214- اتاق تکانی به سبک تورنادو
میدونم یه کم زوده ولی کم کم دارم چمدونامو میبندم
زیرا این کار به آرامش نیاز داره!
برای هر مسالهای, 95 درصد زمان و انرژیمو میذارم برای فکر کردن و تصمیم گرفتن روی اون موضوع و
مدام سبک سنگین میکنم, شرایط و تصمیمهامو شبیهسازی میکنم, بهینهسازی میکنم,
تصمیم میگیرم و منصرف میشم و هی تصمیم میگیرم و منصرف میشم و
آخر سر فقط 5 درصد زمان و انرژی صرف عملی کردن افکار و تصمیمهایی که گرفتم میکنم...
(خودم میدونم پیچیده فکر میکنم, شما دیگه به روم نیارید)
یه مثال ساده اش وقتیه که خوابگاهم و میخوام برگردم خونه, یا خونهام و میخوام برم تهران
ساعتها میشینم و به این فکر میکنم که کِی برم, با چی برم, با کی برم, با چی برم کی میرسم,
این وسیله چه قدر ممکنه تاخیر داشته باشه, آیا تاخیر برام مهمه یا نه, میتونم چمدون ببرم یا نه؟
اگه آره چی ببرم, چی بیارم, حتی یه موقعهایی هزینه هم مهمه,
حجم وسیلههامم مهمه, چون هیچ وقت خرت و پرتامو نمیذاشتم خوابگاه بمونه
یا نمیذاشتم انباری و با خودم برمیگردوندم خونه و
واقعاً مدیریت کردن چهار پنج تا چمدون و چندتا کارتن برای یه دختر تنها آسون نیست.
علی ایُ حال ظرف و ظروف و وسایل آشپزخونه و خرت و پرتایی امثال اتو و پتو و بالشو اوکی کردم و
دیروزو اختصاص دادم به سر و سامون دادن لباسام
اینکه چیارو ببرم چیا بمونن و یه سریاشونم خیلی وقت بود نپوشیده بودم
اونارم جدا کردم بدم بره
به همون اندازه که به حفظ خاطراتم علاقه مندم و رسالتم حفاطت از کتب دوران ابتدائیمه
به همون اندازه از نگه داشتن وسایلی که به کارم نمیان بیزارم
ینی اگه به کار یکی دیگه بیان, نمیتونم نگهشون دارم
امروزم اختصاص دادم به لوازم التحریر و ابزار جزوه نویسی :)))))
خودکارایی که پست 83 خریدیم به انضمام دو فقره خط کش که گذاشتمشون تو چمدون
هر کدوم از این خطکشا به اندازه یه کتاب 4 کیلویی داستان دارناااااا
از خدا که پنهون نیست, از شما چه پنهون برای اون استیل 15 سانتی دو هفته ظرف شستم تا بهش برسم
فردا هم باید یه سر و سامونی به کتابام بدم که ببینم چیارو ببرم و چیا بمونن
احتمالاً همهی دیکشنریها و لغتنامه هارو ببرم
این همه مقدمه چینی کردم که بگم موقع اتاق تکونی این دوتارو پیدا کردم و
یادم نمیاد از کی و کِی و به چه مناسبتی گرفتم
شرمم باد!
ولی یادمه اینو داداشم برای تولدم خریده بود :دی (مدیونید اگه فکر کنید به اون یادداشته نگاه کردمااااا)