پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مضراب» ثبت شده است

889- از کرامات شیختان

يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۴۳ ب.ظ

حوصله‌ام سر رفته بود.
روی لینک خاطرات تورنادو کلیک کردم و یه چند ثانیه مکث کردم روی تاریخ آخرین پستی که بلاگفا نگه‌داشته بود. اسفند نود و دو. یه کم اومدم پایین‌تر و پست الکترومغناطیسو دوباره خوندم و نیشم تا بناگوش باز بود! بازم اومدم پایین‌تر و پستِ اون اسمسِ اشتباهی... هنوز صدای زنگ اسمسای اون روزا تو گوشمه، اون روزا که خبری از تلگرام نبود و غرق بودم توی خط به خط اون پست و توی خیالم تو خوابگاه روی تختم دراز کشیده بودم و هوا، هوای اسفند نود و دو بود.

یهو با صدای گوشیم از جام پریدم؛ 
این روزا کمتر می‌شنوم این صدا رو، این روزا که sms جاشو داده به تلگرام.
صدای sms، دستِ خیالمو گرفت و آورد تو خونه‌مون و تو اتاقم و نشوند روی تختم و

باز کردم دیدم نوشته نمرات میدترم پالس رو دیدی؟ دقت داری میانگین 67.8 بوده؟!

پیام خودشو براش فوروارد کردم و نوشتم مرد حسابی می‌دونی ما این درسو کی پاس کردیم؟ نوشتم روزه گرفتت انگار! بی‌سحری روزه گرفتی امروزو؟
جواب داد همچین پیامی نفرستاده و بازم انگار مخابرات قاتی کرده

اوهوم... مخابرات دوباره قاتی کرده بود.
نمی‌دونم چرا امروز و چرا وقتی داشتم پست سه سال پیشو می‌خوندم قاتی کرد؛
ولی مخابرات دوباره قاتی کرده بود.

موقع امتحاناست.

تشکر کرد و نوشت: wish u all the best, and patience and strength in this month

یهو دلم برای گیس و گیس کشیِ پستِ روزه‌خواری اون سال‌ها تنگ شد... 
چه قدر بچه بودیم اون موقع!


پ.ن1: خواهشاً نماز روزه‌هاتونو جدی بگیرید؛ دیشب خواب دیدم تو بهشتم، هیچ کدومتون نبودید! خیلی تنها بودم.

پ.ن2: یکی از دوستانِ کاشی! در راستای پست قبل و مشهد رفتنِ کسی که چادرشو برعکس سر کرده کامنت گذاشته که تو هر شهری اشتباه چادر سر کردن یه معنی میده؛ مثلاً تو شهر اونا هر کی دنبال شوهر باشه عمداً چادرشو اشتباهی سر می‌کنه!
پ.ن3: از اینجا تا کاشان چند ساعت راهه؟ گرمم هست، ولی خب چاره‌ای نیست :دی :))))
پ.ن4: میگن تو قم ینی طرف می‌خواد صیغه بشه!!!
۲۳ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۳
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

263- قبله!

دوشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۳۷ ب.ظ

شاید باورتون نشه, چند روزه هر کدوممون به یه سمت نماز می‌خونیم و نمی‌دونیم قبله کدوم وره

نرم‌افزارای گوشیمونم هر کدوم یه جایی رو نشون میده

خوابگاهم مسئول و نگهبان درست و درمونی نداره ازش بپرسیم

هستاااااااااااااا, اتفاقاً روز اولم قبله رو توضیح داد, ولی هر کدوم یه جور برداشت کردیم


در راستای این خوابگاه و اون خوابگاه, چند دقیقه پیش متوجه چندین تفاوت دیگه هم شدم

اونجا هر واحد یه خط تلفن داشت اینجا نداره

اونجا پرینتر و اسکنر و ... داشتیم اینجا اصن سایت نداره!

اونجا سوپری و بوفه داشت اینجا نداره

همچنین دستگاه خودپرداز و تاب و سرسره!!!


دوره کارشناسی, شاید 10 بار هم از مترو و بی‌آرتی استفاده نکردم

ینی مسیر دانشگاه و خوابگاه 5 دقیقه پیاده بود, ترمینال و راه‌آهن و فرودگاهم که آژانس می‌گرفتم

خونه‌ی فک و فامیلم به ندرت می‌رفتم و اهل پارک و سینما و خرید و یه سر بریم بیرون بگردیم هم نبودم

ولی این روزا یا کارت مترو شارژ می‌کنم یا درگیر پولای خرد راننده‌های تاکسی ام!

مترو هم روحیه خاص خودشو می‌خواد

ولیعصر جزو جاهای پر تجمع شهره و

دیدن آدما, یا بهتره بگم دیدن اون همه آدم و انرژی‌ها مثبت و اغلب منفی‌شون برام خوشایند نیست

بگذریم...

به قول یکی از دوستان, فاز این دخترا که موهای بلندشون رو رنگ می کنن بعد می بافن و

موی بافته همین جوری از زیر شال یه وجبی شون آویزونه روی مانتوشون چیه؟

و کماکان از دخترایی که سیگار میکشن متنفرم!


بعداً نوشت: در حین تایپ این پست از طریق یه منبع موثق مطلع شدیم من نمازامو درست خوندم,

ولی این هم‌مدرسه‌ای و هم‌دانشگاهی سابقمون همه رو باس دوباره بخونه :دی

خب حقشه, می‌خواست به من اقتدا کنه!

والا

۱۵ نظر ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۳۷
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)