با این جوابام راضی نمیشید یه دست کتکم بزنید خواننده ها رو:)))))
شوخی میکنم.میگما تو این دو هفته از نظر تفریح ترکوندینا.
و در پایان به سوزه پدر اعتیاد:))))
پاسخ:
باید همون اول به مراد بگم که من دستِ بزن دارم
کلاً اعصاب معصاب یوخ!


:) بله دیگه؛ ترکوندیم
تازه برنامه‌ی فردام، چند سیخ جیگر، با سحر بانوئه!
تا کور شود هر آنکه نتواند دید :دی


عه چرا همه جا تاریک شد ؟



آخ چشمم ...
پاسخ:
چی / کجا تاریک شده؟

هاااااااااااااا! تا کور شود هر آنکه نتواند دید :دی
یادمه یه پست نوشته بودید که امتحان داشتید و هوس جیگر کرده بودید بفرما اینم جیگر اینجاست که میگه:
اندکی صبر جیگر نزدیک است:)))
یعنی فکر نکنم خودتونم با این دقت پستاتون رو بخونید.
به تاثیر گذاریتون تو زندگی بقیه(تاثیر خوب) با کارایی که میکنید حسودیم میشه مثل این پست ثابت زیباتون درباره امام زمان(عج)
پس منم آخ چشمم:))))
پاسخ:
چشم؟!
ینی شما هم مثل موشک چشم دیدنِ خوشی ما رو نداری؟!!!
نچ نچ نچ نچ
ناراحت که نشدید ؟ شوخی بود . امیدوارم خوش بگذره بهتون :)
پاسخ:
با شناختی که تو این مدت از شما و آقای گمنام، به دست آوردم، کامنتاتون اذیتم نمی‌کنن و ناراحت نمی‌شم. خیالتون راحت. :)
ناراحت نشدم.