889- از کرامات شیختان
يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۴۳ ب.ظ
حوصلهام سر رفته بود.
روی لینک خاطرات تورنادو کلیک کردم و یه چند ثانیه مکث کردم روی تاریخ آخرین پستی که بلاگفا نگهداشته بود. اسفند نود و دو. یه کم اومدم پایینتر و پست الکترومغناطیسو دوباره خوندم و نیشم تا بناگوش باز بود! بازم اومدم پایینتر و پستِ اون اسمسِ اشتباهی... هنوز صدای زنگ اسمسای اون روزا تو گوشمه، اون روزا که خبری از تلگرام نبود و غرق بودم توی خط به خط اون پست و توی خیالم تو خوابگاه روی تختم دراز کشیده بودم و هوا، هوای اسفند نود و دو بود.
یهو با صدای گوشیم از جام پریدم؛
این روزا کمتر میشنوم این صدا رو، این روزا که sms جاشو داده به تلگرام.
صدای sms، دستِ خیالمو گرفت و آورد تو خونهمون و تو اتاقم و نشوند روی تختم و
باز کردم دیدم نوشته نمرات میدترم پالس رو دیدی؟ دقت داری میانگین 67.8 بوده؟!
پیام خودشو براش فوروارد کردم و نوشتم مرد حسابی میدونی ما این درسو کی پاس کردیم؟ نوشتم روزه گرفتت انگار! بیسحری روزه گرفتی امروزو؟
جواب داد همچین پیامی نفرستاده و بازم انگار مخابرات قاتی کرده
اوهوم... مخابرات دوباره قاتی کرده بود.
نمیدونم چرا امروز و چرا وقتی داشتم پست سه سال پیشو میخوندم قاتی کرد؛
ولی مخابرات دوباره قاتی کرده بود.
موقع امتحاناست.
براش نوشتم: I cross my fingers for you to pass your exam
تشکر کرد و نوشت: wish u all the best, and patience and strength in this month
یهو دلم برای گیس و گیس کشیِ پستِ روزهخواری اون سالها تنگ شد...
چه قدر بچه بودیم اون موقع!
پ.ن1: خواهشاً نماز روزههاتونو جدی بگیرید؛ دیشب خواب دیدم تو بهشتم، هیچ کدومتون نبودید! خیلی تنها بودم.
پ.ن2: یکی از دوستانِ کاشی! در راستای پست قبل و مشهد رفتنِ کسی که چادرشو برعکس سر کرده کامنت گذاشته که تو هر شهری اشتباه چادر سر کردن یه معنی میده؛ مثلاً تو شهر اونا هر کی دنبال شوهر باشه عمداً چادرشو اشتباهی سر میکنه!
پ.ن3: از اینجا تا کاشان چند ساعت راهه؟ گرمم هست، ولی خب چارهای نیست :دی :))))
پ.ن4: میگن تو قم ینی طرف میخواد صیغه بشه!!!