پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۸۵۷- بله خودم هستم. ببخشید، شما؟ (۱)

پنجشنبه, ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ۰۸:۱۱ ق.ظ

اینجا تالار رودکیِ دانشگاه فردوسی مشهده. افتتاحیۀ دوازدهمین جشنوارۀ دانشگاهی حرکت و نخستین رویداد ملی پویش، با حضور وزیر علوم‌، تحقیقات و فناوری، مدیرکل پشتیبانی امور فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، رییس دانشگاه فردوسی، معاون فرهنگی اجتماعی و دانشجویی دانشگاه فردوسی و جمعی از دبیران و کارشناسان انجمن‌های علمی دانشجویی دانشگاه‌های سراسر کشور. ظهر روزی که پست قبلی منتشر شد. سه‌شنبه، بیست‌وپنج بهمن. فرض کنید وارد این سالن می‌شید و می‌دونید که من اونجا نشستم. اما منو نمی‌شناسید و تا حالا افتخار هم‌صحبتی با منو نداشتید. منم شما رو ندیدم تا حالا. نزدیک‌تر میایید و دقیق‌تر نگاه می‌کنید ببینید کدوم یک از اینا شبیه تصوریه که از من دارید. جلوتر میایید و دوباره دقیق‌تر می‌شید. حدس می‌زنید و انتخاب می‌کنید و می‌رید نزدیک‌تر. 

حدستون کدوم یک از ایناست؟ و اولین جمله‌تون بهش چیه؟ این جمله رو باید یه‌جوری انتخاب کنید که اگه حدستون اشتباه بود طرف شوکه نشه و به عقلتون شک نکنه. مثلاً یکیو نشون کنید و برید یواشکی تو گوشش بگید ببخشید، شما یکی از گونه‌های جان‌سخت دایناسورهای دوران کرتاسه، سومین دوره از دوران میانه‌زیستی بعد از تریاس و ژوراسیک هستید که هر بار از هجوم شهاب‌سنگ‌ها جان سالم به‌درمی‌برد و نمی‌میرد؟


۰۱/۱۲/۱۸
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۲۰)

اون روسری سفیده‌ای. ردیف سوم.

خب من اساسا ادم پیش‌قدم شدن نیستم. درواقع کلا نمیدونم چطور ارتباط برقرار کنم اینه که پیش‌قدم نمیشم. منتها احتمالا برم بگم شما خیلی شبیه فلان دوست/آشنای منید. احتمالا طرف میپرسه که عه کی؟ منم مثلا اسم طرفو میگم. یا میگه اره یا میگه نه

پاسخ:
آفرین
آره اینم ایدۀ خوبیه برای شروع مکالمه
۱۸ اسفند ۰۱ ، ۰۸:۳۵ آقای فِلینت

روسری کرمه 

پاسخ:
آفرین

مقنعه روشن

من فکر نکنم  جلو بیام =( حس می‌کنم دوست ندارید =)

ولی اگر فرض بر جلو اومدن باشه

 اگر حدسم برام خیلی درصد بالایی داشته باشه یا میگم امید ۲ هستم یا مثل خودتون درباره جغدها سوال میپرسم =)

ولی اگر حدسم درصد بالایی نداشته باشه فامیلتون رو میگم

پاسخ:
روسریه، ولی آفرین.
دوست که ندارم ولی بیشتر از دوست داشتن و نداشتن، احساس ترس و عدم امنیت می‌کنم و علائم حیاتیم مختل میشه که وای الان منو می‌دزدن می‌برن کلیه‌هامو می‌فروشن :)) ولی بعدش خوشحال می‌شم و احساس ترسم می‌ره ^-^
همون امید2 بگید می‌فهمم :)) ولی چون ممکنه اشتباه گرفته باشید، طرف خنده‌ش می‌گیره که امید2 ینی چی :))
۱۸ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۵۸ ماه توت‌فرنگی

من لب و دندونت و لبخندت رو می‌شناسم. اگر بدونم جایی هستی و اگر دقت کنم احتمالا بشناسم. البته قبلش میرم عکس خنده‌ت رو پیدا می‌کنم و یه دور نگاه می‌کنم که مطمئن بشم. 

