پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

295- من و اصناف و کسبه

پنجشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۲۳ ب.ظ

از کریم خان تا میدان ولیعصر و از میدان تا بلوارو پیاده اومدم (بیشتر از نیم ساعت)

عمود بر همین راستا, تا سر کبکانیانم پیاده رفتم و برگشتم (کمتر از نیم ساعت)

نتیجه و حاصل این اقدام فوق انتحاریم این بود که یه مسجد نزدیکیای خوابگاه کشف کردم

حالا نه که همیشه صف اول نماز جماعتم!

من حتی نمازخونه خوابگاهم نمیرم ولی حس خوبی بهم دست میده وقتی یه مسجد پیدا می‌کنم

مسجدو یه جوری ساخته بودن که پایینش مرکز خرید و تره بار و حتی لوازم برقی و پلاسکو بود

100 متر قبل و بعد مسجد دو تا میوه و سبزی فروشم پیدا کردم 

ولی چون فروشنده‌هاشون مثل فروشنده‌های پایین مسجد جوون بودن، این مغازه‌ها تو اولویت آخرم هستن

یه کم بالاتر یه سبزی فروش مُسن کشف کردم که حاجی صداش می‌کردن؛ برخوردش خوب و مودبانه بود 

تصمیم گرفتم زین پس از همین حاجی, میوه و سبزی و پیاز و سیب‌زمینی و اینا بخرم و

یه کم کاهو و سبزی آش و پیاز و هویج و اینا خریدم ازش



قبلِ رفتن عدس و برنجو گذاشته بودم خیس بشه که وقتی برگشتم آش درست کنم

به جای لوبیا هم کنسرو لوبیا ریختم تو آش :دی

یه تره بارم دقیقاً روبه‌روی خوابگاهه که روز اول پسره (فروشنده) پسورد وای فای خوابگاهو پرسید و

منم براش توضیح دادم که پسورد کافی نیست و باید اکانت داشته باشی,

یه کم خرید کردم ازش ولی خب ترجیح میدم مسیرم نیم ساعت دور تر بشه و برم از حاجی خرید کنم

یه تعاونی هم دقیقاً کنار همین تره باره و فروشنده‌هاش خوبن و اتفاقاً کمدمو از همون‌جا خریدم و

بیعانه که داده بودم اسم و شماره‌ام رو هم گرفته بودن (اعتماد دارم بهشون)

ولی این تعاونی تا 6 عصر بازه و من معمولاً 9 می‌رسم خوابگاه و همیشه نمیشه ازش خرید کرد

از چندتا سوپری به صورت آزمایشی شیر و پنیر و تخم مرغ و نشاسته و شکلات و چند تا خرت و پرت گرفتم و 

نتیجه‌ی این خریدای آزمایشیم این بود که اون سوپری مسنّو انتخاب کردم که زین پس از اون خرید کنم

تازه شاگردای مغازه رو هم تحت نظر داشتم و رفتارشونو تحلیل و بررسی کردم :دی

دلیل حساسیتم اینه که قراره چند ماه یا چند سال دم به دیقه از اینا خریدم کنم خب

مثلاً موقع خریدن عصاره مرغ و گوشت برای آش, از اونجایی که ما اصن از این چیزا نمی‌خریم و مستقیماً گوشت می‌ریزیم توش, نمی‌دونستم چند قرص عصاره بخرم کافیه و از آقاهه پرسیدم و اونم گفت والا نمی‌دونم و خانوما بهتر میدونن و یا مثلاً موقع خرید سبزی, داشتم برای حاجی :دی توضیح می‌دادم که بیشتر از نیم کیلو نمی‌خوام و اگه زیاد بخرم می‌مونه خراب میشه و چند تا پیاز و سیب زمینی برام کافیه و روی همین چند جمله مکالمه‌ای که با فروشنده‌ها دارم خیلی حسّاسم

می‌دونم خیلی اسکولم که بر اساس سن و سال فروشنده‌ها ازشون خرید می‌کنم و آدما و رفتار و کوچکترین حرکاتشون از لبخند و شناسه‌های فعل و نوع نگاه کردنشون گرفته تا لباسشون برام مهمه!

ولی خب همینه که هست

من این جوری ام!

اصن به نظر من, زن را در پستوی خانه نهان باید کرد!

