اون میمونه هست تو شکلکهای تلگرام که دستشو گذاسته رو صورتش خجالت میکشه، خب؟ هر وقت کسی میگه آرشیوتو میخونم یا میخوندم من اون شکلی میشم از خجالت 🙈
نهتنها دلم نمیسوزه که ندیدمش، بلکه وقتی ایرانداک قرار گذاشتیم قرآنمو بهش بدم همهٔ تلاشمو کردم نبینمش :|
چه جالب!!! :))) مثل شقایق. اونم خوانندهٔ وبلاگم بود. سر کلاس (سال سوم کارشناسی) دو تا ماژیک بهم داد. بعد اومد کامنت گذاشت من بودم.
صبر کن پستشو پیدا کنم بدم بخونی و ببینی صندلیا چه شکلی بود و چه شکلی شد.
سعی کن با شیمیا یا صنایعیا هماتاقی بشی
بقیه خیلی استرس میدن بهت
صنایع معروفه به گلابی
شیمیها هم خودشونو جدا میدونن
اینا زیاد نمره رو با تیر رو هوا نمیزنن
بقیه یه کم اعصاب خرد کنن
یه سری از کتابامو تا پارسال داشتم. بردم گذاشتم کتابخونه.
همکف کتابخونه یه جایی هست که ملت کتابایی که نمیخوانو میذارن که بقیه بردارن
ریاضی و فیزیک و عمومیا
فکر کن عمومیا رو با استادایی پاس کنی که من پاس کردم
خوابگاه ما تشک هم میفروخت. یه دونه خوشخوابشو ده سال پیش گرفته بودم پونزده تومن. گذاشتم تهران موند.
این ترم زبان داری یا ادبیات؟ کلا اسم استادای عمومیتو بده ببینم میشناسم یا نه
من یادمه لباس گرم نبرده بودم خیلی سرد بود مشهد
من اولین هلیم عمرمو تو همون اردو خوردم
روزای اول یه سری لباس برای کارگاه و آزمایشگاه شاید بگن بخرید. ماها خریدیم. بعد دیدیم یه سری لباس اونجا هست که میشه هر جلسه امانت گرفت.
حل تمرینا رو کسی نمیره و معمولا یکی دو نفر میرن. توصیه میکنم تا آخرش همه رو برو
خیر دنیا و آخرتت تو همین حل تمریناست
استادا یه وقتایی سوالا رو میدن اینا حل کنن براتون که تو امتحان بدن. کسی نمیره و خب اغلب بدبخت میشن
استادای درسای عمومی هم به حضور و غیاب حساسن. چون کسی به درسشون اهمیت نمیده، به کسی که همه رو بره و فعال باشه بیست میدن و دوستش دارن
هر استادی قلق خاص خودشو داره. خواستم بدونم که بگم که راحت قلقگیری کنی
یه سالنم هست تو دانشکده شیمی به اسم جابر
همهٔ مراسمای دانشگاه اونجا برگزار میشه.
اسم سالن ورزش دانشگاهم جباریه. من همیشه اینا رو اشتباه میگفتم.
برق و مسجد و عمران و فلسفه اون ورن
شیمی و کتابخونه و تربیت بدنی این ور
سلف و درمانگاه و کامپیوترم وسطه تقریبا
روزای اول از ملت هی قراره بپرسی چی کجاست
و اینگونه ما ورودیا رو تشخیص میدادیم
من البته خودم روز اول ساعتها دنبال در خروجی بودم 😐
تو حیاط مسجد اون گوشه پرینت و کپی و نوشتافزار هست
تور مجازی شریفو دیدی؟
ایشونم اگه بازنشسته نشده باشن نگهبان دانشگاهن. ترکن.
بسیار خوشبرخورد و با همه رفیق
تقریبا همهٔ فالوراش شریفیان
من البته دنبالش نمیکنم 😐
یه جایی هم هست اون ور سلف. پاتوق سیگاریاست. اونجا نرو پسرم 😂
یه جایی بود نزدیک هوافضا، بهش میگفتیم باغ دلگشا. اغلب کفترهای عاشق میرفتن اونجا. چندتا دوست (همجنس یا غیرهمجنس) باهم میرفتن. هیچ وقت کسی رو تنها اونجا ندیدم. اونجا هم خواستی بری تنها نرو.
همکف کتابخونه و کتابا و مجلههای رایگانشم یادت نره
من پارسال کلی کتاب و نمونه سؤال بردم گذاشتم اونجا. اگه میدونستم نگهمیداشتم. حالا امسالم ایشالا یکی دیگه میاره میذاره. سال آخرم تو ببر بذار.
به کلاسای ساختمان ابن سینا الف یک الف دو الف بیست و اینا میگن. الف صفر دستشوییه. همکف.
روبهروی تالاراست.
ابن سینا هم نمیگن میگن ابنس.
آخ جون! کامنتا باز شد، حملههههههههه :))
- من اگه میدونستم یه چیزی در شبا کارت یا درداکارت آماده میکردم براتون. د: حیف که دیر شد (تو ور خدا نگین دیر نشده! :-)) )