۱۴۷۷- آسیاب کوچک دوم
خبر جدید اینکه از دیشب نصف دندونِ شمارۀ پنج بالا سمت راستم، غیبش زده. نمیدونم کی و کجا و چجوری شکسته ولی به هر حال الان جاش خالیه. درد هم نمیکرد. بدون اطلاع قبلی گذاشته رفته و من تا آخر هفته انقدر کار رو سرم ریخته که درخواست عاجزانه دارم ازش فعلاً درد نکنه تا من کارامو تحویل بدم بعد برم ببینم باید چی کارش کنم. تو این اوضاع کرونایی هم واقعاً دلم نمیخواد برم دندونپزشکی. از پارسال تا حالا به تعداد انگشتای دستم هم بیرون نرفتم و واقعاً تو قرنطینه بودم. نامبرده یه جوری شکسته که اگه بخندم و دهنمو باز کنم از بیرون معلوم نیست ولی اگه ناظر توی دهنم باشه و از داخل دهنم به بیرون نگاه کنه شکستگیشو میبینه. در واقع نیمۀ عقبیش شکسته. فروردین پارسالم شمارۀ پنج بالا سمت چپ که دندون متقارن همین دندون باشه شکست. اون موقع چند خطی در سوگش نوشتم برای وبلاگم ولی بعد با خودم گفتم که چی؟ آخه خواننده چی کار کنه دندون من شکسته و منصرف شدم از انتشارش. ولی متنو پاک نکردم و نگهداشتم؛ چرا که من هر متنی که بنویسم و خلق کنم، چونان فرزند تازهمتولدشده دوست میدارمش و پاک نمینمایمش. و اکنون منتشر مینمایش:
هفتۀ آخر فروردین ۹۸، شب اعلام نتایج اولیه کنکوری دکتری. خونه نبودم. مهمون بودم. اولین قاشق آش رو که گذاشتم دهنم، هنوز قورتش نداده بودم که حس کردم یه چیز سفت تو دهنمه. اندازۀ عدس، اما سفتتر. نمیتونست نخود و لوبیا باشه. اینا رو جدا کرده بودم از قبل، طبق معمول. چون که دوستشون ندارم زیاد. عاشق آش بدون حبوباتم. فکر کردم لابد سنگه. درش که آوردم دیدم دندونه. پرسیدم دندون کیه؟ شکستن دندون خودم انقدر برام غیرقابل تصور و باورنکردنی بود که فکر نمیکردم دندون خودم باشه. باور نمیکردم و پذیرش اینکه دندون میزبان و آشپز اون آش افتاده باشه توی بشقابم آسونتر از این بود که قبول کنم دندون خودمه. برای همین پرسیدم دندون کیه. انتظار داشتم حاضرین دهنشونو چک کنن ببین جای دندون کدومشون خالیه. ترسیده بودم. انگار که با یه جسد روبهرو شده باشم. من همونقدر که از خون میترسم از دندون جداشده از فک هم میترسم. مثل مردهها ترسناکه. با زبونم یکییکی دندونامو حضور غیاب کردم. ناباورانه رفتم جلوی آینه. آینۀ کوچیک روی میزو گرفتم جلوی دهنم و دهنمو باز کردم. دندون خودم بود که نبود. شکسته بود. از ته، سومی که میشه از جلو پنجمی. اما چرا انقدر آروم شکست؟ بدون درد، بیسروصدا، بیخبر، بدون اطلاع قبلی. فرداش که رفتم دکتر، گفتم درد نمیکردا. ظاهرش خیلی محکم بود. محکم و آروم. رنگشم سفید بود. نه خطی، نه خالی، نه پوسیدگی و ترمیمی، نه هیچی. چرا یهو اینجوری شد؟ گفت یهو اینجوری نشده. بهمرور زمان این بلا سرش اومده و پُکیده!. یه مدت طولانی فشارو تحمل کرده و دیگه دیشب کم آورده و آروم شکسته. فکر کردم چقدر شبیه خودمه دندونم.
یه مدت طولانی فشارو تحمل کرده و دیگه دیشب کم آورده و آرم شکسته... چقد ترسناک. یعنی خب دندونی که درد میکنه و روزگار آدمو سیاه میکنه هم اگه بشکنه ترسناکه. چه برسه به دندون سالم!
من وقتایی که یه فشاری رومه ناخودآگاه دندونامو خیلی فشار میدم به هم. جوری که یه بار فکم یه چند روی قفل شد و دهنم از یه حدی بیشتر باز نمیشد. الان از تصور این که این اتفاق برا منم بیفته دارم دندونامو بیشتر فشار میدم به هم و احتمال این اتفاق رو بیشتر میبرم بالا:|