۱۷۵۴- دگر عضوها را نماند قرار
داشتم اسکرینشاتهای گوشیمو مرور میکردم که رسیدم به این عکس. هشت و بیستوچهار دقیقۀ صبحِ دوازدهمین روز از یکی از ماههای پارسال این عکسو گرفتم. روزی که دمای هوا هشت درجه بود و شارژ گوشیم چهلوچهار درصد. تصویر بخشی از گروههای تلگرامیایه که درشون عضوم و سایر اعضا گروهها رو ترک کردهاند و فقط من ماندهام. یادمه که بعضی از این گروهها زمانی بیست سی نفر عضو داشتند. احتمالاً میخواستم با این اسکرینشات نشون بدم که چه سربازِ سنگرحفظکن و چه آدمِ رهانکنیام و ولکنم همیشه به جایی که هستم اتصالی دارد. ولی یادم نیست از کدوم قسمتِ تلگرام گرفتم این عکسو. با توجه به واژۀ هدایتی که اون پایین نوشته احتمالاً چیزی رو از کانالی فوروارد کردم که این لیستو آورده. که البته الان هر جوری امتحان کردم نشد و نیومد اینجا. اون کلمۀ بحث هم که اون بالا نوشته نمیدونم چیه. به هر روی، با مرور این عکس جواب این سؤالو که چرا مهاجرت نمیکنم فهمیدم. من آدمِ رها کردن و رفتن نیستم. با این خصلتی هم که در خودم میبینم، اگه یه روز همۀ بلاگستان وبلاگشونو تعطیل کرده باشن و رفته باشن تلگرام و اینستا و اینجا رو رها کرده باشن، احتمالاً اون روز من همچنان دارم پست میذارم و خلاصه ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما.
جدی این اسکرینشاتو چجوری گرفتم که الان نمیتونم بگیرم؟ :))
فقط اون یکی هماهنگی برای تولد مریم.
من معمولا نفر اولیم که ازین گروها لفت میدم.