پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۹۴۲- روز اول کاری

دوشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۵۴ ب.ظ

قرار بر این بود که فرهنگستان یه تعداد از دانشجوهاشو استخدام کنه. حدوداً هفتاد هشتاد نفر بودیم که از سال نودوچهار اونجا ارشدمونو خوندیم و منتظر بودیم ببینیم کدوممونو نگه‌می‌دارن برای خودشون. بالاخره بعد از هشت سال! شنبه به دو نفرمون زنگ زدن و دعوت به همکاری کردن و گفتن دوشنبه با عکس و کپی شناسنامه و شیرینی بیایید. یه نفرم از خرداد استخدام کرده بودن. دقیقاً کی زنگ زدن؟ همون روز که هزینۀ مصاحبه‌های آموزش‌وپرورش رو واریز کردم و مدارکمو تحویل دادم و به استادم گفتم می‌خوام از این هفته بیام بشینم سر کلاس بچه‌های ارشد و دکتراهای جدیدالورود. استادم هم به‌شدت از پیشنهادم استقبال کرد و گفت آره بیا بشین سر کلاسا. ولی حالا می‌بینم کلاساش با ساعت کاریم تداخل داره و نمی‌رسم. حتی نمی‌رسم جلسۀ اول به‌عنوان دبیر انجمن زبان‌شناسی برم برای جدیدالورودها صحبت کنم. حالا اگه این استخدامی آموزش‌وپرورشو قبول شم و نرم (که نمی‌رم و نمی‌تونم برم) باید بابتش جریمه بدم. ایشالا که جریمه‌ش سنگین نباشه. و امیدوارم به این زودی نخوان قبولیا رو بفرستن سر کلاسا. اگه یه سال برای قبولیا تو دانشگاه فرهنگیان کارآموزی بذارن تو کارآموزیش شرکت می‌کنم بعد انصراف می‌دم. البته اگه قبول شم. یکی از برنامه‌هام اینه هیئت‌علمی اون دانشگاه بشم و این مدرک کارآموزی رو برای اونجا می‌خوام. یکی از برنامه‌هامم این بود که اگه قبول شدم درخواست بدم برم دبیرستان فرهنگ.

توضیح اینکه تو فرهنگستان قراره دقیقاً چی کار کنم یه کم تخصصی و پیچیده‌ست. فعلاً در حد همون ترجمه و معادل‌گذاری برای اصطلاحات انگلیسی تصوّر کنید تا یه‌مرور زمان با اصطلاح‌شناسی و واژه‌گزینی بیشتر آشناتون کنم. خوبی فرهنگستان اینه که آزمون و مصاحبه و گزینش نداره و خودشون نسبت به افراد شناخت کافی دارن و خودشون از میان خوبان برمی‌گزینن. که برگزیدن. به نماز و روزهٔ آدمم کاری ندارن. درستشم همینه به‌نظرم. تأهل و تعداد فرزندان و چیزای دیگه هم امتیاز محسوب نمیشه براشون. اینجا همین که سواد و تخصص داشته باشی کافیه. حقوقشم برخلاف چیزی که فکر می‌کردم و کارمندان سابقش به عرضم رسونده بودن بیشتر از حقوق معلمیه. حالا یا خودشون واقعاً انقدر کم می‌گرفتن یا الکی می‌گفتن که من منصرف شم و جاشونو تنگ نکنم.


کپی مدارکمو نداشتم. رفتم اتاق تکثیر (اتاق تکثیر یادتونه؟) کپی بگیرم. در کمال تعجب دیدم کپی و پرینت تو فرهنگستان ۲۵۰ تومنه. همهٔ مدارکمو سه سری کپی کردم شد دوهزار تومن. اون وقت سه روز پیش که رفته بودم نادری (یه جایی تو بلوار کشاورز) برای استخدام آموزش‌وپروش یه سری از شناسنامه‌م کپی بگیرم هر صفحه رو چهارهزار تومن حساب کرد. تازه اندارۀ شناسنامه یه آچهار کامل هم نبود و نصفش بود و برای همون نصفه چهار تومن گرفت.

