538- زندگیم روی مداره
کلی تکلیف و تمرین و ترجمه و ویرایش و گزارش کار آوار شده رو سرم
اون وقت نشستم سبزی پاک میکنم!
به تلافی دیروز که درست و حسابی نه ناهار خوردم نه شام و با اون حال و روز حقم داشتم نخورم؛
خواستم دلمهی کلم درست کنم ولی هر کاری کردم برگههاش شکستن و با لواش درست کردم
بعدش که سرخ کردم کلمو الکی دورش پیچیدم :|
این سوپ سفیدم، سوپ کلم و هویجه مثلاً!
قرار نبود درست کنم
یهویی آخر کار هوس کردم و موادشم آماده بود و
بورانی اسفناجم میخواستم درست کنم (تا حالا نخوردم و فقط اسمشو شنیدم البته!)
دیدم ماست توشه، خوشم نیومد؛ رب ریختم :دی
ولی یکی از ایرادات آشپزی من اینه که همیشه یا بی نمکه یا کم نمک :(
ینی الان اینایی که میبینید، یه ذره نمکم توشون نیست :(((
یادم رفت خب...
نه هماتاقیم هست نه نگار...
تنهام
عنوان: زندگیم روی مداره - بابک جهانبخش
الانه که داداشم بیاد کامنت همیشگیشو بذاره nebula.blog.ir/post/484