۱۸۵۷- بله خودم هستم. ببخشید، شما؟ (۱)
اینجا تالار رودکیِ دانشگاه فردوسی مشهده. افتتاحیۀ دوازدهمین جشنوارۀ دانشگاهی حرکت و نخستین رویداد ملی پویش، با حضور وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، مدیرکل پشتیبانی امور فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، رییس دانشگاه فردوسی، معاون فرهنگی اجتماعی و دانشجویی دانشگاه فردوسی و جمعی از دبیران و کارشناسان انجمنهای علمی دانشجویی دانشگاههای سراسر کشور. ظهر روزی که پست قبلی منتشر شد. سهشنبه، بیستوپنج بهمن. فرض کنید وارد این سالن میشید و میدونید که من اونجا نشستم. اما منو نمیشناسید و تا حالا افتخار همصحبتی با منو نداشتید. منم شما رو ندیدم تا حالا. نزدیکتر میایید و دقیقتر نگاه میکنید ببینید کدوم یک از اینا شبیه تصوریه که از من دارید. جلوتر میایید و دوباره دقیقتر میشید. حدس میزنید و انتخاب میکنید و میرید نزدیکتر.
حدستون کدوم یک از ایناست؟ و اولین جملهتون بهش چیه؟ این جمله رو باید یهجوری انتخاب کنید که اگه حدستون اشتباه بود طرف شوکه نشه و به عقلتون شک نکنه. مثلاً یکیو نشون کنید و برید یواشکی تو گوشش بگید ببخشید، شما یکی از گونههای جانسخت دایناسورهای دوران کرتاسه، سومین دوره از دوران میانهزیستی بعد از تریاس و ژوراسیک هستید که هر بار از هجوم شهابسنگها جان سالم بهدرمیبرد و نمیمیرد؟
اون روسری سفیدهای. ردیف سوم.
خب من اساسا ادم پیشقدم شدن نیستم. درواقع کلا نمیدونم چطور ارتباط برقرار کنم اینه که پیشقدم نمیشم. منتها احتمالا برم بگم شما خیلی شبیه فلان دوست/آشنای منید. احتمالا طرف میپرسه که عه کی؟ منم مثلا اسم طرفو میگم. یا میگه اره یا میگه نه