پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تولد وبلاگم» ثبت شده است

۱۸۵۶- من، دردانه، ۱۵ سال دارم

سه شنبه, ۲۵ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۱۵ ق.ظ

سلام به روی ماه همه‌تون! ^-^

عمر آشنایی من با وبلاگ‌نویسی به ۱۵ سال رسید. پونزده سالم بود که به‌گواهی اسناد تاریخی به‌زورِ هم‌کلاسیای وبلاگ‌نویسم که در حال حاضر وبلاگ همه‌شون تعطیله گلدان رو افتتاح کردم. «به‌زور»، چون فکر می‌کردم فرصتشو ندارم. ولی گفتم حالا که سعدی، گلستان و بوستان داره منم یه گلدان داشته باشم. دوستام گفتن این گلدون هدیۀ ولنتاین ما به توئه. اون روز طعم شیرین انتشار اولین پست و دریافت اولین نظرات رو چشیدم. تجربۀ پست گذاشتن با اینترنتِ دیال‌آپ، ذوق دیدنِ نظر جدید، تمرینِ نوشتن، لذت خوندن و خونده شدن، و دیده شدن. و این، ۳۲۴۷امین پستمه. ۱۳۹۱تاش تو بلاگفاست و بقیه اینجا. این پستو تو فرودگاه تبریز می‌نویسم و ساعت انتشارشو می‌ذارم چند ساعت دیگه، برای وقتی که ایشالا رسیدم مشهد. شاید بعداً توضیح بدم که آمدنم بهرِ چه بود. شایدم بی‌هیچ توضیحی این پست آخرم باشه.

یادتون میاد کی و چجوری با من و وبلاگم آشنا شدید؟ اولین کامنتتون و اولین برخوردمون تو خاطرتون مونده؟ آیا از آشنایی با من و وبلاگم خوشحال و راضی و شاکر هستید یا «ای کاش می‌شد برم عقب ای کاش ندیده بودمت»؟ و آیا سهمی از قاب عکس هِدِر وبلاگم دارید؟ هر چی یادگاری تو این هفت سال ازتون داشتمو توش جا دادم. یکی از ارزشمندترین قاب‌های زندگیمه.

۶۶ نظر ۲۵ بهمن ۰۱ ، ۰۰:۱۵
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

۱۷۱۴- چهارده‌سالگی

دوشنبه, ۲۵ بهمن ۱۴۰۰، ۰۲:۱۴ ب.ظ

چهاردهمین سالگرد ورودم به عرصهٔ وبلاگ‌نویسی رو در شرایطی گرامی می‌دارم که بی‌حال یه گوشه افتادم و کمرم از درد ناشی از اُمیکرون داره نصف میشه و نه جون دارم به‌رسم هر ساله عکس‌های یادگاری یک سال اخیرتونو بچینم کنار هم و به دیوار هدر وبلاگم اضافه کنم، نه اساساً می‌تونم عکسی آپلود کنم که هدرو عوض کنم.


بعداًنوشت: هر جا هر چی که دیدین و یادم افتادین عکسشو برام فرستادین. عکسا رو به اسم خودتون ذخیره کردم و گذاشتم کنار هم و این هدرو ساختم. هدری که وقتی نگاش می‌کنم لبخند می‌شینه روی لبام. اگر می‌خواید عکس‌ها رو با کیفیت بیشتری ببینید روی لینک‌ها کلیک کنید. چندصدتا عکسو تو یه عکس بزرگ فشرده کردم و حجم هر لینک چند مگابایته. 

۱۷۳عکس (۷مگابایت) از سال ۹۴ تا بهمن ۹۵، 

۲۶۱عکس (۱۲مگابایت) از بهمن ۹۵ تا بهمن ۹۶، 

۲۸۹عکس (۱۰مگابابت) از بهمن ۹۶ تا بهمن ۹۷،

۳۷۲عکس (۱۲مگابایت) از بهمن ۹۷ تا بهمن ۹۸، 

۱۱۲عکس (۵مگابایت) از بهمن ۹۸ تا بهمن ۹۹ و 

۱۲۲عکس (۵مگابایت) از بهمن ۹۹ تا بهمن ۱۴۰۰.