۰۲/۰۷/۰۳
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

استاد شماره 17

محسن سال‌پایینی ارشد

نسیم هم‌کلاسی ارشد

نظرات (۲۳)

۰۴ مهر ۰۲ ، ۰۵:۱۴ پلڪــــ شیشـہ اے

سلاااام سلاااام

خداقوت

عزیزم خیلی خیلی مبارکه.

ان شاالله به سلامتی و دلخوشی، مسیر دوست داشتنی جدیدت رو به سوی موفقیت طی کنی.

🌿❤️😘

پاسخ:
سلام
خیلی ممنون
در دومین روز کاری انقدر خسته و خواب‌آلودم که نگو
ناهار هم نمی‌دن به آدم
البته از زمانی دانشجویی نمی‌دادن اینو

به دنیای کارمندی خوش اومدین...

حتی هیات علمی و پژوهشگر هم به جور خاصی از کارمنده

عزیزم اگه هیات علمی اون دانشگاه برات مهمه حتما تدریس رو شروع کن اونجا، شناسه تدریس میدن باید اول ثبت نام کنی و مصاحبه بشی بعد...البته سایتشون رو چک کن تا ثبت نام مجددشون از دستت نره

پاسخ:
خوبه صبح ساعتشون شناوره و دو ساعت حق انتخاب دارم وگرنه من واقعاً نمی‌تونم هر رووووووووز فلان ساعت فلان جا باشم. چجوری دانشگاه برم پس :|
۰۴ مهر ۰۲ ، ۰۹:۲۲ محمدعلی ‌‌

به و به و به :)) شیرینی می‌خوام. 

پاسخ:
شیرینی کدومه؟ هنوز که نه به داره نه به باره. امروز اومدم گفتن سوءسابقه و عدم اعتیاد هم لازمه. من دیگه نمت :| :))
فکر می‌کردم اینا منو به‌خاطر خودم می‌خوان نه پیشینه‌م :))

عه؟! یه نفر دیگه هم با نام کاربری "سلام" پیدا شد..

باید یه نام کاربری جدید برای خودم انتخاب کنم :))

 

اما خودت دقت کردی که چطور در عرض چند روز، نظرت انقدر زمین تا آسمون عوض میشه؟ :))

(اونظور که دوستاتو سورپرایز کرده بودی منظورمه..)

واقعاً تنها کسی که دیدم اننننقدر نوسان داره نظراتش راجع به بعضی مسائل تویی.. البته مسلماً راجع به بعضی مسائل فقط..

یعنی یه حرفی میزنی یا تصمیمی میگیری باید کسی گول نخوره و منتظر بمونه یه چند چند وقت بعد شاید نظر و تصمیم واقعیت رو بشنوه :)))

پاسخ:
:)) والا من سورپرایز نکردم خودتون سورپرایز شدین. 
نظرم راجع به خوابگاهو نمی‌دونی چجوری عوض شد. پتومو بردم گذاشتم تو اتاقم به هم‌اتاقیام گفتم آخر هفته میام. بعدش کلاً منصرف شدم و خوابگاه نگرفتم و یه خونه نزدیک دانشگاه گرفتیم.
اتفاقات پیش‌بینی‌نشده زیاد افتاده تو این چند ماه. منم فرصت نکردم همه رو بنویسم و اطلاعاتتون ناقصه. مثلاً من قبل از خونهٔ تهران، یه مدت کرج موندم. اینا رو دیگه ننوشتم. کلاً خیلی چیزا رو ننوشتم :|
۰۴ مهر ۰۲ ، ۱۰:۱۵ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

مبارک باشد.

پاسخ:
تشکر :)

تو لایق بهترینایی عزیزم چون سخت کوشی... برات آرزوی موفقیت میکنم و نوش جونت به هرجایی که رسیدی و قراره برسی.

