پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

عید تا عید ۸ (رمز: م***) هزاری

سه شنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۰۲ ق.ظ

یادم نیست اولین بار کی و کجا عاشق این هزارتومنی‌های جدید شدم. رنگِش، رقمِش، اندازه‌اش، همه چیش به دلم نشسته بود و یک روز کیف پولمو باز کردم و دیدم خیلی وقته که دارم از این هزاریا جمع می‌کنم و دلم نمیاد خرجشون کنم.

سفره‌ای که دستش بود همرنگ کاغذدیواریای پذیراییمون بود. گفتم چند؟ گفت پنج تومن. چند تا دوتومنی داشتم و ده‌تومنی. پول خرد نداشت. کارت‌خوان هم نداشت. پرسید هزاری نداری؟ می‌دید که دارم. نه می‌تونستم بی‌خیال سفره شم و نه از هزاری‌های دلبندم دل بکنم. دو تا دوتومنی و یه هزاری دادم و از اون به بعد این هزاری‌های دوست‌داشتنی‌م رو توی کیف پولم نذاشتم که مجبور نشم خرجشون کنم.

سوار بی‌آرتی شدم. خانوم مسنی کیف پولشو باز کرده بود و دنبال پول می‌گشت. یه هزاری درآورد بده به کسی، بابت کارتی که جای اون زده بود. یک هزاری قدیمی گرفتم سمتش و گفتم می‌شه اون هزاری که دستتونه بدید به من؟ ماتش برده بود. هزاری دست منو نمی‌دید و لابد داشت با خودش فکر می‌کرد آیا سائلم؟ آیا غریبم؟ آیا گرسنه‌ام؟ هزاری توی دستمو نزدیک‌تر گرفتم و گفتم میشه عوض کنیم؟ خندید. گفت آهان. گفتم رنگشونو دوست دارم. گفت این پنجاه تومنیا هم خوشرنگن. گفتم دیگه وسعم نمی‌رسه از اونا جمع کنم.

پیتزا سفارش دادیم. حساب کرد و اومد نشست. داشت بقیۀ پولو توی کیفش می‌ذاشت که یه هزاری قدیمی، از اون بزرگ‌ها از کیفم درآوردم و گفتم می‌شه اون هزاری که دستته رو با این عوض کنی؟

عکس چهار تا هزاری رو گرفته بود و برام فرستاده بود. نوشته بود برای تو نگه‌داشتم که هر موقع بیای خونه‌مون بدمشون بهت.

هیچ کس هنوز نمی‌دونه این هزاریا رو برای چی دارم جمع می‌کنم و انگیزه‌م چیه.


۹۸/۰۵/۲۲
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

خاله

مریم