728- قصه به هر که میبرم فایدهای نمیدهد مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی
با سلام!
شبتون پرستاره
این ترم یه کلاسی داریم که متشکل از 8 دانشجو و 3 استاده که توی تصویر هم ملاحظهشون میکنید
و این 3 تن منو خانم مهندس خطاب قرار میدن
و خودم عمداً کیفتشو آوردم پایین، وگرنه گوشیِ بیچارهام 12 مگاپیکسلیه به واقع
دوشنبه آخرای جلسه یهو یه بلایی سر کابل اومد و اسلایدهاشون پرید
و چون 4 به بعد بود، از مسئولین کسی نبود بیاد به دادشون برسه و یکی از بچهها رفت یکیو پیدا کنه
اساتید و ادبا یه کم با لپتاپ و سیما کشتی گرفتن و درست نشد
یهو استاد شماره 8 برگشت بهم گفت خانم مگه شما مهندس نیستی بیا ببین چشه خب!!!
آقا تا اینو گفت و تا من یه تکونی به خودم بدم یارو درست شد و
اونی که رفته بود یکیو پیدا کنه که اینو درستش کنه سررسید و گفت عه! چی شد درست شد؟
استاد شماره 9: اسم اعظم خانم مهندس رو آوردیم :))))
ساعت 3 نصفه شبه و جناب حافظ در همین راستا میفرماید:
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
ولی خب از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون، به خاطر کارای شرکت که فردا باید تحویلشون بدم بیدارم و
عنوان پست هم از سعدیه و
5 اسفند روز مهندسه و شبشم لابد شب مهندسه!
مهندسای عزیز،
شبمون مبارک