۱۸ نظر ۲۵ بهمن ۰۰ ، ۱۴:۱۴
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

۱۵۱۳- سیزده سال گذشت

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۹، ۰۵:۱۳ ق.ظ

پونزده سالم بود که با دنیای شما آشنا شدم و به‌زورِ هم‌کلاسیای وبلاگ‌نویسم که در حال حاضر وبلاگ همه‌شون تعطیله گلدان رو افتتاح کردم. به‌زور، چون فرصتشو نداشتم و وقتم همیشه با درس و مشق پر بود. ولی گفتم حالا که سعدی گلستان و بوستان داره منم یه گلدون کوچیک داشته باشم. دوستام گفتن این گلدون هدیۀ ولنتاین ما به توئه. اون روز طعم انتشار اولین پست و دریافت اولین نظرات رو چشیدم. تجربۀ پست گذاشتن با اینترنتِ دیال‌آپ، ذوق دیدنِ نظر جدید، تمرینِ نوشتن، لذت خوندن و خونده شدن، و دیده شدن. تعامل با خواننده‌ها برام تجربهٔ شیرینی بود، اما نه همیشه. گاهی با بعضی پیام‌ها و نظرها ناراحت شدم، عصبانی شدم و حتی ترسیدم اما اغلب برام دلنشین و دلپذیر بودن. امروز سیزدهمین سالگرد بلاگر شدنمه. تو این سال‌ها همه چی عوض شده جز اینکه نویسندۀ وبلاگ همچنان درس داره. این روز به‌اندازۀ روز تولد خودم برام خاصه. وبلاگم برام انقدر عزیز و دوست‌داشتنی بوده که یه روز با هدرم کارت ویزیت درست کرده باشم، که بذارم داخل کیف پولم، که بدمش به دوستام. انقدر عزیز بوده که روز تولدش کیک سفارش بدم و بخوام عکس هدرو روش بزنن و بنویسن تولدت مبارک. هنوزم برام عزیزه. هنوز خونهٔ امن خیالمه و هنوز وقتی یه حرفایی رو نمی‌تونم تو اینستا تو پیج فامیل یا هم‌کلاسیا بنویسم میام اینجا می‌نویسم. اینجا بیشتر خودمم تا جاهای دیگه‌ای که با اسم و رسم خودم می‌نویسم. بیاید قصهٔ آشناییتون با من و وبلاگمو تعریف کنید. منم تا جایی که حافظه‌م یاری کنه همراهی می‌کنم. از کی و کجا و کامنت‌ها و پیوندهای کدوم وبلاگ رسیدید به اینجا؟ یا خودم کِی و کجا و چجوری آدرسمو بهتون دادم؟ اولین برخورد وبلاگیمون یا اولین پستی که خوندید یادتونه؟ چه تصوری از من داشتید و آیا همچنان همون تصور رو دارید یا تغییر کرده؟ تو این مدت حرفی، حدیثی، پیشنهادی، انتقادی، سؤالی، ابهامی تو دلتون مونده که نگفته باشید؟



‌به‌رسم هر سال، یادگاری‌هاتونو کنار هم گذاشتم و به هدر وبلاگم اضافه‌شون کردم. اسم فرستنده‌ها رو هم گوشۀ هر کدوم از عکسا نوشتم. اگر با کیفیت بالا می‌خواید ببینید به بخش تاریخچه و دربارۀ وبلاگ مراجعه کنید.

