پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۲۰۱۱- طلعت

جمعه, ۵ بهمن ۱۴۰۳، ۰۵:۳۲ ق.ظ

ادبیات فارسی دورهٔ کارشناسیمو با دکتر طلعت کاویانپور گذروندم. طلعت صداش می‌کردن و من فکر می‌کردم طلعت نام خانوادگی استاده. ترم اول کارشناسی بودم. یه روز رفتم مرکز زبان‌ها و زبان‌شناسی دانشگاه که از مسئول آموزش بپرسم چطور می‌تونم با خانمِ طلعت ادبیات بردارم. بخت با من یار بود که اتاق خانم طلعت! کنار آموزش بود و من قبل از اینکه سؤالم رو مطرح کنم اسمشون رو روی در اتاقشون دیدم.

خاطراتی که اون سال‌ها نوشته‌ام رو مرور می‌کنم‌. کلاسمون الف۱۲ تشکیل می‌شد. یه کلاس بزرگ تو ساختمان ابن‌سینا. این الف هم حرف اول ابن‌سیناست که به اِبنِس معروف بود. در خاطراتم نوشته‌ام که من همیشه ردیف اول می‌نشستم؛ تنها و با فاصلهٔ چند متر جلوتر از بقیه، که ردیف‌های آخر کلاس رو ترجیح می‌دادند. روخوانی متن درس، شعرها و نثرها با من بود. هیچ وقت تأخیر و غیبت نداشتم. اساساً در هیچ درسی هیچ وقت تأخیر و غیبت نداشتم و در تمام کلاس‌ها جای من ردیف اول بود. که بهتر جزوه بنویسم. آخرین خاطره‌ام مربوط به روز امتحان پایان‌ترمه. آخرین روزی که استاد رو دیدم. چهارده سال پیش. مدت امتحان، یک‌ونیم ساعت بود. با خودم فکر کرده بودم هر ساعت صد دقیقه‌ست و در مجموع صدوپنجاه دقیقه زمان داریم. هفت‌تا سؤال بود. همیشه در خاطراتم به جزئیات اشاره می‌کنم. اشاره کرده‌ام که سؤال اول معنی ده بیت شعر بود و سؤال دوم مفهوم ده تا جمله به‌صورت نثر. و من با آرامش به این دو سؤال جواب دادم و بعد نگاه به ساعت کردم و دیدم یک‌ونیم ساعت گذشته. برای محاسبهٔ زمان باقی‌مانده، با خودم گفته بودم صدوپنجاه دقیقه می‌شود دوونیم ساعت. پس یک ساعت دیگر هم زمان دارم. همین که شروع کرده بودم به نوشتن جواب سؤال سوم، مراقب جلسه گفته بود «وقتتون تمومه ورقه‌ها بالا!». فرصت اینکه به چرایی و چگونگی شاهکارم در محاسبهٔ مدت آزمون فکر کنم نداشتم. تا مراقب برگه‌ها رو جمع کنه به سؤال تشریحی سوم جواب دادم. بعد، دو دقیقه فرصت اضافه‌تر خواستم و به یک سؤال تشریحی دیگه جواب دادم. ده بیت شعر حفظی از حافظ رو در شرایطی که یه گوشهٔ برگه‌م دست مراقب بود و گوشهٔ دیگه‌ش دست خودم نوشتم. در خاطراتم ذکر شده که سؤال شش و هفت رو رو هوا در شرایطی که مراقب برگه رو می‌کشید و من اما رهایش نمی‌کردم نوشتم و بعد از تحویل پاسخنامه مستقیم رفتم پیش استاد و ماجرای تبدیل ساعت به دقیقه و دقیقه به ساعت و دلیل تفاوت دست‌خطم برای دو سؤال اول و پنج سؤال بعدی رو توضیح دادم. این آخرین دیدار ما بود.


با کمال تأسف و تأثر به اطلاع می‌رسانیم استاد پیشکسوت مرکز زبان‌ها و زبان‌شناسی دانشگاه صنعتی شریف دکتر طلعت کاویان‌پور به رحمت ایزدی پیوستند. این ضایعه را به خانوادۀ محترم ایشان و جامعۀ دانشگاه صنعتی شریف تسلیت عرض نموده و از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت و مغفرت و برای خانواده محترم ایشان صبر و سلامتی آرزومندیم.

روحشان شاد و یادشان گرامی

❤️

۰۳/۱۱/۰۵
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

دکتر ط. ک.

نظرات (۱۲)

۰۵ بهمن ۰۳ ، ۱۰:۰۴ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

خدا رحمتش کنه

کلاس‌های ادبیات برای من همیشه شیرین بودن.

عکس‌العمل ایشان به ماجرای تبدیل ساعت شما چه بود؟

و اینکه آیا نمره کامل رو گرفتین؟

 

پاسخ:
خندید و دلداری داد. چون نگران بودم بیفتم!
۲۰ دادن
۰۵ بهمن ۰۳ ، ۱۲:۱۱ اقای ‌ میم

خدا رحمتش کنه 

ناراحت شدم

یه سوال داشتم ازتون

معلمی چه جور شغلیه،من پدرم خودش معلم بوده ولی خب الان میگن شرایطش فرق کرده

به کسی توصیه میکنید معلمی رو

پاسخ:
بستگی به روحیه‌تون داره. هم حقوقش کمه (برای تهران واقعاً کمه) هم سروکله زدن با دانش‌آموزان و والدینشون و مدیر و همکار اعصاب می‌خواد. نمی‌دونی به ساز کی برقصی و کدوم رو راضی نگه‌داری. از هر دو نفرم یکیشون بچهٔ طلاقه یا رابطه داره با جنس مخالفش و هزار جور مشکل دیگه. اعتیاد و خودکشی و...
۰۵ بهمن ۰۳ ، ۱۲:۲۳ اقای ‌ میم