والا

یکی دیگه از عظیم‌ترین مشکلاتم نون و نونوایی و نونواها بود که اونم حل شد و از داخل خوابگاه می‌گیرم

اینم آش:


می‌دونم الان می‌پرسید این آش رشته, رشته‌هاش کو, اصن هویج این تو چی کار می‌کنه

ولی همینه که هست.. شما که قرار نیست بخوری

علف باید به دهن بزی شیرین باشه

من همینو بلد بودم :دی

تازه ظرفامم همه‌شون شیشه‌ای و چینی بودن که روز اول شکستن و با کمبود ظرف مواجهم

و چون نمی‌خواستم از کسی ظرف بگیرم, 

مدیریت ظروفم موقع درست کردن آش بیشتر از خرید و آشپزی ازم انرژی گرفت

پیاز داغ و نعناع هم دوست ندارم



یه کم جعفری و گشنیزم نگه داشتم برای سوپ



چون توی پستای عمومی از کسی اسم نمی‌برم فعلاً تا همین‌جارو داشته باشید

یادم باشه بعداً در مورد نشاسته و سایر اماکن کشف شده هم بنویسم از جمله چند تا خوابگاه پسرونه :دی

۹۴/۰۷/۰۹
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۲۲)

"مغازه‌ها" یه "ه" اضافه نوشتی (مغازهه‌ها)

نوش جان :)
پاسخ:
مرسی
اصن تا وقتی تو هستی من غم ویرایش ندارم
۰۹ مهر ۹۴ ، ۱۹:۵۴ فریال میم
پسره ، فروشنده هه که پسورد میخواسته خیلی باحال بود

من اگه پسر بودم یکی از ملاکام این بود که رفتار خانمم دققققییییقا مثل رفتار تو با آقایون باشه چون خیلی خودخواهم دلم نمیخواد کسی با زنم بگو بخند و مکالمه طولانی و این چیزا داشته باشه:|

چه پسر خشنی میشدما!

لپتاپتپ لنوو هست فکر کنم :)
پاسخ:
:)
خب کسی که این جوری دوست داره خودشم باید این جوری باشه برای همین من این جوری ام :))))

آره لنوو هست
قبلا دل بود
نکته اینجاست الان کارام در حد تایپ و مقاله هست و لپ تاپم خیلی خیلی خیلی پیشرفته تر از زمانیه که با نرم افزار متلب کار می‌کردم
مثل این سریالا ،آنچه گذشت و آنچه خواهید دید داره
پاسخ:
:دی :))))))
۰۹ مهر ۹۴ ، ۲۰:۲۴ فاطمه (خودکار بیک)
شبیه سوپای مامانم شده وقتی سرما میخورم و میخواد هرچی که هیچ وقت نمیخوردمو بریزه تو حلم با این روش !



پاسخ:
:))))
۰۹ مهر ۹۴ ، ۲۰:۲۶ فریال میم
عه ببین چقدر تفاهم داریم 
منم قبلا دل داشتم vostro
الان لنووg510 به نسبت قیمت کاراییش خوبه-یه لحظه حس کردم اینجا دیجی کالاست؛)

دلم آش خواست:(
پاسخ:
تفاهممون تو حلقم
دل منم vostro بود
مدل الانم 510 ه
S510p
۰۹ مهر ۹۴ ، ۲۰:۴۶ فاطمه (خودکار بیک)
کلا همیشه تو ج.اب کامنتای من :))))))))))))))))) هس ! 
:))))))))
پاسخ:
حالا خوبه این سری کامنته یادت نرفت 
زن رو در پستوی خونه نهان باید کرد !!! اون وقت رفتی خوابگاه پسرووونه پیدا کردی ؟! 

ای جانماز آبکش :دی ایش ... خب بگو خوابگاه پسرونه مال کدوم دانشگاهه ؟ از خوابگاهای پسرونه همیشه می ترسم نمیدونم چرا :دی ولی دلمم برای پسرای خوابگاهی عمیقا می سوزه:دی
پاسخ:
با ما باشید و پاسخ کامنتتان را لا به لای سطور پست بعد بیابید

نوش جون :))
ولی این آش رشته اس ؟:))
برنج توشه ؟:))
بماند که هویج هم انداختی :))
اونو فاکتور میگیرم ولی واقعا آش رشته ات برنج توشه ؟؛ ))

پاسخ:
:))))
علف باید به دهن بزی شیرین باشه
در ضمن, من کشک دوست ندارم
نمیخواستم از این آش کشک دارا درست کنم

