۲۰۴۰- تاسیان، دادگان، و رساله
* این پست جزو پستهاییه که بهصورت مستقیم و نه ضمنی قراره ازش یه چیزایی یاد بگیرید و مفیده؛ از دستش ندید.
خانم اقتصادینیا تو کانالشون (Sayehsaar) مطلبی با موضوع چند اشکال زبانی از دیالوگهای سریال تاسیان مطرح کرده بودند که بهنظرم جالب اومد و با توجه به اینکه از هر صد نفری که دور و برم هستند نودوهشت ممیز دو دهم درصدشون این سریالو میدیدن بازنشرش میکنم (خودم ندیدم و موضوعشم نمیدونم حتی):
* اشکالات زبانی در سریال تاسیان:
در مورد اشکالات زبانی در سریال شهرزاد پیشتر در له و علیه ویرایش فصلی نوشته بودم. در آن فصل، ضمن برشمردن کاستیهای زبانی روایت و خطاهای راهیافته به دیالوگها، نشان داده بودم که ایراد اصلی عبارت است از غیرتاریخی بودن زبان شخصیتها، یا حتی تاریخزدایی از زبان شخصیتها؛ بهطوری که قصه از دهۀ سی شمسی حکایت میکرد، ولی انباشته از مصطلحات دهۀ هشتاد و نود شمسی بود.
عیناً همین اشکال زبانی را در سریال تاسیان بازیافتم: روایتی که در سال ۱۳۵۶ رخ میدهد اما شخصیتهایش با مصطلحات متأخر امروز حرف میزنند. مشتی نمونۀ خروار میآورم:
_ در قسمت هشتم، امیر دستهگلی تقدیم شیرین میکند و میگوید: «یلدات مبارک». تبریک گفتن یلدا از ابداعات و بدایع سالهای اخیر است! پیشترها، رسم نبود شب یلدا را تبریک بگویند، چهبسا به دلیل این فهم ساده که اصلاً دلیلی برای تبریک در این مناسبت وجود ندارد.
_ در قسمت نهم، کلمۀ «راهکار» را در معنای «راه حل» از زبان یکی از بازاریان سنتی و مذهبی میشنویم که رواج آن بسیار جدید است و محدود به گفتار و حتی بیشتر نوشتار دانشگاهیان و روزنامهنویسان و سیاسیون. این کلمه در دهۀ پنجاه حتی در نوشتار روشنفکران و دانشگاهیان هم رواج نداشت چه برسد به گفتار طبقۀ بازاریان سنتی!
_ اصطلاح «براندازی» در سالهای اخیر در سپهر سیاسی ایران رخ نموده است و در مبارزات پیش از انقلاب علیه رژیم پهلوی مطلقاً رواجی نداشت. فعالان سیاسی این مفهوم را غالباً سرنگونی میگفتند. براندازی خیلی جدید است. بهعلاوه، اصلیترین تزی که مخالفان طیفهای چپ و مبارزان مسلمان را به هم پیوند میداد مبارزه با امپریالیسم بود. این کلیدواژهی اصلی شاید تنها یک بار در متن سریال آمده بود، در حالی که کلمۀ «دموکراسی» چندین بار از زبان فعالان دانشجویی شنیده شد که آن هم در زمرۀ کلیدواژههای انقلابیون نبود. کلیدواژههای اصلی انقلابیون عبارت بودند از: مبارزه با امپریالیسم، آزادی، سرنگونی و... که از مطالعۀ متون انقلابی، دیوارنوشتهها، شنیدن سخنرانیها و مرور میتینگها بهراحتی در دسترس نویسنده قرار میگرفت.
_ در قسمت یازدهم، محسن، کارگر بیسوادی که با زبان لاتی و کوچهبازاری صحبت میکند، میگوید: «کی بها میده به شکایت شما؟» اولاً بها دادن در معنای اهمیت دادن بعد از دهۀ شصت به زبان گزارشگران و خبرنگاران رادیو تلویزیون راه یافت و از آنجا رواج عام گرفت (مدخل بها دادن در کتاب غلط ننویسیم را ببینید) و در دهۀ پنجاه به این معنی به کار نمیرفت و ثانیاً حتی اگر بپذیریم ندرتاً به این معنی هم کاربرد داشت، محال بود از زبان شخصیت لاتی مثل محسن شنیده شود! یعنی اینجا دو اشکال در کار است، هم اشکال مربوط به تاریخ زبان و هم اشکال مربوط به مرتبۀ زبانی گوینده.
