799- چشم بیمار مرا خواب نه در خور باشد، من لَهُ یَقتُلُ داءٌ دَنَفٌ کیفَ ینام؟
مثل وقتی که 3 نصف شب بیدار میشی و دیگه خوابت نمیبره... بالشو میذارم این ورِ تخت، خوابم نمیبره، اون ورِ تخت خوابم نمیبره، بالشو میذارم روی سرم! زیرِ سرم! باز خوابم نمیبره... دیروز صبح تا عصرم کلاس داشتم و عصرم اصن نمیخوابم و نخوابیده بودم که بگم به اندازه کافی خوابیدم و برای همینه الان خوابم نمیبره. و امروز نیز صبح تا عصر کلاس دارم و اگه به همین روالِ درگیری با بالشم ادامه بدم و نخوابم، سر کلاس از شدت خستگی و بیخوابی نابود خواهم شد. سیستم لایک و دیسلایک این پستم غیر فعال کردم؛ چون هر چی فکر میکنم میبینم چه معنی میده لایکش کنین آخه!!!
والا!
و برای اینکه در بحر تنهاییم به طور کامل! مستغرق بشم، قسمت آمارو از پنل کاربری وبلاگم برداشتم که تعداد بازدیدا و خوانندههای آنلاینو نبینم. از ستون سمت چپم آمارو حذف کردم که ناغافل چشم تو چشم نشم باهاتون. خوددرگیر هم خودتی...
* عنوان از حافظ: کسی را که دردی کشنده است چگونه چشم برهم تواند گذارد؟