613- راه ما غمزهی آن ترک کمان ابرو زد
چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۳۸ ق.ظ
دیدم داره لپتاپشو تمیز میکنه (با این الکلایی که اسمشو نمیدونم)
من: داداشی؟ میشه لپتاپ منم تمیز کنی؟
امید: :|
من: لطفاً :)
امید: :|
من: ببین تو الان دایی این لپتاپ محسوب میشی و به هر حال یه سری وظایف داری در قبالش
امید: :|
بس که این ور اون ور بردمش، از هویج و آرد و شکر گرفته تا گل و لای و شن و ماسه روش ریخته بود
سه چهار ماهم نیست ازش استفاده میکنم و به این گند و کصافط کشیده شده :|
بدبخت فلکزده همیشه هم روشنه و بس که کار میکشم ازش!
نیم ساعت پیش تمیزش کرده و لپتاپم شده مثل روز اولش و
آورده میگه لپتاپ مثل ابروی آدم میمونه، باید بهش برسی، مرتبش کنی، تمیزش کنی
من: :|
زل زدم تو چشاش و میگم ابروهامو ببین!
داداشم: هممممم، شریف بودی بیشتر از اینا به خودت میرسیدیااااااا
من: :|
+ عنوان از حافظ
۹۴/۱۰/۰۹