_ در قسمت دوازهم، سعید به امیر که روی کاناپه لم داده میگوید: «خسته نشی، لش کردی». لش کردن به معنای بیتحرک در حال استراحت ماندن متأخر است و شاید بیش از ده سال قدمت ندارد. و باز در همان صحنه، از زبان همان شخصیت میشنویم: «دو تا شات بزنیم بیاییم بالا». این یکی را اهل بخیه حتماً تأیید میکنند که در دهۀ پنجاه «پیک» میزدند، «شات زدن» و بعد هم «بالا آمدن» از آنِ امروزیهاست!
_در قسمت هفدهم از مراسم «رونمایی» کتاب صحبت میشود. هم گرفتن اینجور مراسم جدید است و هم خود کلمۀ «رونمایی» برای اطلاق به این مراسم. این رسم و رسوم نهایتاً ده پانزده سال است باب شده، پیشتر اصلاً لغت «رونمایی» در چنین بافتی و با چنین محتوایی وجود نداشت.
از مثالهای بیشتر صرفنظر میکنم چون نشان دادن نوع اشکال مهمتر از تعدد شواهد است. بهعلاوه، در این نوشتۀ کوتاه فقط دربارۀ زبان نوشتم، و درگذشتم از اشکالات محتوایی و ضعفهای روایی، که این سریال را در حد فیلمفارسیهای قلابی، بدلی و غیراصیلی قرار میدهد که از فیلمهای هندی دوران رام و شام الهام میگرفتند.
بعد از انتشار این مطلب، آقای پیرحیاتی تو کانالشون (pirhayati) این مطلب رو گذاشتن:
سایه اقتصادینیا به کاربرد بعضی کلمات در مجموعهٔ تاسیان اشاره کرده و آنها را متأخر و در تضاد با سال روایت تاسیان (۱۳۵۶) دانسته است، اما جستجویی ساده در دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسی نشان میدهد که حرفش درست نیست:
۱. کاربرد کلمهٔ «راهکار» بهمعنای «راهحل» حداقل به سال ۱۳۱۲ بازمیگردد.
۲. اصطلاح «براندازی» در سالهای اخیر رایج نشده و بارها در اسناد ساواک آمده است.
۳. به نظر نمیرسد رواج اصطلاح «بها دادن» مربوط به دههٔ شصت باشد، خصوصاً که از دههها قبل، کلمهٔ «بها» را در معنای «اهمیت» به کار بردهاند و خودِ «بها دادن» هم در نوشتههای صدرالدین عینی (۱۳۲۷) بارها آمده است.
۴. اصطلاح «لش کردن» به همین معنی در کتاب شوهر آهوخانم (۱۳۳۸) آمده است.
و این هم پاسخ خانم اقتصادینیا که امروز به دستم رسید: من خودم پیش از نوشتن یادداشت، پیکرۀ فرهنگستان را "جستجویی ساده" کردم. نوشتۀ من را آقای پیرحیاتی دقیق نخواندهاند، چون من نگفتهام این واژهها در زبان فارسی وجود نداشتهاند، گفتهام رواج عام نداشتهاند، و حتی اگر رواج نسبی هم داشتهاند از زبان آن شخصیت بخصوص غریب است، مثلا یک کارگر بیسواد لات نمیتوانسته در سال ۵۶ بگوید بها دادن. یک بازاری سنتی فرشفروش نمیتوانسته بگوید راهکار. این عیب شخصیتپردازی و دیالوگنویسی است.
* * *
حالا یه چیزی راجع به این پیکرۀ فرهنگستان که ازش صحبت کردند بگم. پیکرۀ متنی به زبان ساده یه جاییه که توش همۀ متنها رو میریزن تا جستوجو کنن. به درد پژوهشگرها میخوره. الان من خودم یه پیکره از تمام چتهای تلگرامم دارم که بخوام از توش دنبال فلان کلمه بگردم میگردم پیدا میکنم. یا یه فایل ورد دارم از متن تمام پستهام از ابتدا تاکنون. به این میگن پیکره. هر کسی میتونه پیکره درست کنه و اونو رایگان یا با هزینه در اختیار بقیه بذاره که باهاش پژوهشهای زبانی انجام بدن. فرهنگستان هم همچین چیزی داره و اسمش «دادگان» هست. توش متن بیشتر کتابها رو ریخته. نمیخوام از وبلاگم لینک بدم ولی اگه خواستید بدونید چجوریه dadegan یا پیکرۀ جامع فرهنگستان رو جستوجو کنید و اون لینکی که دامنهش apll داره رو بزنید برید ببینید چیه. چون جستوجوهاتون ذخیره میشه، یه واژۀ آبرومندانه جستوجو کنید.
