479- دِسِر فوتبالی
پنجشنبهها عصر، نسیم کلاس رقص داره و تنهام...
سبزیا و هویجارو سر و سامون دادم و گفتم پاشم دسر درست کنم
اومده طرز تهیهشو میپرسه، میگم سیستم یک دو چهار چهار فوتبال ایتالیا یادت میمونه؟ یه دونه تخم مرغ در نقش دروازهبان، چهار قاشق نشاسته در نقش دفاع، چهار قاشق شکر که هافبک میانی ان، دو لیوان شیر به عنوان خط حمله، 11 دقیقه هم به نیت 11 تا بازیکن روی شعلهی ملایم همش بزن :دی
قیافهی نسیمو خودتون تصور کنید...
آخرین بازی فوتبالی هم که دیدم ایران آنگولای 2006 بود
ایران آرژانتینم ندیدم، فرداش امتحان داشتم، داشتم درس میخوندم
تکرارشم ندیدم
+ اون کتابی که جلد اولشو لازم داشتم و نه کتابخونه خودمون داشت نه شریف، پیدا کردم؛ ینی دوستم (خانم ج. یکی از همکلاسیام) از صفحاتی که لازم داشتم عکس گرفت فرستاد. این دختره همون دختر اصفهانیه است که موقع مصاحبه کنارم نشسته بود؛ جالبه آقای پ. و آقای ط. هم اونجا بودن؛ حدوداً سی چهل نفرِ اولو دعوت کرده بودن برای مصاحبه و برای ما چهار تا جا نبود و رفتیم نشستیم اتاق رئیسِ اونجا که آهنگر باشه تا صدامون کنن بریم برای مصاحبه، اونجا ما چهار تا باهم بودیم و نمیدونستیم جزو ده نفر قبولیا قراره باشیم، بعداً که سر کلاس خاطرات مصاحبه رو برای هم تعریف میکردیم فهمیدیم :)
+ ولیعصر، یه خانوم فالگیر گیر داده بود بیاید کف دستاتونو ببینم آیندهتونو بگم؛ محلش نذاشتیم ولی احتمالاً نام و نشون مرادو میدونست! اگه دوباره دیدمش میپرسم ازش :دی
+ دم در خوابگاه یکی از دانشجوهای (دختر) کامپیوتر داشت برای پروژهش دیتا جمع میکرد، گفت میتونم از ناخنا و انگشتا و دستات عکس بگیرم؟
گفتم بگیر!
گرفت!