شاید یه سوال از متن وبلاگ بپرسم. مثلا بپرسم ببخشید شما صدیقتی از قاهره رو می‌شناسید. :)) خیلی سوال عجیبی نیست. اگر تو نباشی احتمالا بگی چییی؟ منم بگم هیچی و سریع دور شم. :دی

پاسخ:
کامنتتو دیدم یاد اون آهنگه که می‌گه من برعکس همه پشت خنده‌هام غمه افتادم :)) 

این دفعه که تهران بودم یه صدیقتی جدیدتی دیگه پیدا کردم من الافریقا

این و این.

احتمالا نیام جلو و آشنایی ندم. ولی خب اگه مطمئن بشم حتما خودتی و بعد ببینم کلا رفتارت خیلی دوستانه است شایدم بیام جلو. و خب اسم یا فامیلیتو میگم که اگه خودت نبودی تعجب نکنی و ضایع نشم :) یعنی میگم ببخشید شما خانم فلانی نیستین؟

گرچه که الان فامیلیتو یادم رفته، ولی می‌تونم بگردم دوباره پیداش کنم :))

پاسخ:
درست حدس زدی، احسنت بر شما.
رفتارم که خیلی دوستانه‌ست ولی اولش می‌ترسم :))
من یه بار اینجا گفتم فلان روز قراره برم نمایشگاه صنعت برق. این نمیشگاه یه جای خیلی خیلی خیلی بزرگ بود. اون وقت فکر کن یکی از خوانندگان وبلاگم اومد پیدام کرد :))

حدسم اون خانمیه ک روسریش روشنه 

گویا کرمه

 میرم جلو میگم ترنادو؟ 

با نیش باز البته 🤣

پاسخ:
حدست درسته
صورتی کمرنگ مایل به کرم

حتی تصورشم ترسناکه :))

سلام. 

تصویرت تو تصور من شبیه یکی اون دخترخانم‌ مانتویی که دستش جلوی دهانشه و یکی اون دخترخانم با روسری کرم هست.

من از اونام که مستقیم‌می‌رم سر اصل مطلب، میام جلو و می‌گم سلام من یه نفر و می‌شناسم خیلی شبیه شماست احیانا شما نسرین خانوم‌ دردانه نیستید؟ 

پاسخ:
سلام
اون روسری کرم (صورتی کمرنگ) منم
منم می‌گم خودمم، افتخار آشنایی با کیو دارم؟

خب من متوجه منظورت نشدم راستش!

الان تو این جا هستی یا نیستی؟ 

حداقل براساس چیزی که من ازت ساختم، شبیه هیچ کدوم نیستی.

اگرم اینجا باشی یحتمل تصویر کاملت تو کادر فعلی نیست:)

پاسخ:
هستم
واقعاً؟ چه جالب و عجیب.
چه تصویری از من ساختی که شبیه اینا نیستم؟ :))

وای خیلی سخت شد که(((((: بنظرم همشون و هیچ کدوم((: یعنی نمیشه ریسک کرد😬😬

پاسخ:
سخت نیست بابا خیلی تابلوام من :))

توی عکسها تشخیص دادن شما فکر نکنم کار سختی باشه 

شما همون که شال یا مقنعه‌ی روشن سرکردین نیستین؟

اگه بخوام چیزی بگم، میگم که: ببخشید خانم احتمالا شما روی صندلی اشتباهی نشستین، شماره‌ی صندلی شما ۴ هستش ولی شما روی صندلی چهل‌و چهار نشستین:))

 

پاسخ:
آره روشن پوشیدم.
اتفاقاً موقع نشستن به شمارۀ صندلیا دقت می‌کنم همیشه.

میگم سلام وقتتون بخیر شما خانم فلان فلانی (فلان اسمت، فلانی فامیلیت)هستین؟ بعدش تو میگی اره😂

پاسخ:
اینو که اونجا هر بیست دیقه یه بار یکی میومد می‌گفت :))) بعدشم می‌فهمیدم طرف دبیر فلان دانشگاهه و قصد همکاری داره.
تو باید یه چیز خاص بگی که بفهمم از طرف وبلاگی

احتمالا اون خانمه که روسریش کرمی/سفیده خودتی:دی در راستای کله‌ی وزیر علوم.

