پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گمگشته» ثبت شده است

1080- شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۰۷ ب.ظ

پرسید روش تحقیقو با کی پاس کردین؟ گفتیم فلانی. گفت خوب یاد نگرفتین. من یه جای دیگه این درسو ارائه دادم و وُیساشو دارم. خواستین بیاین بگیرین. کلاس که تموم شد فلش دوستمو گرفتم و دادم به استاد و گفتم میشه فایل‌های صوتی روش تحقیق‌تونو بریزید رو این فلش؟ یه سری نسخه‌ی خطی هم جلسه‌ی قبل بررسی کردیم و پی‌دی‌افشو ندارم. اگه میشه اونارم بدید.

با دوستم رفتم اتاقش که فلشو بگیرم. گفت خانم شما این همه کتاب از من می‌گیری می‌خونی یا فقط آرشیو می‌کنی؟ لبخند زدم و گفتم اون نسخه‌ی کفایه التعلیم فی صناعه التنجیمِ ابوالمحامد بخارائی مقدمه‌ش یه کم ناخوانا بود. انگار از زیر سم اسبای مغول درش آورده باشن. نسخه‌ی تایپی‌شو ندارین؟ یا یه نسخه‌ی تر و تمیزتر. خندید و یه فولدر ریخت رو فلش پرِ نسخه‌ی خطی و متون کهن علمی. نجوم، پزشکی، ریاضیات، فلسفه، هر چی که داشتو بهم داد. رو کرد به خانم الف، دستیارش و گفت خانم الف می‌دونستین این خانوم کتابای پیش‌دبستانی تا حالاشو نگه‌داشته؟ بعد رو کرد به من و پرسید راسته که میگن لیوانای چای و بستنی و ذرت‌مکزیکیاتم دور نمی‌ندازی؟ خندیدم و گفتم به شرطی که خاطره داشته باشم باهاشون. رو کردم به خانم الف و گفتم حتی شکلات‌هایی که معلمام ده پونزده سال پیش بهم دادن هم نگه‌داشتم. استاد نگاه به روی میزش کرد. دو تا شکلات روی میز بود. یکیشو برداشت و گرفت سمتم و گفت اینم بگیر بذار کنار اونا. مشتمو باز کردم و شکلاتو گذاشت توی دستم. مشتمو بستم و دلم تنگ شد.

صبح داشتم کمدمو مرتب می‌کردم و چیزایی که از خوابگاه آورده بودمو می‌ذاشتم توش و چیزای اضافه رو دور می‌ریختم. یه جعبه پیدا کردم توش پول بود. کلی سکه‌ی یه قرونی و دو قرونی و یه تومنی و یه چند تای دیگه که عکس شاه روش بود. یادمه اینا رو از مامان‌بزرگ و بابابزرگم گرفته بودم. ولی یادم نبود یه سری اسکناسم یادگاری نگه‌داشتم. اسکناس‌هایی که...

یادی از گذشته‌ها، از بلاگفا:

سه‌شنبه جزوه‌ی فیلترمو چند سری کپی کردم و بردم دانشگاه که بدم به همکلاسیام و رسماً کیف و جیبشونو خالی کردم. هر چی بهشون گفتم حالا جزوه رو بگیرین هفته‌ی بعد حساب و کتاب می‌کنیم، گوش نکردن. اون دختر 90 ای که مستقیم رفت بانک و پول گرفت و تسویه حساب کرد. اون پسره که اسمشو نمی‌دونم محشر بود. هرچی بهش گفتم بمونه هفته‌ی بعد، اصرار داشت همون لحظه بده. جیباشو، کیفشو، کلاً دار و ندارشو ریخت روی میز و قیافه‌ی من دیدنی بود اون لحظه. بقیه‌ی بچه‌هام داشتن نگامون می‌کردن. دویستی، صدی، پنجاه و پونصد و خلاصه شش، هفت هزار جور کرد داد. منم به همون شکلی که پولارو گرفته بودم آوردم گذاشتم لای دفتر خاطراتم! (دقیقاً به همون شکل) این یکی همکلاسیم هم سه هزار و صد و پنجاه تومن پول داشت و بعد از تسویه حساب ته جیبش فقط 150 تومن موند! 7 تومنِ ایشون هم رفت لای دفتر خاطرات. می‌دونم قراره دقت به خرج بدید بپرسید 3 تومن یا 7 تومن؟ عرضم به حضورتون که ایشون 4 تومنش رو هفته‌ی پیش داده بودن. محققان طی تحقیقات شبانه‌روزی دریافتند که یکی از عاملین اصلی نقدینگی و تورم در کشور منم. که پولایی که از هم کلاسیاش می‌گیره رو هم یادگاری نگه میداره و واردِ چرخه‌ی اقتصادی کشور نمی‌کنه. هم‌اتاقیم میگه حیفِ این همه پول نیست می‌ذاری لای دفتر خاطراتت؟! چه جوری دلت میاد؟! بهش گفتم شرط اول قدم آن است که مجنون باشی.

این پنجاه تومنی جایزه‌ی بازدیدکننده‌ی 50000 امِ بلاگفا بود. برنده هم‌دانشگاهیم بود؛ ولی هیچ وقت نتونستم جایزه‌شو بهش بدم...


تو کِی می‌خوای یاد بگیری بزار رو با «ذ» می‌نویسن؟ :دی

۴۸ نظر ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۰۷
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

314- مثل حس خوبِ...

دوشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۱ ق.ظ

مثل حس خوب دم صبح با اسمس پست قبل و 

این مقاومتی که از اعماق کیفم کشف کردم و 

این دو تا پنجاه تومنی

+ می‌دونم یادتون رفته جریان این پنجاه تومنیا چیه, ولی یه ساله تو کیفمه, تو کاورم گذاشتم که کثیف نشن


تمام مدتی که داشتم این سالادو درست می‌کردم تو فکر زی‌زی و این پست آب سالادش بودم

از آب سالاد متنفرم! همیشه هم یه جوری می‌چلونمش که آب نداشته باشه


۶ نظر ۱۳ مهر ۹۴ ، ۰۹:۰۱
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

70- هوا را از من بگیر, این کِشو ها را نه!

پنجشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۵۴ ب.ظ





یادم رفت بگم, پست 65 که عکس سطل آشغال و یه سری جزوه بود یادتونه؟

اون لحظه که ازشون عکس گرفتم نتونستم همین جوری رهاشون کنم, 

جزوه هارو از سطل آشغال برداشتم و آوردم خوابگاه و 

بعدشم بردم خونه و 

الان توی یکی از همین کشوهاست.


۲۱ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۵۴
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)