پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۴۱۹- درآورندۀ ته‌وتوی قضایا

جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۷:۰۴ ق.ظ

داشتم آواشناسی حق‌شناسو می‌خوندم. دیدم کتابشو به جلیل توحیدی تقدیم کرده. گوگل کردم ببینم کیه. اونم زبان‌شناس بود و تخصص اونم آواشناسی بود و دکتراشو از لندن گرفته بود. گفتم لابد دوست یا هم‌کلاسی بودن باهم. بیشتر تحقیق کردم. تو ویکی‌پدیا نوشته بود سال ۵۳ تو ۳۴ سالگی فوت کرده. بیشتر تحقیق کردم و رسیدم به یه حادثۀ عجیب و غم‌انگیز. فروریختن سقف یکی از سالن‌های فرودگاه مهرآباد. چهل‌وشش سال پیش. این آقای جلیل اون روز مسافر بوده و وقتی تو سالن انتظار منتظر نشسته بوده، سقف در اثر ریزش برف (آذرماه بود) می‌ریزه رو سر این بنده خدا و چند نفر دیگه. نزدیک بیست نفر فوت می‌کنن و چند نفرم زخمی می‌شن. نوشته بود ستون نگهدارندۀ سقف سالن برای انجام عملیات عمرانی موقتاً برداشته شده بود. گویا یکی از کارکنان ساعتی قبل از حادثه در سالن حضور داشته و منشی دفتر اطلاعات و مدیر سالن رو در جریان خطری که در اثر برداشتن ستون و ریزش سنگین برف در حال شکل‌گیری بوده گذاشته، اما مدیر سالن با ذکر این موضوع که این عملیات کاملاً کنترل‌شده و مهندسی هست، ترتیب اثری به این هشدار نداده.

#چرا_به_هشدارها_ترتیب_اثر_ندادید

وقتی کتاب دستم می‌گیرم از بِ بسم‌اللهش شروع می‌کنم به خوندن تا نون پایان. صفحه‌ای که اطلاعات ناشر و نویسنده رو نوشته، صفحۀ تقدیم، تشکر، پیش‌گفتار، مقدمه، پانویس، نمایه، حتی اون صفحۀ آخری که سایر آثار نویسنده و ناشرو نوشتن توش. یه بار از یکی از همین صفحات قدردانی ابتدای کتاب ۶۲۴ صفحه‌ای دستور زبان فهمیدم اسم همسر استاد شمارۀ ۱۱ رویاست. خواسته بود از رویای جوانی و پیریش تشکر کنه ولی نوشته بود زبانم قاصر و ناتوانه. اونجا داشتم فکر می‌کردم چه خوبه اسم آدم اسم خاص نباشه و ایهام داشته باشه که طرف این‌جوری بتونه در لفافه ازشون استفاده کنه. اسمایی مثل مژده، هدیه، نغمه، خاطره، آرزو، اندیشه، بهار، سایه، شادی، مونس، زیبا، یاور، آرمان، امید، سامان، کمال. یه همچین اسمایی اتفاقاً راستِ کارِ تخلص شاعری هم هستن. مثلاً با این سه تای آخری میشه مصدرهای امید داشتن، سامان یافتن و به کمال رسیدن رو ساخت.

#ای_ملک_العرش_مرادش_بده

یه زبان‌شناس هست به اسم جورج لیکاف که خیلی معروفه تو حوزۀ تخصصش. داشتم یه مقالۀ زبان‌شناسی می‌خوندم. چند جا دیدم به رابین لیکاف ارجاع دادن. عجیب بود که تا حالا اسم رابینو نشنیده بودم. گوگل هم که کردم خیلی معروف نبود و چیز خاصی ازش پیدا نکردم. گفتم لابد همون جورجه و اسمش یه زمانی رابین بوده. یه کم بیشتر راجع به جورج تحقیق کردم ببینم قبلاً اسمش چی بود. حین تحقیق متوجه شدم اسم همسرش رابین بوده و ازش جدا شده. از اونجایی که هر دو زبان‌شناسن، لابد تو دانشگاه با رابین آشنا شده، باهم ازدواج کردن و رابین مقاله‌هاشو با نام خانوادگی شوهرش نوشته. یا شایدم دخترعموش بوده و فامیلی اونم لیکاف بوده. بعدشم دیدن به تفاهم نمی‌رسن و جدا شدن از هم. ته‌توی اینو نتونستم خوب دربیارم.

#مگه_فضولی؟

یه بارم از تو فرهنگ واژه‌های مصوب دنبال کلماتی می‌گشتم که تو ساختشون عدد به‌کار رفته بود. یکی‌یکی پیدا می‌کردم و علامت می‌زدم. رسیدم به دماسنج سیکس. عجیب بود که فرهنگستان بهش نگفته دماسنج شش. یه کم فکر کردم. به املاش بیشتر دقت کردم و همچنان عجیب بود. گوگل کردم دماسنج سیکس. اسم دیگه‌ش دماسنج کمینه بیشینه بود. خب این چه ربطی به شش داره؟ بیشتر تحقیق کردم و رسیدم به سایتی که راجع به تاریخچه‌ش نوشته بود. فهمیدم که سیکس اسم مخترعشه. ته‌وتو رو هم گوگل کردم. دهخدا نوشته بود ژرفای چیزی، عمق موضوعی، جزئیات امری.

#ولی_هنوز_نفهمیدم_گلشائی_همون_گلشاهیه_یا_نه


+ فردا امتحان کتبیِ مصاحبهٔ دکتراست. البته غیرحضوری.

۹۹/۰۷/۰۴
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

استاد شماره 11

واژه‌ها