پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آنچه گذشت

629- وَ بِالْوالِدَیْنِ...

۱۷ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۵ ب.ظ

هنوزم وقتی تنهام در اتاقو قفل می‌کنم و می‌شینم پشت در و زانوهامو بغل می‌کنم و گریه می‌کنم و به این فکر می‌کنم که اگه صد بار دیگه هم 18 سالم بشه بازم میام اینجا و بازم وقتی تنهام در اتاقو قفل می‌کنم و بازم می‌شینم پشت در و بازم زانوهامو بغل می‌کنم و بازم گریه می‌کنم.

اون روز که فایل گزارشام پرید و داشتم دوباره تایپشون می‌کردم، اون روز صبونه نخوردم، اون روز یه گوشه نشسته بودم و تایپ می‌کردم، اون روز مامان یه لقمه کره عسل برام آورد، من داشتم تایپ می‌کردم و نیم ساعت بعد بابا خامه عسل آورد و داد دستم و می‌دونستم! می‌دونستم شیرینیِ عسلِ اون روز، یه شب زهر میشه به کامم، می‌دونستم یه شب در اتاقو قفل می‌کنم و می‌شینم پشت در و زانوهامو بغل می‌کنم و گریه می‌کنم. می‌دونستم یه شب دلم برای اون روز صبح تنگ میشه...

+ تا حالا هیچ‌وقت پستایی که با گریه نوشتمو منتشر نکردم... ولی این یکی فرق داره یه کم!

۹۴/۱۰/۱۷
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

بابا

مامان