چند وقت پیش برای رسالهم یه مطلب راجع به پیشینۀ برند و مارک میخواستم بنویسم. تو کتاب اسناد تجارت ایران، تو نامۀ یه تاجر به یه تاجر دیگه یه کلمه پیدا کردم که شبیه مارک بود؛ و برای اینکه این پیکره رو امتحان کنم ببینم چقدر کامله اون کلمه رو تو پیکره هم جستوجو کردم و دیدم توش هست. و این متنی که در ادامه میارم بخشی از رسالهمه که اردیبهشتماه تو سخنرانیم هم در موردش صحبت کردم و الان با شما به اشتراک میذارم:
جستوجو در پایگاه «دادگان» و بررسی پیشینۀ کاربرد نشان تجاری در زبان فارسی نشان میدهد که مفاهیم مربوط به علامتگذاری کالا و مالکیت معنوی آن، در متون، اسناد و مکاتبات تجاری ایران، با واژههای «مارقه»، «مارک» و «داغ» بازتاب یافته است. این شواهد، که عمدتاً به دورۀ قاجار تعلق دارد، نهتنها نشاندهندۀ قدمت استفاده از علائم تمایزدهندۀ کالا در بازرگانی ایران است، بلکه بیانگر آشنایی تدریجی با مفاهیم حقوقی و اقتصادی مرتبط با مالکیت این علائم نیز است. به بیان دیگر، آنچه در آغاز بهمنزلۀ نشانی برای تشخیص کالا میان تجار بهکار میرفت، بهتدریج با مفاهیم حقوقی نوین پیوند خورده و جایگاهی رسمی در مبادلات اقتصادی یافته است. در ادامه، نمونههایی از کاربرد این اصطلاحات در اسناد تجاری، اسناد مجلس شورای ملی و مطبوعات دورۀ قاجار ارائه میشود.
از نخستین مستندات مربوط به استفاده از نشان تجاری در بازرگانی ایران، میتوان به مکاتبات تجار اشاره کرد. در اسناد تجارت ایران در سال ۱۲۸۷ قمری (مهدوی و افشار، ۱۳۷۹: ۱۹) «مارقه» که بهنظر میرسد صورت دیگر «مارک» است، بهمعنای علامت یا نشان تجاری بهکار رفته است. در نامهای خطاب به آقا محمدحسن مقیم اصفهان آمده است: «... و قالب مارقه که از شما خواستهام چرا نمیفرستید. کاری که ندارد دو ساعت کار است. البته قالب مارقه را بزودی بفرستید که بسیار لازم است...».
در نامهای دیگر به حاجی ابوالقاسم اصفهانی مقیم استانبول (همان: ۵۸)، به اهمیت علامت روی بستهبندی کالا اشاره شده است: «... این چائیهای سفید که علامت 8 دارد نسبت به آن صندوقهای دیگر بهتر است...».
نمونۀ دیگری از این کاربرد، در ستون فارسی یک روزنامۀ انگلیسی که در هندوستان منتشر میشده است، دیده میشود. در نسخۀ آوریل ۱۷۸۶ م. این روزنامه آمده است: «چون بیست قلاده آهوی مادۀ داغدار مطلوب است، لهذا اشتهار داده میشود...» (میرزایی، ۱۳۹۲، جلد ۱: ۳۲). در اینجا، «داغدار»، به کالایی اطلاق شده است که دارای نشان یا علامت باشد و کارکردی معادل «ویژند» امروزی داشته است.
در اسناد تجاری ادوار اول تا پنجم مجلس شورای ملی (۱۲۸۵-۱۳۰۴ ش) (یوسفینیا، ۱۳۸۸: ۴۳۶)، واژۀ «مارک» در معنای علامت اختصاصی مؤسسه بهکار رفته است. این کاربرد، علاوه بر وجه تجاری، بُعد حقوقی استفاده از علائم را نیز منعکس میکند و نشان میدهد که مفهوم علامت تجاری از حوزۀ بازرگانی فراتر رفته و به قلمرو حقوقی وارد شده است: «هیأت مؤسسه مُهر و مارک مخصوصی نخواهد داشت و تمام تصمیمات آن به نام شورای اقتصادی خواهد بود.».
در مطبوعات نیز ردپای این تحول دیده میشود. یکی از نمونههای روشن آن در روزنامۀ اختر، چاپ ۲۴ رجب ۱۲۹۸ قمری آمده است که صراحتاً رابطۀ میان کالا و علامت تجاری را بیان میکند: «مارکها که در روی مالهاست مارک موکل من است و بقاعدۀ تجارت مال تابع مارک است.». این گزاره نشان میدهد که مفهوم «مارک» در ذهنیت حقوقی و اقتصادی دورۀ قاجار به سطحی رسیده است که مالکیت کالا را در پیوند با مالکیت علامت تعریف میکرده است.
بدینترتیب، بررسی کاربرد واژههای «مارقه»، «داغ» و «مارک» در اسناد تاریخی ایران، مسیر گذار از نشان ساده برای تشخیص کالا به علامت تجاری، بهمنزلۀ دارایی حقوقی و اقتصادی را بهروشنی ترسیم میکند.