 

پاسخ:
ممنونم عزیزم. دلگرمی‌های شما هم بی‌تأثیر نبوده.

به‌به! مبارکه!

پاسخ:
مرسی. 
هنوز میز ندارم.
جای خالی میزمو نشون دادن گفتن قراره اینجا کار کنی. تو اتاق استاد شماره ۱۱ سکنی گزیدم. بوی سیگار میده و ته‌موندهٔ سیگاراشم مونده هنوز :))

سلام روزهای اول جذاب و شیرین است لذت کار  حقوق درآمد و ...

ولی چند سال دیگر درگیر روزمرگی عطش درآمد بیشتر مقایسه خود با بقیه و ... خواهی شد.

روزمرگی از همه بدتر است

ولی خب خداوند را شاکر باشید 

موفق باشید  

پاسخ:
سلام
آره
تازگی نداره برام. من هشت ساله تو این فضام. فرقش اینه که قبلاً تعهدی نداشتم و حالا دارم. که سخته. قبلاً رایگان کار می‌کردم الان پول می‌دن. که شیرینه. ولی نباید به همین اکتفا کنم. باید رشد کنم همچنان.
۰۴ مهر ۰۲ ، ۱۹:۰۷ محمدعلی ‌‌

بروووو. انگار من نمی‌دونم نهایت خلافش دیدن سیگار توی قفسه‌های سوپرمارکته :)) 

پاسخ:
سیگارهای بهمنش را هم دوست دارم.
اتاقشم دادن به من :))
۰۴ مهر ۰۲ ، ۲۱:۵۳ محسن رحمانی

سلام مبارکه .ان شاالله که پله به پله رشد کنید و به موفقیت بیشتر برسید .

پاسخ:
سلام
ممنونم
۰۵ مهر ۰۲ ، ۰۱:۰۲ مهتاب ‌‌

فکر کنم من قبلا تبریک گفته باشم؛ فلذا از این مرحله رد می‌شم :دی [وای! آخرین بار که جایی :دی نوشتم یادم نمیاد اصلا]

پاسخ:
مرسی.
این :دی رو من زمان مدرسه از هم‌کلاسیم یاد گرفتم. این نسل جدید بلدش نیستن.
۰۵ مهر ۰۲ ، ۰۹:۴۰ اقای ‌ میم

اونجایی که بهتون گفتند اینجا قراره میزت باشه خیلی باحال بود :)

شبیه این خونه های نصفه کاره که میگن اینجا قراره آشپزخونه بشه، اونجا اتاق خواب و... 

پاسخ:
آره. صبح تلفنی با همکارم حرف می‌زدم. گفت میزتو آوردن. از امروز میزدار و میزمند شدم.

مبارک باشه عزیزم .بالاخره گرفتن پس خداروشکر .  از پسش برمیایی و لایقشی شکی نیس .

پاسخ:
ممنون. بالاخره گردن گرفتن ما رو :))

سلام 

الان به این مدل استخدام شدن چی میگن ؟ 

پاسخ:
سلام
تمام‌وقت و استخدام قراردادی که بعد از مدتی رسمی میشه. شرایطشم اینه که فارغ‌التحصیل اینجا باشی و چیزایی که لازمه رو بلد باشی.
۰۵ مهر ۰۲ ، ۱۴:۲۷ اقای ‌ میم

خعلی هم عالی

سلام 

موفق باشید :)

به فرهنگستان برای داشتن شما در کادرشون تبریک می‌گم

 

میز جدید هم مبارک باشد :)

پاسخ:
سلام
ممنون
بیشتر بابت این خوشحالم که اتاق استاد محبوب رسیده بهم :))

والا راحت شدی 🥺کاش منم زودتر کاراموزی شروع شه بعد عیده 😟این ۶ماه برم سرکار جایی .ده میلیون پول ثبت نامشه . کوچیکتر از ماها همه شاغل هستن ما تازه شروع کردیم .ولی خب بازم شکر .اتفاقا الکی بهت حقوقشون کم میگفتن مردم اینجوری ان .هیشکی حقوق واقعی اش نمیگه میترسن چشم بخورن یا جاشون بگیری .البته یه چیز شخصیه من خودم از کسی درامدش نمیپرسم .توام به کسی نگو .بگو راضی ام بد نیس .

