1146- چای و شیر نطلبیده هم مانند آب نطلبیده، مراد است
پیاده شد بره چایی بیاره. گفتم برای من نیار. نمیخورم. چه میدونم آبشو تو کدوم کتری جوشوندن، کی جوشونده، چه جوری جوشونده، کتریه رو کجا شسته، چه جوری شسته، نشسته. دیدم با چهار تا لیوان داره میاد سمت ماشین. اخم کردم. مگه نگفتم نمیخ... هنوز جملهم تموم نشده بود که دیدم عکس جغد رو لیواناست. / ظهر، این سرِ شهر/
آقاهه سینی به دست کنار خیابون وایستاده بود. اومد سمت ماشین و سینی رو گرفت سمت پسرا. گفتم من شیر گرم دوست ندارما. پاستوریزه هم نیستن اینا. معلوم نیست تو چی جوشوندن، کی جوشونده، ظرفشو چه جوری شسته، با چی شسته، کی شسته، کجا شسته، نشسته. برا من برندارین؛ نمیخورم. دو تا امید برداشت. یکیشو داد دست محمدرضا. سینیه خالی شد. یکی دیگه از اون ور خیابون اومد و سینیش رو گرفت سمت محمدرضا. محمدرضا لیوان قبلی رو داد دست پریسا. دو تا برداشت و یکیو گرفت سمت من و راه افتاد. من که گفتم شیر گرم دوس... عه اینم جغده! /شب، اون سرِ شهر/
+ لیواناتونو بگیرین سمت من، دارم عکس میگیرم.