حقوقش با مدرک کارشناسی چه قدره؟

پاسخ:
دقیق نمی‌دونم. ولی مدرک تأثیر زیادی نداره. در حد دویست سیصد تومن تأثیر داره. الان استخدامیای جدید با کارشناسی در حد ده یازده تومن می‌گیرن.
ولی یکیو می‌شناسم سه شیفت کار می‌کنه و این اضافه‌کاریش حقوقشو دو برابر کرده. سه برابر هم نه. دو برابر. جای سه‌تا معلم تدریس می‌کنه. کل هفته، صبح تا بعدازظهر.
تو مناطق پایین چون نیرو کمه، مدیرا التماس می‌کنن چند شیفت کار کنن.

۰۵ بهمن ۰۳ ، ۱۲:۲۹ اقای ‌ میم

شرایط بدیه واقعا اینی که توصیف کردید ولی خب فکر کنم مناطق پایین درس میدید احتمال میدم مدارس مناطق بالاتر اوضاع بهتری داشته باشه اگه اونا هم اینجوری باشن که واویلا

پاسخ:
نه اتفاقاً دارم برای مرفهان بی‌درد درس می‌دم. که سر کلاس تو هپروتن و بعداً ساعتی دومیلیون می‌دن به معلم خصوصی.
اینا هم از شدت رفاهشون مشکلات خاص خودشونو دارن ولی تعداد دانش‌آموزان محروم خیلی خیلی بیشتر از ایناست و نیاز به نیرو تو اون مناطق هم به‌شدت زیاده.
۰۵ بهمن ۰۳ ، ۱۳:۵۵ اقای ‌ میم

چه قدر سخت چه جوری دووم میارید؟

پاسخ:
به‌سختی 😅

همیشه در مواقع سخت زندگی به خودم می‌گم هر چقدرم سخت باشه سخت‌تر از الکترومغناطیس نیست. و ادامه می‌دم 🤣
۰۵ بهمن ۰۳ ، ۱۵:۰۴ اقای ‌ میم

درکتون میکنم منم شریط کاری سختی داشتم ولی الکترومغناطیس کمکم نکرد مشاورم بهم کمک کرد تو این مسیر که دووم بیارم

اینهمه سختی بکش و بی خوابی و شب بیداری و دور از جون سگ دو زدن و واس چندرغاز و آخرش هیچی به هیچی نهایتا باید دنیا رو ترک کنی و بری 🥺🖤خدا رحمتش کنه .حالا مادرم هی میگه اگه میدونستم وکالت اینه و همش بدو بدو دعا نمیکردم قبول شی و نمیذاشتم بخونی میگه معلمی میرفتی !!!حالا خودم اصلا اعصاب و حوصله بچه ها و تدریس ندارم وکالت رو دوست دارم با همه سختی هاش هرچند الان اگه به ده سال پیش برمیگشتم ازدواج میکردم و تشکیل خانواده میدادم و شاید وکالت هم نمیومدم یا ماهی دوتا پرونده نهایت میگرفتم و به خونه و زندگیم می‌رسیدم والا .

پاسخ:
هنوزم می‌تونی تشکیل خانواده بدی و تدریس کنی. دیر نشده.

ای نسرین جان من آدم بی حوصله ای هستم واقعا اصلا حوصله سروکله زدن با بچه ها ندارم ولی توام اگه داری تحمل میکنی چون هم صبوری هم بچه ها رو دوس داری من برعکس علاقه ای به بچه ها و سروصداشون ندارم 🥺آره تشکیل خانواده دوست دارم و نهایت یدونه بچه عاشق دخترم 😍

پاسخ:
ایشالا به‌زودی به هر چی می‌خوای برسی
۰۵ بهمن ۰۳ ، ۲۲:۵۴ اقای ‌ میم

ولی اون الکترومغناطیس هم خوب بود😁

آخی خدا رحمتش کنه

سلام خدا رحمتشون کنه.

یعنی این استادتون خانم بودن به اسم صداشون میکردن؟ جلوی خودشون؟

پاسخ:
سلام. خانوم بودن.
جلوی خودش که نه. دانشجویان بین خودشون می‌گفتن مثلاً این ترم با طلعت ادبیات دارم.
کار رایجی بود به اسم کوچک صدا کردن در غیاب استادان.

خدا رحمتشون کنه. نمی‌دونم چرا به انتهای پشت و خبر فوتشون رسیدم دلم گرفت. با اینکه اولین باره توی عمرم درباره ایشون می‌خوندم و هیچ آشنایی نداشتم.

منم یه تجربه مشابهی دارم که توی کارت آزمون زمان امتحان رو ۳ ساعت نوشته بود و برای اون برنامه‌‌ریزی کردم و وقتی که برگه سوالات رو پخش کردن دیدم بالاش نوشته ۱۲۰ دقیقه! و بعد فهمیدم اون نهایت ساعتی هست که برای امتحانات درنظر گرفتن هرچند هیچ کدوم از امتحانات ما به ۳ ساعت نرسید.

استرس بازه امتحانات پیرکننده است اما میزان یادگیری که اون موقع هست مخصوصا ساعات قبل امتحان، به نظرم تا حدودی با کل ترم برابری می‌کنه!

خداقوت که با وجود همه سختی‌های گفته و ناگفته‌ی دبیری، تا الان استوار موندی. خدا امثال شما رو زیاد کنه 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">