797- میگن موسی تنها پیامبریه که مستقیماً با خدا همکلام شده و حرف زده؛ برای همین بهش میگن کلیم الله
و بنده به واقع در جایگاهی نیستم که نسبت به کارهای خدا انتقاد و پیشنهاد داشته باشم و اصن من کی باشم که بخوام نظر هم بدم. سوادِ دینی هم ندارم که راجع به این مقوله برم رو منبر، ولیکن! به عنوان یک بنده، یک مخلوق، یک آدم! مینیمم انتظاری که از خدا و از خالقم دارم اینه که باهام حرف بزنه. سوال که میپرسم جواب بده. نه با استخاره و نشونه و سیگنال و موجهای الکترومغناطیسی! با صوتی که فرکانسش با گوشم سازگار باشه! بشنومش، بفهممش. انقدر سردرگم و حیرون نباشم، کاسهی چه کنم دستم نگیرم! بیجا میگم؟! انتظارِ زیادیه؟ خب من نویزو از سیگنال تشخیص نمیدم؛ نمیفهمم، درک نمیکنم! یه جوری که بفهمم باهام حرف بزنه.
خدایا! با شمام هااااا! شما که هم نامهی نانوشته خوانی و هم قصه نانموده دانی؛ شما که پستامو ننوشته میدونی توش چیه، شما که از دلم خبر داری، بله شما! میشه دقیقاً بگی چی کار کنم؟ اصن تا حالا دقت کردی این قدرت اختیاری که بهمون دادی چه قدر کارمونو سخت کرده!؟ خب من اختیار نمیخوام... خودت بگو، تو بگو. من قول میدم همون کارو انجام بدم.