849- تا این موقع از شب بیدار بودم و داشتم با هماتاقیام فیلم میدیدم
شنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۳۳ ق.ظ
دور هم جمع شدن و فال و ورق و فیلم و بعضاً حتی فوتبال دیدن تو خوابگاه یه امر طبیعی و معمول محسوب میشه و از ترم اول دورهی لیسانسم تا همین الان، هماتاقیایی داشتم که هر شب یا دوستاشونو دعوت میکردن اتاقمون/سوئیتمون، یا خودشون میرفتن یه واحد دیگه و فیلم میدیدن و دور همی صفا و عشق و حال میکردن. و امشب اولین شب دورهی دانشجوییم بود که من هم باهاشون نشستم پای دیدن یه فیلم؛ امریکایی، عاشقانه و کمدی.
آدم فیلمبینی نیستم، ولی فیلم نبین هم نیستم و البته ترجیح میدم تنها باشم موقع فیلم دیدن. و از آخرین فیلمی که دیده بودم بیشتر از یک سال میگذشت و من اون فیلمو که اسمشم یادم نیست، نصفه رها کرده بودم و تصمیم گرفته بودم مدت مدیدی که شد یک سال و چند ماه، دیگه فیلم نبینم. و امشب با خودم شرط کردم تا جایی همراهیشون کنم که ذهنم به هم نریزه و خوشبختانه تا آخر نشستم پای فیلم و بسی هم خندیدیم به یه سری دیالوگاش و هماتاقیام میگن امشب شانس تو بود که فیلمه صحنه نداشت؛ وگرنه از فیلم امریکایی و عاشقانه، که ردهی سنی بازیگراش بیست تا بیست و پنجه، بعید بود به سه چهار فقره بوسه کفایت کنه و انقدر تر و تمیز تموم شه.
پاسخ سوال احتمالی1: اگه میخواستم اسم فیلمو بگم، اسمشو میذاشتم برای عنوان پست؛
پاسخ سوال احتمالی2: اگه میخواستم دلیل یه مدت فیلم ندیدنمو بگم تشریح و تبیین میکردم؛
از طرف هماتاقیام برای تولدم:
+ منتظر اذان صبم!
۹۵/۰۳/۰۱