پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۹۷۵- از رنجی که می‌بریم

چهارشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۴۱ ق.ظ

مامان زنگ زده برای نماز صبح بیدارمون کنه. می‌گم من هنوز نخوابیدم که بیدار شم. از شش صبحِ دیروز سر کار بودم تا هشتِ شب. بعد که رسیدم خونه بشور و بپز و بعدشم نشستم پای اصلاح برگه‌های امتحان که امروز که آخرین روز مراقبتمه تحویل مدرسه بدم. الانم کم‌کم باید صبونه بخورم و راه بیفتم. دوباره امروزم از شش صبح تا هشت شب سر کارم. این وسط یه کاری که وظیفه‌م نیست رو هم اداره سپرده انجامش بدم. چند روز پیش تو جلسه یکیشون برگشت گفت خیلی شانس آوردی که با دو سال سابقه انقدر بهت بها دادیم که چنین جایگاهی پیدا کردی که این کارو سپردیم بهت. ببین چقدر لطف کردیم که وارد این پروژه شدی. معلم‌های سی‌سال‌سابقه آرزوشونه همچین کاری بکنن. گفتم ۲ سال نه و ۶ ماه. بعد دیگه حرفمو ادامه ندادم، ولی تو دلم گفتم بها داشتم که بها دادین. لطف شما هم نه و لطف خدا. به شش ماه گفتنم خندید و گفت ببین حتی یه سالم سابقه نداری. باز تو دلم گفتم شما هم خیلی شانس آوردین که یکی مثل من خورده به پستتون که از علایق و مهارت‌هاش نهایت سوءاستفاده رو بکنید. توانمندی و سواد اون معلمای سی‌سال‌سابقه‌تونم دیدم تو این مدت. وسط سال به‌زور فرستادنمون سر کلاس، بعد مهارت نداشتنمونو تو سرمون می‌زنن. یادشون رفته کلاساشونو اولیا اداره می‌کردن. از همون معلمای بامهارتشون وقتی می‌پرسیدم از کجا دوره‌های ضمن خدمت رو بگذرونم می‌گفتن ما پول می‌دیم برامون انجام می‌دن. ینی پول می‌دن یکی جای اینا بره دوره و جای اینا امتحان بده. گواهی هم می‌گیرن تازه. الان بار اصلی طرح روی دوش منه، اون وقت منت هم می‌ذارن که تو طرحشون مشارکت دارم. منتو من باید بذارم که نه پولی بابتش خواستم نه حتی گواهی همکاری. بعد از جلسه داشتم اسنپ می‌گرفتم برگردم فرهنگستان. مبلغو نشونشون دادم گفتم ۲۰۵ تومن. تازه اگه بیاد تو این ترافیک. میگه چرا وام نمی‌گیری یه ماشین بخری؟ ماشین بگیرم که هر روز دو ساعتم اعصابم تو خیابونا و ترافیک له بشه؟ اجازۀ انتقال به اون منطقه‌ای که می‌خوام رو نمی‌دن. منطقهٔ محل سکونتم، محل تحصیلم، محل کارم. می‌گن چرا باید نیروی خوب و متخصص و کاربلدی مثل تو رو از دست بدیم؟ مگه چندتا معلم با مدرک دکترا داریم که تو کارِ پژوهش باشه؟ متوجه نیستن که این نیروی متخصص اگه هر روز چهار پنجش ساعتش تو مسیر هدر نره و ماهی چهار پنج تومن خرج رفت‌وآمدش نکنه، خیلی خیلی بهتر از اینی که می‌بینید عمل می‌کنه. می‌گم انقدر راهم دوره که دیر به فرهنگستان می‌رسم و کلاً به دانشگاه نمی‌رسم که رساله‌مو بنویسم تحویل بدم. خونهٔ همه‌شون نزدیک مدرسه‌ست. فقط منم که دورم. می‌گن این به ما ربطی نداره. قانونه و تعهد خدمت داری. میگن چقدر پرتوقعن این استخدامیای جدید. میگن ماها از روستاها شروع کردیم و انقدر غر نزدیم. میگن خیلیا آرزوشونه! وارد این فضا بشن و نمی‌تونن. و تو شانس آوردی که تونستی! این حرفا رو تو فاصله‌ای که منتظر اسنپ بودم می‌زدیم. گفتم جریمۀ انصراف از خدمتتون بیست میلیونه و من چند برابر اونو دارم هزینۀ رفت‌وآمدم می‌کنم. مهم‌تر از هزینه وقتیه که تلف میشه.

۰۳/۰۳/۲۳
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

مامان

نظرات (۹)

میگیرم رنج و خشم و حرصی که داری رو❤️

چند روز پیش همسرم به نقل از معلمای شهر(ما روستاییم الان)می‌گفت:

اداره با انتقالی کسانی موافقت می‌کنه که کار نکنن و حتی (با عرض معذرت)موی دماغشون باشه!

نه اون همکاری که داره کارش رو خوب و درست انجام میده!

 

+حالا دیدگاه من اینه شرایط الان طوریه که در هرحال اگر قدمی هم برداری قدرشو نمی‌دونم که هیچ،انواع و اقسام حرف و حدیث ها هم هست...

 

++از صمیم قلب می‌خوام شرایط بهتر بشه برات.

