676- من که نمیگذرم
تصور کنید شش صبه و دارم هویج رنده میکنم و سیبزمینی خرد میکنم برای شام و میشینم سر ویرایش چکیدهها و
بعدش میرم یه سر به برنج میزنم و خیالم از شام که راحت شد یه چیزی برای ناهارم برمیدارم و میرم شرکت و میشینم سر ویرایش فایلهای صوتی و تطبیق با متنایی که دیگه به غلطهای املاییشون عادت کردم و بدون اینکه غر بزنم تصحیحشون میکنم و شب برمیگردم و خسته و گشنه و جنازه و
حالا اگه منو تصور کردید، هماتاقی شماره یکمو تصور کنید که از خواب برخیزیده و یهو یادش میافته که به پو غذا نداده و ماهیاش از گشنگی مردن و (اسم بازیه فیش چی چیه، چون کلاً رو گوشیم بازی ندارم، اسم بازیارو بلد نیستم) و غمگین میشه که برای ماهیاش زن گرفته بوده و بزرگشون کرده بوده و حالا دیگه مردن :( بعد اون یکی هماتاقی رو تصور کنید که داره غذاهای خوابگاهو رزرو میکنه و چون تازه اومده، در مورد کیفیت قورمهسبزی خوابگاه میپرسه و علیرغم اینکه این یکی هماتاقی بهش میگه خوب نیست و انگار چمن ریختن تو غذا، رزرو میکنه و میگه کی حال داره غذا درست کنه آخه! همین چمنم خوبه و همون چمنو رزرو میکنه!
برای پروژه استانداردسازی متن، باید یه ده هزارتایی چکیده رو بر اساس پروتکل، یه دست کنیم و هر کدوممون داریم رو سه هزار تاش کار میکنیم و من بیشتر روی چکیدههای حوزه مهندسی و ریاضی کار میکنم؛ هر چند هر از گاهی در مورد تربیتبدنی و حقوق و پزشکی هم هست توشون. علاوه بر رعایت نشدن فاصلهی کلمات و نیمفاصله و قواعد جدا و چسبیدهنویسی، غلط املایی هم توشون هست! همکارام میگفتن آدم گاهی شک میکنه که اینارو یه تحصیلکرده نوشته باشه که رئیسمون گفت لفظ تحصیلکرده لفظ درستی نیست و بهتره بهشون گفت مدرکدار.
به شخصه با چشم خودم دیدم و با گوش خودم شنیدم که طرف میگفت استاد راهنماش حتی اسم و عنوان پایاننامهشو نخونده و نمره بیستو رد کرده بود و میگفت اگه شعر هم توش مینوشتم نمیفهمید و بماند که برای یکی از امتحاناشم به جای توضیح جواب سوال، یه شعرو همینجوری پشت سر هم از حفظ نوشتهبود و استادشون اصن تصحیح نکرده بوده و نمرهشم گرفتهبود!
اون وقت یاد گزارشِ کارآموزیِ نگار و امینه و یکی دیگه از بچهها میافتم که دکتر صاد بارها و بارها یه گزارش سادهی یه درس 0 واحدی رو برگردوند تا تصحیح کنن و یه چیز استاندارد تحویل جامعه بدن!
بگذریم
نه
نگذریم
من که نمیگذرم
جهت تلطیف فضا:
یکی از همکاران، یه دختر کوچولوی ناز شیطون داره