پاسخ:
احتمالاً. اونجا فهمیدم اسمش زلفی‌گله. جالبه زلف هم نداره.

راستش هر چی فکر کردم حرف خاصی به ذهنم نرسید. تصویر ذهنی مشخصی هم ندارم . مثل این امام ها و پیامبرها که صدا و سیما کارتونشون رو پخش میکرد و قیافه نداشتن :دی 

 

یه ذهنیت محجبه از شما دارم ولی دیگه جزئیات خاصی نداره تصویرم . حالا بدتر از اون اینه که وزیر علوم و هیچ کدوم از وزرا و اعضای هیئت دولت رو هم نمیشناسم . باور کنید به جز رئیسی بقیه هیئت دولت اگر توی خیابون راه برن اکثر مردم هیچ واکنشی نشون نمیدن یعنی اصلا چهره نیستن . 

 

راستش این سخنرانی و جمع های اینطوری یه مقدار برام کسل کننده است . احتمالا اگر اونجا بودم هندزفری میذاشتم توی گوشم پادکستی چیزی گوش میکردم . 

 

البته احتمالا دلیلش اینه که خیلی از حوزه علوم انسانی سر در نمیارم 

پاسخ:
آدم وقتی میگه مثل امام‌ها، باید قبلش یه بِلاتشبیه هم بگه :))
ذهنیتت اشتباهه. انقدرا هم محجبه نیستم. رعایت می‌کنم، ولی نه انقدر که شاخصۀ اصلی ظاهریم باشه.
من خودمم نمی‌شناختم. اونجا موقع سخنرانی شناختم.

چرا فکر کردی این گردهمایی برای علوم انسانیه؟ ما از هنر و کشاورزی و برق و عمران و همۀ رشته‌ها نماینده داشتیم. البته اینجا رشته‌ها مطرح نبودن و از هر دانشگاه یه نماینده رفته بود. در واقع من نمایندۀ همۀ دبیران دانشگاه بودم نه نمایندۀ زبان‌شناسی. مثلاً یه پسر برقی نمایندۀ شریف بود، یه دختر عمرانی نمایندۀ دانشگاه کرمان، یه دختر هنری نمایندۀ اصفهان، دانشجوی زبان انگلیسی نمایندۀ قم و...

راستی این عکس کانال جدید جادیه :)))

 

https://www.upsara.com/do.php?img=86410

پاسخ:
میله‌ها چرا نصفشون پشت سر نفر عقبیه نصفشون جلوشه؟

سلام و درود دردانه‌ خانوم عزیز 

 

یک‌هفته‌اس ذهنمو ب چالش کشیدی تو دختر ! الهی بلا نگیری ، مگه تو نباید الان تموم وقت‌ات رو صرف رساله‌ات کنی ؟ 

زنگ تفریح‌ته ؟  این سوالا چیه ک می‌پرسی ؟ پست بعدی نمی‌خوای درمورد احتمالات بگی ک ؟ 

بارها اومدم عکس رو دیدم اما عقلم نذاشت وارد وادی حدسیات بشم و صفه رو بستم و رفتم ! 

این نظر عملن موفق نبودنم در دفع این چالش ذهنی‌ست/بهرحال 

بقول افشین یدالهی این روان‌شناس نازنین : 

در ابریشم عادت آسوده بودم 

تو با حالِ پروانه‌ی من چ کردی 

...... پاراگراف دوم رو روز اول ک خوند و عکس رو دقیق‌تر ک نگاه کرد اولین شاخصه‌ی فیزیکی ک از نسرین ب ذهن‌اش اومد (ریزاندامی و ریزه‌میزه) بودن بود ، در ردیف پنجم دختری ک دستش رو مشت‌گونه جلوی دهانش گرفته بود نظزش رو جلب کرد و قدم اول رو ک بطرف سمت راست سالن برداشت ، یادش اومد ک نسرین با حجاب کامل در اماکن آکادمیک رفت و آمد میکنه و کنجکاوانه و دقیق‌تر نگاه کرد و خانومی ک در ردیف آخر در شمال غربی تصویر در کادر کرم رنگ یا روسری سبز گلدار نشسته بود نظرشض رو جلب کرد .