۵۸ نظر ۲۵ بهمن ۹۹ ، ۰۵:۱۳
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

عکس‌نوشت ۱۳۸۶. پونزده سالمه اینجا. رفته بودیم اردو. من شال سفید پوشیدم. آخه تو مدرسه هم مقنعه تو اردو هم مقنعه؟ اینا دوستامن. چند سالی میشه که همو ندیدیم و از هم بی‌خبریم. مریم عکس لطفعلی‌خان زندو گرفته دستش. بعد از سقوط ساسانیان، بعد از قرن‌ها حکومت خلفای راشدین و اموی و عباسی، بعد از حکومت کوتاه سامانیان، ایران دوباره افتاد دست اجنبی. دست مغول‌ها و ترک‌ها. من حاکمان زندیه رو دوست داشتم چون ایرانی بودن. اون سمتِ دوربین مریم و سهیلا نشستن. این سمتم ماییم. من و بهناز و فاطمه و مهساها. نازنین نیست تو عکس. نیومده شاید. دو تا دویستی دست مهساست. چیپس بزرگ دویست تومن بود. یه بسته فلفلیشو گرفتیم. همه‌شون وبلاگ داشتن. همینا بودن که برام وبلاگ ساختن و دستمو گذاشتن تو حنای وبلاگ‌نویسی. پرسیدن می‌خوای اسم و آدرس وبلاگت چی باشه و بی‌معطلی گفتم گلدان؛ مثل سعدی که گلستان داشت. آدرسشم لطفعلی‌خان زند. همینا بودن که پست گذاشتن و کامنت جواب دادن و قالب و هدر عوض کردن یادم دادن. همینا بودن که اولین کامنت‌ها رو تو وبلاگم گذاشتن. دستمو گرفتن و آوردنم اینجا؛ بلاگستان. من اینجا اومدنم رو مدیون اونام، اما اینجا موندنم رو مدیون شما. آره، شما. شمایی که هر جا هر چی که دیدین و یادم افتادین عکسشو برام فرستادین. عکسا رو به اسم خودتون ذخیره کردم و همۀ هزارونودوپنج تا رو گذاشتم کنار هم و این هدرو ساختم. هدری که وقتی نگاش می‌کنم لبخند می‌شینه روی لبام. هزارونودوپنج تا عکس. خیلیه ها!

اگر می‌خواید عکس‌ها رو با کیفیت بیشتری ببینید روی این چهار تا لینک کلیک کنید. چندصدتا عکسو تو یه عکس بزرگ فشرده کردم و حجم هر کدوم ده مگابایته. ۱۷۳ عکس از سال ۹۴ تا بهمن ۹۵، ۲۶۱ عکس از بهمن ۹۵ تا بهمن ۹۶، ۲۸۹ عکس از بهمن ۹۶ تا بهمن ۹۷ و ۳۷۲ عکس هم از بهمن ۹۷ تا امروز.



اولین پستمو بیست‌وپنج بهمن هشتادوشش، دوازده و بیست‌وهشت دقیقۀ ظهر تو مدرسه منتشر کردم. خودم ننوشتم. بلد نبودم. من گفتم، مهسا تایپ کرد. مثل همۀ انشاها و نوشته‌هاش با هوالحق شروع کرد. گفت خب بعدش چی بنویسم؟ گفتم بنویس سلام. توی پرانتزم بنویس درود. بعدش اون دو بیتی که لطفعلی‌خان گفته رو بنویس. بعد چی؟ بعد بنویس این اولین فعالیت جدی اینترنتی منه. توی پرانتز بنویس به زور دوستای خوبم. بعد بنویس چون من همیشه درس دارم.

خبر کوتاه است و مسرت‌بخش. عمر وبلاگ‌نویسی من به دوازده‌سالگی رسید.

