912- اون دو تا ماژیکِ پست 909 (همون پستی که گفتم یه سر اومدم دانشگاه سابق برای گرفتن دو تا ماژیکی که بعداً توضیح میدم...)
سه سال پیش، روزِ تحویل پروژهی یکی از درسای برقیمون... همکلاسیم پروژهشو جمع و جور نکرده بود و صبح سر کلاس ازم خواست از درسِ اون روز فیلمبرداری کنم و جزوهی اون روزو با دقت بنویسم که بره پروژهی اون درس برقیمون که ساعت بعد قرار بود تحویل بدیمو سر و سامون بده. این اخلاقشو که براش مهم بود غیبت یا تاخیر نداشته باشه و جزوههاش کامل باشه و هیچ نکته و بحثی رو از دست نده دوست داشتم.
ردیف اول نشسته بودیم. بلند شد بره و گوشیمو درآوردم فیلمبرداری کنم و یه عکس هول هولکی هم دمِ رفتن از همین همکلاسیم گرفتم. گوشیمو گذاشتم روی دستهی صندلی که از استاد فیلم بگیره و منم جزوه رو بنویسم و گوشیم چون نازک بود واینمیستاد و هی تلاش میکردم یه جوری ثابت نگهش دارم و نمیشد.
یه دختره پشت سرم نشسته بود. دو تا ماژیک داد بذارم پشت گوشیم که ثابت بمونه.
کلاس که تموم شد ماژیکارو بهش پس دادم و تشکر کردم و شب وقتی اومدم کامنتای وبلاگمو چک کنم دیدم یکی کامنت گذاشته که من همون دخترم که ردیف پشتی نشسته بودم و اون ماژیکا رو بهت دادم.
چهارشنبه رفته بودم شریف، شقایقو ببینم. همون دختری که ردیف پشتی نشسته بود و اون ماژیکا رو بهم داد.
شقایق یه روز وقتی داشته تمرینا و جزوههای این درسو (یه درس اختیاری از مقطع ارشد و دکترای رشتهی مدیریت دانشگاه سابق) سرچ میکرده میرسه به وبلاگ من و برام کامنت میذاره و میگه منم این درسو دارم و همدانشگاهیتم و ایمیلشو میده که جزوهی درسو براش بفرستم و منم که دست به خیر! جزوه رو براش فرستادم.
با توصیفی که تو وبلاگم از خودم ارائه میدادم و میدم :دی، از بین دویست و اندی دانشجوی حاضر در کلاس کشفم میکنه و اون روز با اون دو تا ماژیک به دادم میرسه.
چند روز پیش داشتم وبلاگشو میخوندم، یهو بعدِ سه سال دلم هوای اون دو تا ماژیکو کرد و براش کامنت گذاشتم که بیاد شریف و بیاردشون و بگیرم و یادگاری نگهشون دارم.
نکتهای که اگه نگم خفه میشم: زمانِ ما صندلیای کلاس بدان سان که در تصویر بالا مشاهده مینُمایید درب و داغون بود! اینم عکسِ جدیدِ اونجا که چند ماه پیش که برای جشن فارغالتحصیلی رفته بودیم شریف گرفتم:
یادی از گذشتهها: این درس تمرینای جالبی داشت. منم بعد تحویل به استاد، جواب تمرینامو میذاشتم تو وبلاگم. پست 695 و 696 جواب تمرین من و همکلاسیمه که من پدیدهی پخت کیک رو بررسی کرده بودم و ایشون پدیدهی گیتار.