پاسخ:
نه عزیزم الکی نمی‌گفتن. امروز فهمیدم حقوق رسمی‌ها کمتره. ما رو یه کم بیشتر گفتن چون دکترا می‌خونیم.

خب پس اره مدرک هم تاثیر داره 🥺 هرچی هست این کار مناسبه هم مرتبط با رشته ات هم کار اداری.انشالله موفق باشی 😍

پاسخ:
مرسی
حالا ببینم چی میشه. تا اینجا که چنگی به دلم نزده. حس می‌کنم کارایی که می‌خوان کمتر از میزان انرژیمه و وقتم هدر می‌ره تا وقت اداری تموم بشه.
در واقع سرعتم زیاده و زود تموم میشه کارام :))

نظام اداری، کارخانه‌ای و ... در  ایران ناکارآمد البته بخش دولتی یا خصولتی رو منظورمه 

واسه همینه به جای وجود ده نفر در یک بخش بیست نفر وجود داره :)

عملا خیلی جاها مازاد نیرویی وجود داره که دولت در پرداخت حقوقشون به شدت دچار مشکل شده

 پس 

اتاقتون هر روز سبزتر از روز قبل :)

 

 

پاسخ:
و از اون بیست نفر، فقط سه چهار نفرشون واقعاً کار انجام می‌دن و کارو پیش می‌بیرن :|

مرسی. جدی باید یه گلدون بیارم بذارم روی میزم که سبز بشه واقعاً.
اون میز ناهارخوری همونیه که یه بار سرزده رفتم دیدن استاد شمارۀ 11 و داشت ناهار می‌خورد اونجا :|

به به چه اتاقی دلم شیرینی خواست🥺😟🤐🤤اره حتما گل قشنگی بذار  عالی میشه . متوجهم سخته اینجوری حوصلت هم سر میره .میگم نمیتونی یه بخشی جدید راه بندازی مثلا ابتکار عملی یه کاری که تاحالا تو فرهنگستان انجامش ندادن حتما هم استقبال میشه .منم از پشت میز نشستن و سکون بدم میاد بعد هرروز تکراری و راکد . دوس دارم همش انور اینور برم  پویا باشم با اینکه دیسک کمرم و کمردرد دارم ولی کسل کننده میشه برام یجا .

پاسخ:
شیرینی تولد یکی از استادهاییه که تازه فوت کرده!

میشه، ولی فعلاً رسالۀ دکتریم مهم‌تره.

خدا رحمتش کنه 😕اره فعلا رو رساله ات کار کن بعدش فرصت هس. نسرین هیچی سنگین بلند نکنی دیسک کمر و سیاتیک دردش منو بیچاره کرد بدجور درد دارم الان 🥺😟حرف مادرت گوش کن فرش و اینا بلند نکن .ماها بدنمون هم ضعیفه .

پاسخ:
باشه :))
۰۸ مهر ۰۲ ، ۰۵:۰۱ آرزو {لبخند}

مبارکت باشه شباهنگ *_* امیدوارم این کار حسابی برات معنادار باشه و باهاش حالت خوب باشه.

پاسخ:
ممنونم
چون مرتبط با رشته‌مه و هر روز استادامو می‌بینم حس تحصیل و دانشگاه دارم تا کار. البته با این تفاوت که مجبورم فلان ساعت تا فلان ساعت اونجا باشم. این اجبار برام شیرین نیست :((

سلام خانوم دکتر

مثل همیشه عالی. موفق باشید و دل گرم.

در پناه حق

پاسخ:
سلام و سپاس