پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۸۶۴- روز سوم رمضان: الغارات

شنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۵:۲۱ ب.ظ

دارم کتاب الغاراتو تموم می‌کنم. سال‌های روایت‌نشده از ۵ سال حکومت حضرت علی (ع)، بعد از ۲۵ سال خانه‌نشینی. رسیدم به صفحات پایانیش. نتونستم طبق برنامه هر روز ده صفحه قطره‌چکانی بخونم. سریال‌ها رو هم همین مدلی می‌بینم. همهٔ قسمتاشو یه‌جا. موقع برنامه‌ریزی و تقسیم‌بندی صفحات کتاب، حواسم به این خصلتم نبود که من آدم آهسته و پیوسته نیستم. البته یه دلیلشم این بود که شخصیت‌های زیادی داره و اگه کم‌کم می‌خوندم یادم می‌رفت ابن‌فلان و ابوبهمان که بود و تو قسمت قبلی چه کرد.
کتاب عجیبی بود. تصورات قبلی آدمو دگرگون می‌کنه. اون تصور فانتزی که از کودکیم از قصه‌ها و اشعار و روایت‌های جسته‌گریخته از حضرت علی داشتم با چیزی که اینجا می‌خوندم متفاوت بود. اینجا، تو این کتاب، علی آن همای رحمتِ شعر شهریار، یه شخصیت مظلوم و نامحبوب و نامقبول و تنها (با تعداد کمی دوست و همراه، که همون تعداد کم هم توسط مخالفانش ترور می‌شدن) بود. بهش ناسزا و دشنام می‌دادن، بی‌احترامی و توهین می‌کردن، نارو می‌زدن و باهاش می‌جنگیدن. یه دلیلش شاید عادل بودنش بود. مثلاً اطرافیانش انتظار داشتن وقتی به حکومت رسید به اونا بیشتر برسه ولی می‌دیدن این اتفاق نمی‌افته و می‌رفتن تو تیم دشمن که به‌لحاظ مالی کم نمی‌ذاشت براشون. در واقع می‌خریدشون. تو اون پنج سالی که به‌اصرار مردم حاکم شد، نه‌تنها همین مردم، که حتی سرداران سپاه و فرماندهانش هم حرفشو گوش نمی‌کردن و ازش اطاعت نمی‌کردن. رفتار مردم یه جوری بود که انگار نه انگار ایشون خلیفه و حاکم یا حتی امامشونه. حتی فرماندارهایی که حضرت علی منصوب می‌کرد و به شهرهای مختلف می‌فرستاد که اون مناطق رو مدیریت کنن هم معمولاً توزرد از آب درمیومدن و بعد از یه مدت اطاعت نمی‌کردن. مردم رو غارت می‌کردن، یا با غارتگرا همراهی می‌کردن. وقتی هم حضرت علی عزلشون می‌کرد قبول نمی‌کردن و مقاومت می‌کردن. می‌جنگیدن حتی. هر کی به یه قدرتی می‌رسید به اقوام و دوستان خودش می‌رسید و مالیاتو می‌ذاشت تو جیب خودش، بعدشم اختلاس می‌کرد و همه چیو برمی‌داشت پناهنده می‌شد شام؛ جایی که معاویه و یزید بود. وقتی هم حضرت علی آدمای لایق رو می‌خواست جایگزین این افراد بی‌کفایت کنه، مخالفان، اون آدمای لایق رو می‌کشتن. مثلاً فرماندار مصرو عزل کرد و مالک اشترو فرستاد اونجا. تو راه به مالک اشتر سم دادن و نذاشتن پاش به مصر برسه. حتی برادر حضرت علی هم چند بار میاد سهم بیشتری از بیت‌المال می‌خواد و وقتی می‌بینه حضرت علی مثل بقیه نیست و عادله، قهر می‌کنه میره پیش معاویه که عامل اصلی قتل‌ها و غارت‌ها بود. حتی حاکمان فارس و ری هم اختلاس می‌کنن پناهنده میشن شام. مردمم با اینکه این ظلم‌ها و بی‌عدالتیای فرمانداران رو می‌دیدن هیچ اقدامی نمی‌کردن. حضرت علی هر چی بهشون می‌گفت جلوی افراد ظالم وایستید، قیام کنید، باهاشون همراهی نکنید، بجنگید، بهونه می‌آوردن. مثلاً می‌گفتن الان زمستونه هوا سرده، بمونه برای یه موقع که هوا بهتر باشه قیام می‌کنیم. بعد وقتی قرار می‌شد یه جایی جمع بشن برای جنگ، صد نفر بیشتر نمیومد. یه کاری کرده بودن که حضرت علی بارها تو خطبه‌هاش بگه ایشالا خدا منو از شما بگیره. آرزوی مرگ می‌کرد از دست این جماعت سست‌عنصر. قبلاً بارها شنیده بودم و می‌دونستم که حضرت یه چاه داشت که می‌رفت برای اون درد دل می‌کرد و گریه می‌کرد. ولی نمی‌دونستم اوضاع انقدر وخیم بوده. الان می‌فهمم که حق داشته بره برای چاه حرف بزنه و شکایت کنه. یه موضوع دیگه هم که در بخش‌های مختلف بهش اشاره شده بود کشته شدن عثمان توسط برخی مخالفانش بود که طرفداران عثمان این کارو گذاشته بودن به حساب حضرت علی و هر چند وقت یه بار سر این موضوع شورش می‌کردن برای خونخواهی عثمان. ضرب‌المثل پیراهن عثمان هم از همین‌جا گرفته شده.
این کتاب چه تأثیری روم گذاشت؟ آگاه‌تر شدم و محبتم نسبت به امامم بیشتر شد. کتاب به‌موقعی بود. از این نظر که ماه رمضان ماه شهادت حضرت علی هست و خوندن یه همچین کتابی ذهن آدمو درگیر این موضوع می‌کنه که چی شد که یه عده تصمیم گرفتن ایشون رو حذف کنن. پاسخ این سؤال که چرا اوضاع مملکتمون درست نمیشه رو هم میشه گرفت از لابه‌لای صفحات این کتاب. دیگه باورم میشه که مردمِ اون موقع بعد از شنیدن خبر شهادت حضرت علی تو مسجد، تعجب کنن و بگن مگه علی نماز می‌خوند؟
یادمه کتاب نامیرا رو هم ماه محرم خونده بودم و اون کتاب هم به‌موقع بود. موضوع اونم عاشورا بود.

