550- اونایی که کامنت گذاشتن که تو که ماکارونی دوست نداشتی
عرضم به حضور انور همهتون که یه رگههایی از خودآزاری در وجود من هست
که روانشناسان و جانورشناسان هم حتی! از تفسیر و تحلیلش عاجزن!
اون پست عدسی یادتونه؟
با اینکه با حبوبات و امثال عدس و نخود و لوبیا حال نمیکنم، یه دیگ عدسی درست کرده بودم و
صبح و ظهر و شب و نشسته و ایستاده و در حالی که بر پهلو آرمیده بودم عدس میخوردم
ماجرا به اینکه یه موقعهایی چیزایی میخورم که دوست ندارم ختم نمیشه
یه موقع یه کارایی هم میکنم که دوست ندارم
یادتونه چند وقت پیش راجع به ترس از "نه" شنیدنم نوشته بودم؟
از وحشتی که از خواستن و نرسیدن داشتم و شاید هنوز هم دارم
کافیه یه درصد احتمال بدم که نمیشه و نمیرسم تا قیدشو بزنم و نخوام
حالا تصور کنید استادیو که خیلی بد درس میده و هم حجم مطالبش زیاده
هم اجازه ضبط صدا نمیده هم جزوه نمیده، هم اینکه مطالبش منسجم نیست از یکی دو تا کتاب بخونیم
برای همینم بود که همهمون میانترمو گند زدیم و 13 گرفتیم
نه میشه یواشکی ضبط کرد و نه کار درستیه و نه اصن میشه تقسیم کار کرد
زبانهای باستانیه و نه خطشو خوب بلدیم نه زبانشو و معلوم نیست چی به چیه
چون اصن نمیدونستیم و نمیدونیم چی میگه و چی بخونیم و چی نخونیم و چه جوری بخونیم
چند وقت پیش جمع شدیم دارالندوه و باهم مشورت کردیم که چه کنیم!!!
از مسئول آموزش خواستیم با استاد حرف بزنه که یا لااقل بذاره وُیس برداریم
یا آروم آروم بگه که عین آدم جزوه بنویسیم یا حداقل یادداشتاشو در اختیارمون قرار بده
بچههام خودشون جرئتشو نداشتن به استاد بگن و اگه میگفتن هم قبول نمیکرد
اصن این استاد جواب سلام آدمم به زور میده چه برسه به جزوه!!!
مسئول آموزشم نگفته بود بهش که سنگ رو یخ نشه!
چون میدونستیم که روالش همینه و باید بسوزیم و بسازیم
حالا منو تصور کنید که دوشنبه بعد کلاس که استاد گفت کسی سوالی اشکالی نداره،
دستمو بلند کردم و قضیه رو مطرح کردم و گفتم اگه میشه جزوهشو در اختیارمون قرار بده
میدونستم میگه نه و گفت نه!
ولی قیافه بچهها دیدنی بود وقتی یهو بی مقدمه و بدون هماهنگی همچین چیزی رو مطرح کردم
بعداً ازم پرسیدن انگیزهات چی بود وقتی میدونستی نمیده!!!
گفتم خواستم "نه" بشنوم ببینم چه جوریه!!!
ینی یه همچین آدم خود آزار خود درگیری ام من...
اونایی هم که میگن تو چه جوری انقدر خوبی...
خب راستش من خوب نیستم
چشاتون خوب میبینه :)
داشتم دلقی و صد عیب مرا میپوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنّار بماند
+ یه بعداً نوشت به پست قبلی اضافه شد