هن‌هن کنان خودش رو رسوند ب بالای سالن ، چن صندلی کنارش خالی بود و رفت بطرفش ک دختر سرش رو برگردوند و چشم در چشم شدن ! 

جانان در حالی ک چشم‌هاش رو گرد کرده بود با لبخندی بر لب پرسید ! 

ـ  تورنادوی دردانه‌‌ی زبان‌شناس ؟ 

قبل از پاسخ با صدای گربه‌اش (سانی) چشمهاش باز شد و گفت : اوکی اومدم !

 

ادامه دارد ..... 

 

پاسخ:
سلام
:)) آره زنگ تفریحه. حتی تصمیم دارم عکس چندتا بشقابو بذارم بگم کدوم مال منه.
حجابم همه جا کامل کامل هم نیست البته. چادرمو روی شونه‌م می‌ندازم معمولاً.
۲۱ اسفند ۰۱ ، ۰۰:۱۹ ماه توت‌فرنگی

اگر توی این عکس باشی به نظرم اون روسری کرمی رنگه هستی. : -" 

پاسخ:
بله ^-^

این عکس توسط هوش مصنوعی ساخته شده . جادی گفت بهش گفتم یه برنامه نویس زندونی رو بکش و این رو کشیده . حالا جالب اینه که آیا میدونستی انگشت های ما آدم ها خیلی ظرافت داره ؟ یکی از چیزایی که هوش مصنوعی باهاش مشکل داره کشیدن انگشت هاشت . اگر این عکس رو هم ببینی خوب نیستن . کلا برای بعضی ها شیش تا انگشت میذاره . برای بعضی ها حالت انگشت ها غیر عادیه و ...

من خودمم نمیدونستم . یه کانال یوتیوب بود که میگفت چطور تشخیص بدیم یه نقاشی رو یه هنرمند کشیده یا هوش مصنوعی و به این جزئیات اشاره کرد . 

پاسخ:
چه جالب.
ولی اگه این عکسمو به هوش مصنوعی می‌دادم منو تشخیص می‌داد :))

ادامه (دیدم تو روزانه‌هامه) 

.......

کمی غذا ریخت توی ظرف گربه ک خودش رو ب نشونه‌ی تشکر می‌مالید ب پاهاش ، کارش ک تموم شد یک‌راست رفت طرف میزش و روی یکی از کاغذهای بلوک‌ش شروع کرد ب نوشتن :
« پلان اول  »
با پاسخ منفی دختر ازش پوزش خواست و با فاصله روی صندلی خودش رو ولو کرد !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
« پلان دوم »
قبل از پاسخ : مثبت دختر
از برق تعجب مثبت چشماش و زبان بدنش متوجه شد ک زده توی خال و با گفتن اوکی سه صندلی دورتر ازش زیر نگاه کنجکاوانه‌ای ک منتظر جواب بود روی صندلی لم داد !

...........

پاسخ:
وای هنوز ذهنتون درگیره؟ :))
دختره انقدر هم قاطعانه جواب نمی‌ده. اول می‌ترسه، بعد با تردید می‌گه خودمم. مثل این پست:

😀 یوخ بابا ! 

کاشکی درگیری‌های ذهنی‌ام از این قماش بود دختر !

باید توی بیست اسفند چیزی رو می‌نوشتم ک یادم رفته بود 😍 اینو تو روزانه‌ام نوشته بودم ، برات کپی کردم ک ب یادگار بمونه !  

 

درود و بدرود 

پاسخ:
واقعاً کاش درگیریای ذهنیمون از این قماش بود.

مرسی.من یادگاری دوست دارم ^-^

خوندمش 🤣  اونموقع‌ها نمیخوندمت ، مرسی 

اینجا deathofstars.blogfa.com رو فک کنم تا آبان 92 رسیدم و هنوز تموم نشدم ! 

انشااله بعدش نخونده‌های بیان رو شروع میکنم ! 

 شبت خوش

پاسخ:
بی‌خیاااااال تو رو خدا. پستای قدیمی من مایهٔ خجالته واقعاً. ضمن اینکه عکسای بلاگفا انقضاشون تموم شده و سر فرصت باید دوباره آپلود کنم دائمی بشن.