از اونجایی که نمی‌تونم عکس آپلود کنم و بخش‌های جالب کتاب رو باهاتون به اشتراک بذارم، برای خالی نبودن عریضه سه‌تا از آهنگایی که محسن چاوشی در رابطه با حضرت علی خونده و دوست دارم رو لینک می‌کنم:



الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
۰۲/۰۱/۰۵
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

کتاب

نظرات (۱۶)

ممنونم دردانه

پستت رو دوست داشتم :)

 

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین و الائمة المعصومین علیهم السلام

پاسخ:
من و پستم هم شما رو دوست داریم ^-^
حالا که پیکوفایل درست شده، تصمیم گرفتم در پاسخ به کامنت هر کدومتون، یکی دو صفحه از کتابو بذارم.



من شنیدم یبار گویا "ابن عباس" هم در امور بیت‌المال یه کار اشتباهی کرده بود و حضرت علی‌ع بعد از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شده بودن و به ابن عباس نامه‌ نوشته بودند و گلایه که تو که پسرعموی منی چرا؟

پاسخ:
فکر کنم منظورت اینه:


۰۵ فروردين ۰۲ ، ۲۰:۲۷ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

چه کتاب خوبی.

من هم توی‌اون قرعه کشی برنده شدم ولی چون شیوه‌ای برای شناسایی نشدن سراغ نداشتم

ازبین کسایی که برنده نشده بودن قرعه کشیدم و گفتم بدین به ایشون.

 

امام علی (ع) و فاطمه الزهرا (س)، پدر و مادر  معنوی ما هستن.

پاسخ:
این‌جور مواقع آدرس یکی از دوستانتونو بدید. یا آدرس یه مدرسه، مسجد، بیمارستان جتی :)))

حالا که پیکوفایل درست شده، تصمیم گرفتم در پاسخ به کامنت هر کدومتون، یکی دو صفحه از کتابو بذارم.



