۱۵۲۲- پلنر
امروز با پریسا به چندتا نوشتافزارفروشی سر زدم که تقویم بگیرم. از هر فروشندهای میپرسیدم تقویم و سالنامۀ سیب، اردیبهشت یا پاپکو ندارین؟ میگفت نه، پلنرشو داریم. یه جایی پریسا گفت نسرین این پلنر چیه؟ گفتم یه چیزی تو مایههای دفتر برنامهریزیه. توش مینویسی امروز کجا رفتی و چی خوردی و چی خوندی و چقدر و از کی و تا کی و برنامهت برای فردا چیه. متوسطاش پنجاه شصت تومن بودن. از مغازه که اومدیم بیرون، به پریسا گفتم مدرسه که میرفتم یه دفتر چهلبرگ ساده، از این دفترای تعاونی که وسطش دوتا منگنه داشت داشتم. با خودکار خطکشیش کرده بودم و اسم هر کدوم از درسامو تو یه ردیف نوشته بودم. هر چی که میخوندمو، درصد تستهایی که میزدمو، تعداد صفحات کتابا و جزوهها رو با تاریخ مینوشتم توش. و البته که نگهشداشتم هنوز.
آفاق را گشتیم. تقویم، فراوان دیدیم. و این نازنین دلبر جغدی دلم رو برد. پس، آن را از آن خود کردم. باشد که مبارکم باشد.