من چکار علف و بزی دارم آخه :))
سوالم رو جواب بدین خواهشا .
اونم برنجه ؟:))
بعد آش رشته اس ؟:))
پاسخ:
:)))))) من کالاً به اینا میگم آش سبز
اتفاقاً یکی از مشکلات من با مامانم سر همین محتویات آشه
یه چیزایی میریزه که دوست ندارم و یه چیزایی که دوست دارمو نمیریزه

و اینجا فرصتشو داشتم چیزی که دوست دارمو درست کنم

سرمو کوجا بکوبونم خوبه ها :/
بابا یه سوال رو جواب بدین چی میشه ؟ ایششش 
آسمون نمیاد زمین ها :))

من کار به نوع محتویات ندارم فقط میخوام بدونم اون برنجه یک دو آش رشته اس ؟:))
همین :))
جان باران نپبچون :))

پاسخ:
بله!
به نظر من آش رشته است
اصن به نظر من فسنجونه :|
اقا سلااااااااااااااااااام:))) من برم بیام اینو بخونم :)))
پاسخ:
سلام
بدو بیا منتظرتم
ممنون که جواب دادین بنظرم خوشمزه اس و قطعا منم یه روز همین آش رو میپزم حالا بیا و ببین :))

پاسخ:
:) 
پست 256:
بااجازه از عکس در وبلاگ استفاده کردم، اگه نمی گفتم خوابم نمی گرفت :دی
من هم به جمع بالای 18 ساله ها پیوستم و برعکس چیزی که فکر می کردم حس خاص و شاد و دلچسبی ندارم. غدیر امسال اولین مناسبتی بود که از خانواده جدا بودم و هنوز هم مناسبت های زیادی در راهن. ناراحت کننده ست :(
پاسخ:
256 که عکس نداشت...
هر کدوم از عکسا و پستارو خواستی بردار عزیزم
حساس نیستم رو این قضیه

به جمع 18+ ها خوش اومدی
:) منظورم 296 بود.
+
منتظر پست درباره ی خوابگاه برادران هستیم :دی
پاسخ:
:)))))) شیطون
۱۰ مهر ۹۴ ، ۰۶:۰۹ النا بانو
اول اینکه عیدت مبارک
بعد میخواستم بگم میدونی که جغد نماد شیطون پرستی هست ؟مراجعه شود به سخنرانیهای استاد رائفی پور
به همین علت هست که اینهمه جغد سر از بازار در آوردن
شیطون پرستها نماد پرستن
یا تک چشم که همون جال اوناس، که میبینی کارتونهای جدید مثه من شرور و فک کنم کارخانه هیولاها بود از تک چشم استفاده کردن
پاسخ:
عید شما هم مبارک :)
از نظر من که نماد داناییه
من چون شبا دیر میخوابم یکی از القابم جغد بوده و هست
ام چیزه ..مطمئنی این آش بود؟ آش چی بود اونوقت؟!
آره منم دوست دارم از ادمای مسنی که مغازه دارن خرید کنم ..خیلی خوبن خیلی مهربون در کل مادربزرگ ها و پدربزگ ها رو خیلی خیلی دوست دارم :))

*منتظرم پست بعدیت هستم :دی
پاسخ:
:))))) آش سبز! 
گرین آش :دی

ما منتظر پستت نشستیم
هیچ جا نمیریم همین جا هستیم
من منتظر پست بعدیت هستم !

همین پست های رمز دار ..دیگه !
پاسخ:
:دی الله اکبر!
نسرین چیزکی بپرسم فضولی نمیشه؟!

*با چه دوربینی عکس میگیری؟ عکاس خوبی هستی :))
و عید شما مبارک گل بانو جان
پاسخ:
:)
عید همه مون مبارک
اصلا هم اسکول نیستی، آخه واقعا بعضی از رفتارها حس بد توو خانوما ایجاد میکنه، هیچ ربطی هم به مدل تیپ و فکرشون نداره. حسه برا همه ایجاد میشه:-دی
من تأییدت میکنم:-دی:-))
پاسخ:
:))) مچکرم!

اماااااان از پست بعدیت...:-((((((
یجا سیو میکنم با اجازه ت ک شاید بعدا استفاده کنم:-)
پاسخ:
:))) استفاده برای عموم آزاده
بیشتر شبیه سوپه
کلا غذاهای آبکی که نوش گوشت و مرغ نباشه و سبزیجات و حبوبات باشه رو خیلی خیلی دوست دارم
پاسخ:
من با برنج حال نمی‌کنم زیاد