جالب بود واقعا. ممنون

پاسخ:
حالا که پیکوفایل درست شده، تصمیم گرفتم در پاسخ به کامنت هر کدومتون، یکی دو صفحه از کتابو بذارم.


من دارم نا رو میخونم؛ قصه زندگی شهید محمدباقر صدر...تنهایی و پای کار نبودن مردم دردیه به وسعت تاریخ و نمیدونم این قصه تا کی و کجا ادامه پیدا خواهد کرد...

یه زمانی ماه مبارک، من فروغ ولایت رو خوندم اونم خیلی خوب بود و به جاهایی از درد قلبم فشرده میشد...

و دلم الان نجف خواست و زمزمه علی شور شیدایی من....

منم ممنونم به خاطر پستت دردانه خانم🌾

 

 

پاسخ:
یادم می‌مونه اسم کتابایی که گفتی.
حالا که پیکوفایل درست شده، تصمیم گرفتم در پاسخ به کامنت هر کدومتون، یکی دو صفحه از کتابو بذارم.


۰۶ فروردين ۰۲ ، ۰۰:۲۴ صـــالــحـــه ⠀

سلام نسرین جان

ممنون از این معرفی خوبت...

فکر کنم با خوندن این کتاب تازه میفهمیم که امام حسن رو چرا اونطوری شهید کردند، امام حسین رو چرا طور دیگری...

تازه با مظلومیت این خاندان آشنا میشیم...

پاسخ:
سلام.
حالا که پیکوفایل درست شده، تصمیم گرفتم در پاسخ به کامنت هر کدومتون، یکی دو صفحه از کتابو بذارم.


تاریخ، انگار که یه قصه‌ی تکراریه و اتفاقات در هرزمان به یه شیوه‌ی دیگه تکرار میشن و محتواش فرق نمیکنه

پاسخ:
آره. ی قصه هم جالب بود برام:


۰۶ فروردين ۰۲ ، ۱۰:۲۲ فاطمه ‌‌‌‌

ممنون از معرفیت👌

پاسخ:
خواهش می‌کنم. 
حالا که پیکوفایل درست شده، تصمیم گرفتم در پاسخ به کامنت هر کدومتون، یکی دو صفحه از کتابو بذارم.

۰۶ فروردين ۰۲ ، ۱۲:۳۹ چوی زینب دمدمی

منم یه مدت پیش که کتاب پس از بیست سال رو میخوندم،همین حال وهوا رو داشتم وهمینقدر حرص میخوردم. 

اونم پیشنهاد می‌شه.

ای بابا. کاش چند تا عکس از بخشای جالبش میذاشتین. کنجکاو شدم.😂😔

پاسخ:
اون موقع پیکوفایل کار نمی‌کرد عکس بذارم. حالا که درست شده، در پاسخ به کامنت هر کدومتون، یکی دو صفحه از کتابو گذاشتم.

راستش من چیزی از تاریخ اسلام نمیدونم و نه سنی هستم و نه شیعه اما به طور کلی چون اکثر کشورهای مسلمون سنی سکولار هستن و شیعه یا حداقل شیعه ای که توی صدا و سیما به مردم معرفی میشه اینطوری نیست من با تسنن بیشتر موافقم چون دوست دارم دین از سیاست جدا باشه

پاسخ:
اتفاقاً نقطۀ آغاز مذهب سنی ترکیب دین و سیاست بود و در ادامه هم همین جوری پیش رفت. چون امامانشون خلیفه بودن و خلیفه‌هاشون سنی. 
اونایی که بهشون اجازه داده نشد وارد سیاست بشن شیعیان بودن. راجع به کشور خودمون نمی‌گم. کلی گفتم.
۰۶ فروردين ۰۲ ، ۲۰:۳۷ هِـ ‌‌‌‌‌‌‌‌ـنار

من نمی‌دونستم این کتاب درمورد چیه، ولی همیشه به‌خاطر اسمش حس می‌کردم یه کتاب دینی خیلی سنگین، با متن سخته و خلاصه تو فکر خوندنش نبودم. با این حساب انگار اشتباه حس می‌کردم، آره؟