بخاطر بچه ها که لیاقت هم نفسی با آدمهای کاردرست مثل شما رو دارن:)

 

پاسخ:
البته اونی که کار نکنه رو هم اخراج نمی‌کنن. یکی از معلما عملکرد بسیار ضعیفی داشت. ولی نهایتش تذکر می‌دن و می‌مونه. 
من چون می‌خواستم اون جایی که منتقل میشم نگه چه معلم بی‌کیفیتیه، کیفیتمو بالا بردم. و نتیجه این شد که اینا اجازهٔ خروج نمی‌دن :))

عزیزم :(

چقدر اذیتت میکنن

پاسخ:
خیلی!
۲۳ خرداد ۰۳ ، ۱۱:۳۵ پلڪــــ شیشـہ اے

اوووف. خداااااقوت خانم دکتر 

سرم سوت کشید جدا

امیدوارم که اوضاع بهتر و بهتر بشه. 

پاسخ:
منم امیدوارم 

هزینهٔ انصراف همهٔ وزارتخونه‌ها همین‌قدره؟

پاسخ:
اطلاع ندارم ولی حدس می‌زنم نه. احتمالاً به حقوق و ظرفیت پذیرش و هزینه‌ای که برای جایگزین کردنش میشه بستگی داره. حالا جالبه بدونی که من سه‌تا از فرم‌ها رو موقع استخدام پر نکردم و اینا هم پیگیر نبودن. یکیش صندوق فرهنگیان بود که گفتن پر کن که هر ماه از حقوقت کم کنیم و مزایایی مثل وام و اینا بدیم. گفتم نمی‌خوام اون مزایا رو. یکیش پودمان و دوره‌های ضمن خدمت بود که گفتم فعلاً فرصت ندارم و چون خودم! می‌خوام شرکت کنم و نمی‌خوام کسی رو جای خودم بفرستم، الان نمیام و سر فرصت میام. اکثراً شرکت کردن و الان من جامانده! محسوب میشم. ولی پولشو ریختم. چون مشکلشون گرفتن اون پوله تا واقعاً مهارت‌آموزی ماها.
سومی هم همین تعهد بیست‌تومنی بود که فرم دادن و ضامن می‌خواستن که اگه من انصراف دادم بیست تومن از ضامنم که باید کارمند دولت می‌بود بگیرن. گفتم کسی رو ندارم که در حال حاضر شغل دولتی داشته باشه و ضامنم بشه. هر موقع خواستم انصراف بدم خودم پرداخت می‌کنم.

طبیعیه که نخوان فرد متخصصی چون شما رو از دست بدن.

فقط ای کاش حداقل قدر می‌دونستند

و تلاشی هم برای انگیزه داشتن و موندنتون هم می‌کردند!

ولی گویا رویه‌شون جور دیگریه...

پاسخ:
یه عده فلان منطقه رو نمی‌خوان چون ممکنه حاشیهٔ شهر باشه یا دور باشه یا هر چی. و یه عده فلان منطقه رو می‌خوان چون جای خوب شهره و مثلاً ساختموناش قشنگن و بچه‌هاش مشکلات کمتری دارن. برای تعادل برقرار کردن بین این خواستن و نخواستن اگه حقوق‌های مناطق رو متفاوت کنن حل میشه. وقتی حقوق یکسانه، معلومه که همه فلان منطقه رو می‌خوان. حقوق اون منطقهٔ خوب رو بیارن پایین ببینم بازم خواهان داره؟ یا اون منطقهٔ بد رو ببرن بالا ببینم بازم کسی هست که نخوادش؟

۲۴ خرداد ۰۳ ، ۲۰:۲۶ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

خدا قوت و خسته نباشید

آفرین که کارتون درست و تحسین برانگیزه و حیف سیستم لخت و فشل هست و قدردان نیستن.

خیلی برنامه‌هاتون فشرده است :|.

ان‌شاءالله که در نهایت اونی بشه که دوست دارین.

پاسخ:
ممنون. هر ماه فشرده‌تر هم میشه. به‌خاطر حجم زیاد کارهام روابط اجتماعیم خیلی خیلی کم شده و نمونه‌ش حضور کمم تو وبلاگه. کانال‌ها و وبلاگ‌های بقیه رو هم که دیگه نمی‌رسم بخونم. پنج‌شنبه و جمعه‌هامم هر هفته اختصاص می‌دادم به کارهای عقب‌افتاده‌م. این هفته رفتم دانشگاه فرهنگیان دوره‌های مهارت‌آموزیمو پیگیری کنم. گفتن محل کلاس‌هات شهر ری هست! پنج‌شنبه‌ها و جمعه‌ها. گفتم خیلی دووووووره! گفتن اگه ماشین نداری اسنپ بگیر. همون‌جا اسنپ زدم دیدم بالای دویست تومنه :( با مترو هم خیییییلی طول می‌کشه. قبل و بعدشم البته باید اتوبوس سوار شم و فقط مترو نیست.
عملاً دارم کار می‌کنم که شکم زن و بچهٔ راننده‌ها رو سیر کنم :|

((  عملاً دارم کار می‌کنم که شکم زن و بچهٔ راننده‌ها رو سیر کنم :|  ))
ثواب داره :)

پاسخ:
ولی آخرشم فرشته‌ها می‌گن چون غر زدی ثوابشو نمی‌دیم :))

سلام خوبی؟ چه داستانی داری با اینا 🥲ما هم هرسه ماه باید ۳میلیون پول صندوق بدیم و اجباریه واقعا انصاف نیست هر معلمی باید نزدیک محل کار و زندگیش ،همون مدرسه باشه و خدمت کنه امیدوارم زودتر حل شه .

پاسخ:
سلام. 
ممنون. ایشالا.

در همه فضاها این کش مکش‌ها هست

پاسخ:
نباید باشه خب.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">