مبارک همه‌مون باشه :|

۸۱ نظر ۲۵ بهمن ۹۸ ، ۰۴:۰۰
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

1196- ده‌سالگی‌ات مبارک وبلاگ جان

چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۳۱ ق.ظ
۱۲۸ نظر ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۳۱
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

999- 9 سالگی‌ات مبارک وبلاگ جان

دوشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۰۹ ق.ظ

9 سال پیش در چنین روزی و در چنین ساعتی، من صاحبِ یک وبلاگ خوشگل، خوشتیپ، شیطون، بانمک، شیرین، باقلوا، جذاب، باحال و بی‌نظیر شدم و مجازیان انگشت حیرت به دهان، مبارک‌ها گفتند و اولین پستم را با جمله‌ی "من همیشه درس دارم و اینجا رو به زورِ دوستای خوبم ساختم" به بشریت عرضه داشته، در کمال اعتماد به سقف، طیّ بیانیه‌ای اعلام نمودم کلیه‌ی عواقبِ خواندنِ نوشته‌هایم متوجهِ خواننده است و مسئولیتِ اعتیادِ افراد به وبلاگم را بر عهده‌ نمی‌گیرم. اَندی در همین راستا می‌فرماید جشن تو جشن تولد تموم خوبیاست، جشن تو شروع زیبای تموم شادیاست، تولدت مبارک، تولدت مبارک. و در ادامه جلال خاطر نشان می‌کند کاغذ رنگی بزنید به هر طرف تو خونه، با دایره زنگی بزنید جلال برات بخونه. آرزو کن که امسال غصه و غم نباشه، از این همه عزیزان (منظورش خوانندگان وبلاگمه) یک دونه کم نباشه. زندگیت از امروز با دلخوشی شروع شه، باز گل ناز خورشید از رو چشات طلوع شه. و بانو هایده ادامه می‌دهد: لبِت شاد و دلت خوش، چو گل پرخنده باشی، بیا شمعا رو فوت کن، که صد سال زنده باشی. اون عکسم نبین چه ریزه. بازش کن ببین 173 تا عکس توشه. عکس‌هایی سرشار از عشق، محبت، مرام و معرفت؛ از طرف شماها. که طی عملیاتی انتحاری، توان‌فرسا و جان بر کف، این حجم عظیم و انبوه مهر و عاطفه رو بر اساس موضوع طبقه‌بندی و شماره‌گذاری نموده و ایمیل‌ها و تلگرام و کامنت‌هامو زیر و رو کردم تا اسم فرستنده‌هاشونو پیدا کنم و کنارشون بنویسم تا عبرتی باشد برای آیندگان. فقط یه سری از عکسا رو یادم نبود کی فرستاده و علامت سوال گذاشتم. اگه شما فرستادیش (بله با شمام!)، میشه اعتراف کنید و مرا از جهلی آشکار نجات بدید؟ میشه برای اولین بار، آخرین بار و حتی وسطُمین بار روشن بشید من بدونم کیا اینجا رو می‌خونن و کیا الکی و هویجوری دنبالم می‌کنن؟ میشه شماهایی که واقعاً دارید می‌خونید شفاف‌سازی کنید این مساله رو؟ میشه این 31 نفر که به صورت مخفی دنبالم می‌کنن، آدرس وبلاگشونو روشن کنن که منم بخونم‌شون؟ میشه بگید من و وبلاگمو چه جوری پیدا کردید یا مثلاً اولین پستی که خوندید کدوم بود و اون موقع چه حسی داشتید و الان چه حسی دارید؟ و میشه دعا کنید این استادی که الان سر کلاسش نشستم منو به خاطر بازی‌گوشی بیرون نندازه؟ :))))

۲۰۹ نظر ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۰۹
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

کادوهای خوانندگان:

تولدت مبارک با صدای محسن چاوشی، با صدای علی جهانیان، با صدای جلال همتی، با صدای شهرام معصومیان، با صدای حسن شماعی زاده، با صدای شماعی زاده و فتانه، اگه دلی گرفته داری، کتاب مفید در برابر باد شمالی و کتاب «خاک های نرم کوشک» نوشته سعید عاکف و کتاب «داستان سیستان» نوشته امیرخانی، کتاب عطر سنبل عطر کاج

و این و  zendegiejolbakieman.blogsky.com/1394/11/25 و unimodal.blog.ir/1394/11/25

و کلی عکس جغد و آدرس اماکنی با عنوان شباهنگ!!!

از این سایت هم می‌تونید کمک بگیرید :دی

۱۲۲ نظر ۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۰۰
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)