پاسخ:
آره، متنش سنگین نیست. چند صفحه از کتابو در پاسخ به کامنت دوستان گذاشتم ببینی.
اگه طاقچه داری می‌تونی چند صفحه ازش به‌عنوان نمونه بخونی. اونایی که خوندن، بخشای جالبشو گذاشتن همون‌جا که بقیه ببینن

چقدر عجیب. واقعا اگه این‌قدر سخت می‌ گذشت و حکومت هم از آب بینی بز کم ارزش تر بود خب خلافت و حکومت رو همون سال اول رها می کرد. یا اصلا در زمین خدا که برای مهاجرت وسیع است سفر می کرد، یک گوشه ی دیگه ی دنیا اسلام واقعی رو با یاران حقیقیش پیاده می کرد.

بار اولش هم که نمی شد. مسلمونا رو قبلا یه بار به حال خودش رها کرده بود. هر اتفاق بدی قرار بود با پرخواری ستمگران برای ستم دیدگان و اسلام واقعی بیفته تو همون دوران سه خلیفه ی اول سرشون اومده.

پاسخ:
خب اولاً دلشون به حال مردم می‌سوخت.
ثانیاً منم به همون فکر کردم. که مردم رو رها کنن و برن یه جای دیگه اسلام رو پیاده کنن. ولی یارانشو زنده نمی‌ذاشتن که. تو فصل آخرش بیشتر راجع به کشتن طرفدارانش نوشته بودن. این‌جوری بوده که معاویه یه عده آدم شرور و غارتگرو می‌فرستاد به فلان روستا که ببینن کیا طرفدار حضرت علی هستن. گردن می‌زدن و اموالشونو برمی‌داشتن می‌رفتن روستای بعدی.

من بیشتر منظورم وضعیت فعلی کشورهای سنی در مقایسه با کشورهای شیعه بود مثلا کشورهای عرب حاشیه خلیج 

 

یه زمانی باید بذارم ببینم این تاریخ چی به چی بوده . کلا اطلاعاتم از تاریخ کمه و بیشتر تاریخ معاصر و وضعیت فعلی کشورها برام مهم بوده . 

پاسخ:
چون بعید می‌دونم برای تحقیق سراغ منابع درست بری، همون بهتر که نری :))
منم البته منابع زیادی نمی‌شناسم. منبعم همین چندتا دونه کتابی که خوندمه.
۰۷ فروردين ۰۲ ، ۱۱:۱۸ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

ممنون از زحمت شما بابت پست عکس ها

منظورم شخص برنده در قرعه کشی خودم بود . نه خانم واران . :)

پاسخ:
خواهش می‌کنم. کاری نکردم.

آهان. متوجه شدم.

آره . من وقتی برام شبهه ایجاد میشه باید جوابش رو بگیرم تا بتونم برم سراغ بقیه مطالعه . در مورد اسلام و شیعه هم چند سال پیش یکی توی توییتر گفته یه مطلبی دیدم و چند تا سایت مثل ویکی شیعه رو خوندم که ببینم مطلب درست بوده و چه جوری توجیه اش میکنن . مطلب درست بود و توضیحاتش اصلا قانع کننده که نبود و حتی بدتر هم شد یه جورایی :| بعدش چند تا سایت دیگه هم دیدم که اونا هم همون متن رو نوشته بودن . به این نتیجه رسیدم که واقعا جواب قانع کننده ای نداره . 

 

بعدش دیگه کلا بیخیال مطالعه مذهبی شدم چون وقتی کسی نیست که جواب بده خب به چه دردی میخوره .

پاسخ:
این‌جور مواقع، یه دوست و راهنمای باسواد خیلی کمک‌کننده‌ست. امیدوارم یکی از اینا سر راهت قرار بگیره.

با چیزایی که نوشتی جذب شدم منم بخونم‌

پاسخ:
من بعد از خوندن این تصمیم گرفتم نهج‌البلاغه رو هم بخونم. البته بعیده به این زودیا بتونم به این تصمیم جامهٔ عمل بپوشونم.